[ترجمه عبدالجبار] مدیریت جدید ( مسئولیت ) شرکت را پذیرفت
|
[ترجمه Htm] مدیریت جدید ، ( کنترل ) شرکت را بدست گرفت.
|
[ترجمه Amir] به عهده گرفتن
|
[ترجمه گوگل] مدیریت جدید شرکت را در دست گرفت [ترجمه ترگمان] مدیریت جدید شرکت را اشغال کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of taking control or replacing a previous authority, as of a business or government.
جمله های نمونه
1. a hostile takeover of the company
قبضه کردن خصم آمیز شرکت
2. He will take over Class 9801 next week.
[ترجمه Sina] مسعولیت کلاس ٩٨٠١ را به عهده خواهد گرفت
|
[ترجمه amisy83] او هفته ی اینده مسئولیت کلاس 9801 را به عهده خواهد گرفت .
|
[ترجمه Mehrad] او مسئولیت کلاس 9801 را هفته بعد به عهده خواهد گرفت.
|
[ترجمه گوگل]او هفته آینده کلاس 9801 را تحویل خواهد گرفت [ترجمه ترگمان]او هفته آینده کلاس کلاس را به عهده خواهد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A British newspaper says British Airways plan to take over Trans World Airways.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه بریتانیایی می گوید که بریتیش ایرویز قصد دارد شرکت ترانس ورلد ایرویز را تصاحب کند [ترجمه ترگمان]یک روزنامه انگلیسی می گوید که خطوط هوایی انگلیس قصد دارد خطوط هوایی سراسری را بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Who will take over the leadership of the club?
[ترجمه Sina] چه کسی رهبری باشگاه را به عهده خواهد گرفت
|
[ترجمه گوگل]چه کسی هدایت این باشگاه را بر عهده خواهد گرفت؟ [ترجمه ترگمان]چه کسی رهبری این باشگاه را بر عهده خواهد گرفت؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. take over the British Beer Company.
[ترجمه گوگل]شرکت آبجو بریتانیا را تصاحب کند [ترجمه ترگمان]شرکت آبجو انگلیسی را تصرف کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Would you like me to take over for a while?
[ترجمه Sina] ایا شما دوست دارید که من را برای مدتی جایگزین کنید
|
[ترجمه گوگل]دوست داری برای مدتی مسئولیت را بر عهده بگیرم؟ [ترجمه ترگمان]دوست داری یه مدت اینجا بمونم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The wife can push in,and take over the man's place.
[ترجمه romina] زن می تواند به مرد فشار بیاورد ودر جایگاه او قرار بگیرد
|
[ترجمه گوگل]زن می تواند فشار بیاورد و جای مرد را بگیرد [ترجمه ترگمان]زن می تواند به داخل فشار بیاورد و جای آن مرد را بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It's time for someone new to take over.
[ترجمه amisy83] وقت ان است که فرد جدیدی مسئولیت اینجا را به عهده بگیرد
|
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که شخص جدیدی مسئولیت را بر عهده بگیرد [ترجمه ترگمان]وقتشه که یه نفر جدید بیاد اینجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I intend you to take over.
[ترجمه Sina] من قصد دارم شما رو جایگزین کنم .
|
[ترجمه محمد] من قصد دارم شما مسئولیت را بر عهده بگیرید.
|
[ترجمه گوگل]من قصد دارم شما را به عهده بگیرید [ترجمه ترگمان] من قصد دارم که تو از اینجا بری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Peter will take over as managing director when Bill retires.
[ترجمه Sina] پیت به عنوان مدیر عامل جایگزین بیل خواهد شد هنگامی که بیل بازنشست شود
|
[ترجمه amisy83] هنگامی که بیل بازنشته شود ، پیتر به مسئولیت ( پست ) مدیر عاملی خواهد رسید
|
[ترجمه گوگل]با بازنشستگی بیل، پیتر به عنوان مدیر عامل شرکت خواهد کرد [ترجمه ترگمان]وقتی بیل بازنشسته می شود، پیتر ریاست مدیر را بر عهده خواهد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He understands the business and can take over when I'm away.
[ترجمه FR86] اون یه چیزایی از تجارت می دونه و می تونه تا وقتی من نیستم جای منو بگیره
|
[ترجمه گوگل]او کار را میداند و میتواند وقتی من دور باشم، مسئولیت را بر عهده بگیرد [ترجمه ترگمان]او کسب وکار را درک می کند و می تواند زمانی که من از اینجا می روم، طول بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Our plan to take over the business could boomerang on us if we're not careful.
[ترجمه jonse] نقشه ما برای تصاحب کسب و کار ممکن است اگر مراقب نباشیم به خودمان برگردد.
|
[ترجمه گوگل]اگر مواظب نباشیم، طرح ما برای تصدی این تجارت میتواند بر سر ما بومرگ بزند [ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشیم، نقشه ما این است که با ما معامله کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We'll let ourselves in for trouble if we take over this business.
[ترجمه گوگل]اگر این تجارت را در دست بگیریم، خود را دچار مشکل خواهیم کرد [ترجمه ترگمان]اگر به این کار رسیدگی کنیم، به دردسر می افتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The eldest son is being groomed to take over when his father dies.
[ترجمه گوگل]پسر بزرگتر آماده می شود تا وقتی پدرش فوت کند، مسئولیت را بر عهده بگیرد [ترجمه ترگمان]پسر بزرگ تر، وقتی پدرش بمیرد، به کار گرفته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The army is/are threatening to take over if civil unrest continues.
[ترجمه گوگل]ارتش تهدید می کند که در صورت ادامه ناآرامی های داخلی، قدرت را به دست می گیرد [ترجمه ترگمان]در صورتی که ناآرامی های مدنی ادامه یابد، ارتش تهدید به انجام این کار خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The takeover of the company is bound to mean more job losses.
[ترجمه گوگل]تصاحب شرکت به معنای از دست دادن شغل بیشتر است [ترجمه ترگمان]واگذاری شرکت به معنای ضررهای شغلی بیشتر می باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The company have abandoned their takeover bid.
[ترجمه گوگل]این شرکت از پیشنهاد خرید خود صرف نظر کرده است [ترجمه ترگمان]این شرکت پیشنهاد تصاحب آن ها را رها کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The takeover bid now looks unlikely to succeed.
[ترجمه گوگل]اکنون بعید به نظر می رسد که پیشنهاد تصاحب موفق شود [ترجمه ترگمان]این پیشنهاد تصاحب حالا بعید به نظر می رسد که موفق شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. A German firm launched a takeover bid for the company.
[ترجمه گوگل]یک شرکت آلمانی پیشنهاد خرید این شرکت را آغاز کرد [ترجمه ترگمان]یک شرکت آلمانی پیشنهاد تصاحب این شرکت را آغاز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. The company successfully mounted a takeover bid in 199
[ترجمه گوگل]این شرکت با موفقیت در سال 199 پیشنهاد خرید را انجام داد [ترجمه ترگمان]شرکت در ۱۹۹ پیشنهاد تصاحب در ۱۹۹ راس شرکت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. Thornbury has announced a takeover bid of a regional TV company.
[ترجمه گوگل]تورنبری پیشنهاد خرید یک شرکت تلویزیونی منطقه ای را اعلام کرده است [ترجمه ترگمان]Thornbury پیشنهاد تصاحب یک شرکت تلویزیونی منطقه ای را اعلام کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The company underwent a massive upheaval after the takeover.
[ترجمه گوگل]این شرکت پس از تصاحب دستخوش تحولات عظیمی شد [ترجمه ترگمان]این شرکت پس از این تصاحب متحمل یک تحول عظیم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Rumours of a takeover began to swirl around the stock markets.
[ترجمه گوگل]زمزمه های خرید در بازارهای سهام شروع به چرخش کرد [ترجمه ترگمان]شایعات مربوط به این تصاحب شروع به چرخیدن دور بازار سهام کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Chief executive David Prosser said the takeover speculation was wrong and no one was sniffing around.
[ترجمه گوگل]دیوید پروسر، مدیر اجرایی، گفت که گمانه زنی ها برای تصاحب این شرکت اشتباه بوده و هیچ کس در اطراف آن بو نمی کشد [ترجمه ترگمان]رئیس اجرایی \"دیوید پروسر\" گفت که معامله اشتباه بوده و کسی اطراف رو بو نمی کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. Granada mounted a hostile takeover bid for Forte.
[ترجمه گوگل]گرانادا یک پیشنهاد خصمانه برای تصاحب فورته انجام داد [ترجمه ترگمان]گرانادا (غرناطه)یک پیشنهاد تصاحب خصمانه برای Forte برپا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. Hanson made an agreed takeover bid of £351 million.
[ترجمه گوگل]هانسون پیشنهاد خرید 351 میلیون پوندی را ارائه کرد [ترجمه ترگمان]\"هانسون\" پیشنهاد تصاحب مورد موافقت ۳۵۱ میلیون پوند را داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Final arrangements for the takeover have yet to be formalized.
[ترجمه گوگل]ترتیبات نهایی برای تصاحب هنوز رسمی نشده است [ترجمه ترگمان]تمهیدات نهایی برای این تصاحب هنوز رسمی نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The company spent much effort in avoiding takeover bids from predatory competitors.
[ترجمه گوگل]این شرکت تلاش زیادی را برای اجتناب از پیشنهادهای تصاحب رقبای غارتگر صرف کرد [ترجمه ترگمان]این شرکت تلاش زیادی را برای اجتناب از گرفتن پیشنهادهای مربوط به رقبای خود خرج می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. The company is in the middle of a takeover battle.
[ترجمه گوگل]این شرکت در میانه نبرد تصاحب است [ترجمه ترگمان]این شرکت در وسط یک نبرد تصاحب قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. The company made a takeover bid for a rival firm.
[ترجمه گوگل]این شرکت برای یک شرکت رقیب پیشنهاد خرید داد [ترجمه ترگمان]این شرکت پیشنهاد تصاحب یک شرکت رقیب را داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[فوتبال] تیک اور [حقوق] تعهد کردن، تقبل کردن، عهده دار شدن، تحویل گرفتن، کنترل کردن، تصرف کردن [ریاضیات] انجام شدن
انگلیسی به انگلیسی
• capture, take into command act of taking control of something (as in a government or business) a takeover occurs when someone buys enough shares in a company to gain control of it. when someone takes control of a country by force, this is also described as a takeover.
پیشنهاد کاربران
در امنیت سایبری: پس گرفتن حساب هک شده
1. تصاحب ( =خریدن اکثر سهام یک شرکت به منظور کنترل آن ) 2. کنترل 3. کودتا 4. تصرف. اشغال مثال: he engineered a takeover deal
این لغت به صورت استعاری معنی "بالا گرفتن " و "گل کردن" هم می دهد
زمان بردن. طول کشیدن. به این معانی هم می تونه باشه
Takeover به در فرم اسم به معنای عمل تصرف یا تصاحب یک شرکت یا ارگان با خرید غالب سهام اون شرکته. که میتونه با force هم باشه. مثل این مثال: He prevented a hostile takeover ( =when the takeover is not wanted by the company being bought ) of the company.
To do something instead of someone else. کاری را به جای دیگری انجام دادن. To get control of something. ابتکار عمل را به دست گرفتن.
کنترل چیزی را در دست گرفتن
I will take each and every one of them over an army from the Iron Hills من هر کدام از آنها را به سپاهی از تپه های آهنین ترجیح می دهم. Take over اینجا به معنی ترجیح دادن است.
معنی "فراگیر شدن" چیزی رو هم میده
براندازی
Take over from sb مسئولیت کسی را به عهده گرفتن
در ورزش های گروهی هنگامی که تعویض انجام می شود از ورود بازیکن جانشین به زمین تحت عنوان Take over نام برده میشه. Ronaldo is taking over to the game. رونالدو می خواد به بازی بیاد ( داره به زمین میاد ) .
به عهده گرفتن He can take over that responsibility اون میتونه این مسولیت رو به عهده بگیره
جایش را گرفتن جایگاه شغلی . . . را گرفتن Some workers will lose their jobs as machines take over بعضی کارگرها شغل شان را از دست خواهند داد چون ماشین ها جایشان را می گیرند take over as sth ... [مشاهده متن کامل]
When he died, his son took over as CEO. وقتی او مرد پسرش جایش را گرفت به عنوان مدیر عامل take over from sb He took over from Tony as head of department last year او از تونی جایش را گرفت به عنوان رئیس دپارتمان سال گوشته
دوباره کاری را انجام دادن یا دوباره اجرا کردن
در بر گرفتن
مسلط شدن
To assume control
غصب قدرت
Taking the control
اگه با زمان بیاد به معنی "وقت گرفتن"، " وقت بردن" هستش. مثلا it takes over an hour این یک ساعت زمان میبره این یک ساعت وقت میگیره
take over ( verb ) : to take control of something takeover ( noun ) : the act of getting control of a country or political organization it was written based on Longman
To take over something = To take control of something کنترل چیزی را بدست گرفتن
تحویل گرفتن
به کار گرفتن. در این معنی معمولا مجهول است. to be taken over
تسخیر , اشغال ( البته به صورت سرهم نوشته میشه یعنی takeover )
take over ( اقتصاد ) واژه مصوب: تصاحب تعریف: در اختیار گرفتن ادارة یک شرکت با خرید بیش از 50 درصد از سهام آن
Takeover وقتی سرهم باشه اسم محسوب میشه و معنیش میشه وقتی یک شرکت کنترل شرکت دیگری را با خریدن بیش از نصف سهام هایش به دست می گیرد
حاکم شدن
در دست گیری ، وضع ید
بروی کار آمدن، روی کار آمدن .
یکی از معانیش میشه زمام و کنترل چیزی را در دست گرفتن
قبضه کردن it takes over the internet: اینترنت رو قبضه کرده.
تصرف کردن تسخیر کردن [از لحاظ نظامی] گرفتن تصاحب کردن
assume
به تملک درآوردن
خریده شدن یک شرکت توسط شرکت دیگر یا خریده شدن سهم یک شرکت سهامی عام توسط یک شرکت دیگر که اگر شرکت موافق به این معامله باشد friendly takeover می شود و اگر نباشد hostile takeover می شود
دست بالا را گرفتن . جلو افتادن از بقیه
تملیک تصدی گری
Means "to take control of something"
وظیفه ی ( فرماندهی، . . . ) را به عهده گرفتن
تسلط پیدا کردن بر . . . به عهده گرفتن کنترل /قدرت ( کنترل - قدرت رو به دست گرفتن )
تسخیر کردن
به عهده گرفتن
از سر گرفتن گفتگو به عهده گرفتن کنترل چیزی
کنترل اوضاع را به دست گرفتن چیزی یا شرایطی را مدیریت کردن
جایگزین شدن ، جای چیزی را گرفتن phrasal verb If one thing takes over from something else, it becomes more important, successful, or powerful than the other thing, and eventually replaces it. Cars gradually took over from horses. [VERB PARTICLE from] ... [مشاهده متن کامل]
When the final vote came, rationality took over. [VERB PARTICLE] ماشینها به تدریج جایگزین اسبها شدند
Take precedence over از اولویت و حق تقدم برخوردار بودن
انجام شد
چیره شدن، غالب شدن
گفتگو کردن
کنترل کردن، مدیریت کردن، مثل کنترل یا مدیریت خشم
غصبی، تصاحبی
سبقت گرفتن
تحت تملک گرفتن
تقبل کردن - پرداختن it had to take over the expense of services provided previously by the federal government. مجبور بود که هزینه خدماتی را که قبلا توسط حکومت فدرال ایجاد شده است را بپردازد.
در برخی موارد بعهده گرفتن مسئولیت در برخی موارد جایگزین کردن به جملع بستگی داره
begin to have control of or responsibility for sth esp in place of sb else
به دست گرفتن، عهده دار شدن
اشغال کردن تصرف کردن ( از سر قدرت و زورگویی )
رخ دادن، اتفاق افتادن
به معنی جایگزین کردن چیزی یا کسی Some workers will lose their jobs as machines take over ( تعدادی از کارگرها کار خودشان را از دست خواهند داد به دلیل اینکه ماشین ها جایگزین انها می شوند )
جای چیزی را گرفتن to take the place of something to become dominant to assume control of, management of, or responsibility for something