فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spends, spending, spent
حالات: spends, spending, spent
• (1) تعریف: to disburse (money or other resources).
• مترادف: disburse, outlay
• متضاد: save
• مشابه: dispense, dole, expend, fork out, pay
• مترادف: disburse, outlay
• متضاد: save
• مشابه: dispense, dole, expend, fork out, pay
- We spent most of our money on furniture.
[ترجمه مبینا] ما بیشتر پولمان را صرف خرید وسایل خانه کردیم|
[ترجمه سروش نظیری] ما بیشتر پولمان را خرج خرید وسایل ( اثاث ) خانه کردیم.|
[ترجمه Mahsaa] ما بیشتر پولمان را صرف اثاث کردیم|
[ترجمه elen] ما بیشتر پولمان را خرج ( خرید ) اثاث خانه کردیم|
[ترجمه یاسمین] ما بیشتر پولمان را خرح خرید وسایل خانه کردیم.|
[ترجمه CUKUR] بیشتر پول خود را صرف خرید مبلمان کردیم.|
[ترجمه آرتینا] ما بیشتر پولمان را صرف خرید اثاث خانه کردیم|
[ترجمه گوگل] ما بیشتر پولمان را خرج مبلمان کردیم[ترجمه ترگمان] بیشتر پولمون رو صرف اثاثیه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He refused to spend another thousand dollars to fix his car.
[ترجمه گوگل] او حاضر نشد هزار دلار دیگر برای تعمیر ماشینش خرج کند
[ترجمه ترگمان] او حاضر نشد هزار دلار دیگر خرج کند تا ماشینش را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او حاضر نشد هزار دلار دیگر خرج کند تا ماشینش را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to use; expend.
• مترادف: expend, use
• مشابه: apply, bestow, consume, devote, employ, give, kill, live, pass
• مترادف: expend, use
• مشابه: apply, bestow, consume, devote, employ, give, kill, live, pass
- He spent much time and energy on the project.
[ترجمه غ ع مسجدی] او وقت و انرژی زیادی را برای این پروژه گذاشت|
[ترجمه elen] او ( مرد ) وقت و انرژی زیادی رو گذاشت روی این پروژه|
[ترجمه آرتینا] او وقت زیاد و همچنین انرژی زیادی برای انجام این پروژه صرف کرد|
[ترجمه گوگل] او زمان و انرژی زیادی را صرف این پروژه کرد[ترجمه ترگمان] او زمان و انرژی زیادی را صرف این پروژه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to use completely; exhaust.
• مترادف: consume, exhaust, expend
• متضاد: reserve
• مشابه: deplete, discharge, dissipate, drain, empty, finish, use up
• مترادف: consume, exhaust, expend
• متضاد: reserve
• مشابه: deplete, discharge, dissipate, drain, empty, finish, use up
- She spent all her energy running.
[ترجمه erfan. abedini] او تمام انرژی خود را صرف دویدن کرد|
[ترجمه گوگل] او تمام انرژی خود را صرف دویدن کرد[ترجمه ترگمان] تمام انرژی خود را صرف این کار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to disburse money.
• متضاد: save
• مشابه: disburse
• متضاد: save
• مشابه: disburse