معنی: رخ دادن، خیش کشیدنمعانی دیگر: 1- دولا کردن، بالا زدن و دوختن، تو گرفتن، کوتاه کردن (لباس) 2- نمودار کردن، کشف کردن، پدیدار کردن 3- (جریان یا صدای چیزی را) زیاد کردن، بلند کردن، 4- (در جاده ی فرعی) پیچیدن 5- سیر صعودی داشتن، بالا رفتن 6- روی دادن 7- یافت شدن 8- پدیدار شدن، سررسیدن، ر دادن، ظهور، ظاهر شدن، هر چیز تا شده یا تو گذاشته شده یا برگردان شده (به سوی بالا)، پیچدار
[ترجمه گوگل] دو روز بعد کلید ماشینم پیدا شد [ترجمه ترگمان] سوئیچ ماشینم دو روز بعد روشن شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) the bottom of a trouser leg that is turned up or folded back onto itself; cuff.
اسم ( noun )
• : تعریف: something turned up or able to be turned up.
صفت ( adjective )
• : تعریف: turned up or capable of being turned up.
جمله های نمونه
1. Do you think many people will turn up?
[ترجمه Motahhareshirali] فکر می کنی افراد زیادی حضور پیدا می کنند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید افراد زیادی حاضر می شوند؟ [ترجمه ترگمان]فکر می کنی تعداد زیادی از مردم از هم جدا میشن؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. What are the odds he won't turn up?
[ترجمه Artin] چه شانسی وجود داره که سر و کلش پیدا نشه ؟
|
[ترجمه گوگل]چه شانسی دارد که او حاضر نشود؟ [ترجمه ترگمان]چه شانسی داره که بر نمی گرده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Not only did he turn up late, he also forgot his books.
[ترجمه گوگل]نه تنها دیر آمد، بلکه کتاب هایش را هم فراموش کرد [ترجمه ترگمان]نه تنها دیر کرده و کتاب هایش را هم فراموش کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It wouldn't be quite the thing to turn up in jeans and trainers.
[ترجمه گوگل]اصلاً چیز خوبی نیست که با شلوار جین و کفش ورزشی ظاهر شوید [ترجمه ترگمان]به هیچ وجه نمی شد شلوار جین و کفش راحتی به تن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. No one knows what may turn up tomorrow.
[ترجمه امین جهانگرد] هیچ کس نمیدونه فردا چی پیش میاد.
|
[ترجمه بهار] هیچ کس نمی داند فردا چه چیزی ممکن است رخ دهد
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی داند فردا چه چیزی ممکن است رخ دهد [ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی داند که فردا چه خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You can't just turn up and expect a meal.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به سادگی حاضر شوید و منتظر یک وعده غذایی باشید [ترجمه ترگمان]تو فقط نمی تونی برگردی و انتظار یه وعده غذا رو داشته باشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Only Sue and Mark bothered to turn up for the meeting.
[ترجمه امین جهانگرد] فقط سو و مارک به خودشان زحمت دادند که برای جلسه حاضر بشن.
|
[ترجمه گوگل]فقط سو و مارک زحمت کشیدند تا در جلسه حاضر شوند [ترجمه ترگمان]فقط سو و مارک به زحمت خود را برای جلسه آماده می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Two of the competitors failed to turn up for the race.
[ترجمه گوگل]دو نفر از شرکت کنندگان نتوانستند در مسابقه شرکت کنند [ترجمه ترگمان]دو تن از رقبا نتوانستند به رقابت بپردازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He is waiting for something good to turn up.
[ترجمه گوگل]او منتظر یک اتفاق خوب است [ترجمه ترگمان]منتظر یک کار خوب است که برگردد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Don't worry about the letter-I'm sure it'll turn up.
[ترجمه امین جهانگرد] نگران نامه نباش مطمین باش پیدا میشه.
|
[ترجمه گوگل]نگران نامه نباشید - مطمئنم که ظاهر می شود [ترجمه ترگمان]نگران نامه نباش - مطمئنم که جواب میده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. For some obscure reason, he failed to turn up.
[ترجمه گوگل]به دلایلی مبهم، او نتوانست حضور پیدا کند [ترجمه ترگمان] به خاطر یه دلیل نامعلوم، اون نتونست به هوش بیاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's a fair bet that they won't turn up.
[ترجمه گوگل]این یک شرط عادلانه است که آنها حاضر نخواهند شد [ترجمه ترگمان]شرط می بندم که سر و کله شون پیدا نمی شه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I'm not in a financial position to turn up my nose at several hundred thousand pounds.
[ترجمه گوگل]من در موقعیت مالی نیستم که دماغم را چند صد هزار پوند بالا ببرم [ترجمه ترگمان]من در وضع مالی نیستم که با صدها هزار پوند دماغم را جبران کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Can you turn up the heat ?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید حرارت را افزایش دهید؟ [ترجمه ترگمان]میشه ترموستات رو روشن کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The champion beaten in the first round? That's a turn-up for the book!
[ترجمه Sahar] قهرمان در دور اول مسابقه شکست خورد؟ اوه این خیلی غافلگیر کننده بود !
|
[ترجمه گوگل]قهرمانی که در دور اول شکست خورد؟ این یک نوبت برای کتاب است! [ترجمه ترگمان]قهرمان مسابقه اول شکست خورد؟ حالا نوبت کتاب است! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He actually offered to help?That's a turn-up for the books !
[ترجمه Sahar] اون واقعا پیشنهاد کمک داد ؟ چه غافلگیر کننده ( یا چه سورپرایزی )
|
[ترجمه گوگل]او در واقع پیشنهاد کمک کرد؟ [ترجمه ترگمان]اون واقعا بهم پیشنهاد کمک کرد؟ حالا نوبت کتاب است! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Well, that's a turn-up for the books - I never thought he'd get the job.
[ترجمه گوگل]خوب، این یک نوبت برای کتابها است - هرگز فکر نمیکردم او این شغل را پیدا کند [ترجمه ترگمان]خب، این تبدیل به کتاب - من هیچ وقت فکر نمی کردم که اون شغل رو به دست بیاره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Fancy you being in New York too. What a turn-up for the books!
[ترجمه گوگل]دوست دارم شما هم در نیویورک باشید چه نوبتی برای کتاب ها! [ترجمه ترگمان]تو هم خیال می کنی تو نیویورک هستی چه turn برای کتاب ها! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Turn-ups are becoming fashionable again.
[ترجمه گوگل]نوبت دهی دوباره مد می شود [ترجمه ترگمان]Turn دوباره مد روز شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. With or without turn-ups - but short nevertheless - worn with black shoes, black socks, patterned polo shirts.
[ترجمه گوگل]با یا بدون چرخش - اما با این وجود کوتاه - با کفش های مشکی، جوراب های مشکی، پیراهن های یقه دار طرح دار پوشیده می شود [ترجمه ترگمان]با این حال، با پوشیدن کفش های سیاه، جوراب های سیاه و پیراهن های polo کوتاه اما کوتاه - اما کوتاه - با این وجود کوتاه - پوشیده از کفش های سیاه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. They searched him and found fragments of car window glass in the turn-ups of his jeans.
[ترجمه گوگل]آنها او را جستجو کردند و تکههایی از شیشهی ماشین را در پیچهای شلوار جیناش پیدا کردند [ترجمه ترگمان]آن ها او را گشتند و تکه های شیشه ماشین را در the شلوار جینش پیدا کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The turnup is expected to be strong in most areas.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که حضور در اکثر مناطق قوی باشد [ترجمه ترگمان]انتظار می رود که turnup در بیشتر مناطق قوی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The escapee's turnup is expected soon.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که فراری به زودی حضور پیدا کند [ترجمه ترگمان]انتظار می رود که turnup فراری به زودی آغاز شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
رخ دادن (فعل)
pass, arise, occur, happen, befall, outcrop, turn up, bechance, fall out
• fold; discover; increase; increase the volume; occur the turn-ups of a pair of trousers are the ends of the trouser legs, which are folded upwards. if you describe an event as a turn-up for the books, you mean that it is very surprising or unexpected; an informal expression. trouser cuff (british); that which turns up; surprise (british colloquial)
پیشنهاد کاربران
اصطلاح عامیانه To arrive or show up at an event or location, often unexpectedly: رسیدن یا حضور پیدا کردن در یک رویداد یا مکان، اغلب به طور غیر منتظره مثال؛ I can’t wait to turn up at the concert tonight! ... [مشاهده متن کامل]
A friend might say, “Turn up at my place and we’ll go together. ” In a discussion about a party, someone might ask, “Who’s turning up tonight?”
ظهور پیدا کردن
دیده شدن به چشم آمدن آفتابی شدن به منصه ظهور رسیدن وجود داشتن
تفاوت turn up و show up: turn up حضور یافتنی هست که انتظار نمیره و غیرمنتظره هست مثلا شما به همه گفته باشین که مهمونی نمیرین بعد سر و کلتون اونجا پیدا شه میشه turn up. اما show up حضور یافتنی هست که انتظارش میره مثلا اگه قرار باشه همون مهمونی ساعت ۶ شرکت کنین و ساعت ۶ و ربع پیداتون شه، صاحب مجلس بهتون میگه: ... [مشاهده متن کامل]
Look who shows up.
بدون وقت قبلی جایی رفتن مثلا دکتر
The only exception to this class rule turns up in those countries and periods where. . . در این مثال میشن �برمیگردد به� یا �مربوط میشود به�
Turn up منجر شدن
Increasing the volume of something like radio and television صدا را زیاد کردن
To be found by chance اتفاقی افتادن
پیدا شدن چیزی رسیدن سر و کله کسی پیدا شدن
بالا کشیدن She turned up her nose دماغش را بالا کشید
سر و کله اش پیدا شد
برگردندان چیزی که واژگون شده به حالت طبیعی و درست ان
1 - به عنوان فعل؛ find, discover پیدا کردن، کشف کردن The missing letter eventually turned up inside a book 2 - به عنوان اسم؛ something that happens in an unexpected way or in a way that was not planned ... [مشاهده متن کامل]
اطلاعات یا نتایج جدید و غیر مترقبه I believe that the future is bright, that the turn - up will come
Phrasal verb و به معنی`` به دست رسیدن `` مثال : I sent off the order last week, but the goods haven't turned up yet هفته پیش سفارشمو دادم ولی هنوز به دستم نرسیده است.
Show نشان دادن عمدی expose لو دادن ( افشا کردن ) عمدی turn up نشان دادن یا لو دادن غیر عمدی Aunt betsy turns up financially ruined عمه بتسی مشخص میشه ( کاشف بعمل میاد/معلوم میشه ) به لحاظ مالی ویران شده.
● زیاد کردن دما، حرارت . . . وسیله ای ● پیدا شدن چیزی ( اتفاقی ) ● سر از جایی درآوردن، سر و کله چیزی پیدا شدن
ناگهان از غیب ظاهر شدن ناگهان از غیب رسیدن غیر منتظره وارد جایی شدن
turn up ( مهندسی بسپار - تایر ) واژه مصوب: بالاگَرد تعریف: بخش انتهایی لایه های مَنجید که به دور مجموعۀ طوقه پیچیده میشود
سرو کله کسی پیدا شدن صدای چیزی را بلند کردن
① [تلویزیون و غیره] صدای . . . را زیاد کردن ② برگشتن ، آمدن ، سرو کله ی ( کسی ) پیدا شدن
۱. بلند صدا، دما و غیره ۲. اتفاقی یه چیزی یا کسی رو پیدا کردن ۳. رسیدن به جایی
پیدا کردن چیزی که گم کردین بطور شانسی
Turn up=arrive or appear ( Often used in the negative ) They didn’t turn up
ترجمه اکثر دوستان درسته به معنی رسیدن و ظاهر شدن کسی یا چیزی است ولی این عمل طوری باشه که غیر منتظره باشه به طور مثال : She hadn't been invited to the party, so we were surprised when she turned up
Show up
turn up : بالا
اگه گفتاری باشه یعنی : بالا ببر !
خوش گذروندن، ترکوندن
سر و کله کسی پیدا شدن
I wonder if you can turn up your city and forget everything من حیرت زده میشم اگر به شهرت برگردی و همه چیز و فراموش کنی
Can you turn up the volume on the TV میتونی صدای تلوزیون و زیاد کنی؟
I turn up the volume on the music من صدای اهنگ و بلند کردم
رو کردن، پیدا کردن ( کشف کردن ) After seven months on the case, the police failed to turn up any any real clues بعد از ۷ ماهروی این پرونده، پلیس نتوانست هیچ سرنخی رو کند
رسیدن , رخ دادن
. Be found by chance
ظاهر شدن که اغلب برای معانی منفی بکار می رود
Arrive Appear رسیدن و یا ظاهر شدن
1 - زیاد کردن، بالا بردن turn up the radio. turn up the oven. 2 - سر و کله پیدا شدن، ظاهر شدن، حاضر شدن، امدن ( اغلب معنای منفی دارد ) he doesnt turn up سر و کلش پیدا نشد. 3 - پیدا کردن/شدن eventually my watch turned up in a coat pocket. 4 - پیش آمدن no one knows what may turn up tomorrow 5 - BrE تا زدن لباس به بالا و دوختن آن
بالا آوردن
ظاهر شدن
پدیدار شدن، ظاهر شدن
پریدن وسط بحثی بین دو فرد دیگر
حاضر شدن، حضور یافتن، پیدا شدن، نمایان شدن، یافت شدن، واردشدن، رسیدن