set back

/ˈsetˈbæk//setbæk/

معنی: پس زدن، عقب کشیدن، تنزل، مانع، شکست
معانی دیگر: 1- (ساعت را) عقب کشیدن 2- پیشرفت را متوقف کردن، عقب انداختن، مانع، شکست، تنزل، معکوس، پس روی، عقب نشینی، وقفه در پیشرفت

جمله های نمونه

1. this setback was another illustration of his inefficiency and stupidity
این شکست نمونه ی دیگری از بی عرضگی و نابخردی او بود.

2. She seemed better until her set back.
[ترجمه مریم مزدایی] او بنظر بهتر می رسید، تا وقتی که شکست خورد.
|
[ترجمه گوگل]او تا زمان بازگشت بهتر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر بهتر میومد تا اون برگرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A war would inevitably set back the process of reform.
[ترجمه گوگل]جنگ به ناچار روند اصلاحات را به عقب می اندازد
[ترجمه ترگمان]جنگ ناگزیر فرآیند اصلاحات را به عقب می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our house is set back from the road.
[ترجمه hamid] خانه ما دور از جاده واقع شده
|
[ترجمه حسن زاده] خانه ما در عقب نشینی جاده قرار دارد.
|
[ترجمه گوگل]خانه ما از جاده عقب افتاده است
[ترجمه ترگمان]خونه ما از جاده برگشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The house is set back from the road.
[ترجمه نیلوفر] این خانه از جاده عقب نشینی دارد. ( دقیقا لب جاده نیست )
|
[ترجمه حسن زاده] این خانه در عقب نشینی جاده قرار دارد.
|
[ترجمه گوگل]خانه از جاده عقب افتاده است
[ترجمه ترگمان]خانه از جاده برگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Financial problems have set back our building programme.
[ترجمه masome ayazi] مشکلات مالی برنامه ساختمانی ماراعقب انداخته است
|
[ترجمه گوگل]مشکلات مالی برنامه ساختمان ما را عقب انداخته است
[ترجمه ترگمان]مشکلات مالی برنامه ساختمانی ما را پشت سر گذاشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All their efforts at reform have been set back.
[ترجمه گوگل]تمام تلاش های آنها برای اصلاحات به عقب افتاده است
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش های آن ها در راستای اصلاحات صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The meeting was set back.
[ترجمه هاشم دولتی] جلسه را عقب انداختند
|
[ترجمه گوگل]جلسه به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]جلسه به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Work on the new theatre has been set back three months.
[ترجمه گوگل]کار روی تئاتر جدید سه ماه عقب افتاده است
[ترجمه ترگمان]کار بر روی تئاتر جدید سه ماه پیش تعیین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bad weather set back the building programme by several weeks.
[ترجمه گوگل]هوای بد برنامه ساختمان را چند هفته عقب انداخت
[ترجمه ترگمان]آب و هوای بد، برنامه ساختمان را تا چند هفته ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This result has set back their chances of winning the competition.
[ترجمه گوگل]این نتیجه شانس قهرمانی آنها را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]این نتیجه شانس خود برای برنده شدن رقابت را پشت سر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It could also set back his plans for Middle East peace.
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند برنامه های او برای صلح خاورمیانه را به عقب براند
[ترجمه ترگمان]همچنین می تواند برنامه های خود برای صلح خاورمیانه را کنار بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It has since set back the timetable for the expressway, proposed for just south of Miramar Road.
[ترجمه گوگل]از آن زمان به بعد جدول زمانی بزرگراه را که برای جنوب جاده میرامار پیشنهاد شده بود، تنظیم کرده است
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، زمان بندی برای بزرگراه که تنها در جنوب جاده Miramar پیشنهاد شده است را پشت سر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Billy's cottage was set back off the road, behind a neat little hedge.
[ترجمه گوگل]کلبه بیلی از جاده عقب نشینی کرد، پشت پرچین کوچکی منظم
[ترجمه ترگمان]کلبه بیلی در کنار یک پرچین کوتاه تمیز قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He switched the set back on, changing the channel to a news programme.
[ترجمه گوگل]او دوباره مجموعه را روشن کرد و کانال را به یک برنامه خبری تغییر داد
[ترجمه ترگمان]او تلویزیون را روشن کرد و کانال را به یک برنامه خبری تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The December elections were a major setback for the party.
[ترجمه گوگل]انتخابات دسامبر یک شکست بزرگ برای حزب بود
[ترجمه ترگمان]انتخابات دسامبر یک ضربه بزرگ برای حزب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The breakdown in talks represents a temporary setback in the peace process.
[ترجمه گوگل]شکست مذاکرات نشان دهنده یک عقب گرد موقت در روند صلح است
[ترجمه ترگمان]شکست مذاکرات نشان دهنده یک شکست موقت در روند صلح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. This latest setback will have done nothing to quell the growing doubts about the future of the club.
[ترجمه گوگل]این شکست اخیر هیچ کمکی برای فرونشاندن شک و تردیدهای فزاینده در مورد آینده باشگاه نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این شکست اخیر هیچ کاری برای فرونشاندن تردید رو به رشد در مورد آینده این باشگاه انجام نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The move represents a setback for the Middle East peace process.
[ترجمه گوگل]این اقدام نشان دهنده یک عقبگرد برای روند صلح خاورمیانه است
[ترجمه ترگمان]این حرکت نشان دهنده یک شکست برای روند صلح خاور میانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. This temporary setback merely strengthened her resolve.
[ترجمه گوگل]این شکست موقت صرفاً عزم او را تقویت کرد
[ترجمه ترگمان]این کار موقتی فقط تصمیمش را تقویت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Romania suffered another setback in its efforts to obtain financial support for its reforms.
[ترجمه گوگل]رومانی در تلاش های خود برای به دست آوردن حمایت مالی برای اصلاحات خود دچار شکست دیگری شد
[ترجمه ترگمان]رومانی در تلاش های خود برای به دست آوردن حمایت مالی از اصلاحات آن متحمل شکست دیگری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The government's rejection of the plans is a setback for us.
[ترجمه گوگل]نپذیرفتن طرح ها از سوی دولت برای ما یک عقب گرد است
[ترجمه ترگمان]مخالفت دولت با این برنامه ها شکستی برای ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. His research has suffered a temporary setback.
[ترجمه گوگل]تحقیقات او با یک شکست موقت مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات او متحمل ضربه موقت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The team suffered a major setback when their best player was injured.
[ترجمه گوگل]این تیم با مصدومیت بهترین بازیکن خود دچار یک شکست بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]این تیم متحمل ضربه بزرگی شد که بهترین بازیکن آن ها مجروح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. After their latest setback, the rebel forces no longer hold the initiative.
[ترجمه گوگل]پس از آخرین شکست، نیروهای شورشی دیگر ابتکار عمل را در دست ندارند
[ترجمه ترگمان]پس از آخرین شکست آن ها، نیروهای شورشی دیگر این ابتکار را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. This latest defeat constitutes a major setback for the government.
[ترجمه گوگل]این شکست اخیر یک شکست بزرگ برای دولت است
[ترجمه ترگمان]این شکست اخیر بزرگ ترین شکست دولت را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. She views every minor setback as a disaster.
[ترجمه گوگل]او هر شکست جزئی را یک فاجعه می داند
[ترجمه ترگمان]او هر عقب نشینی جزئی را یک فاجعه می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. There has been a slight/temporary setback in our plans.
[ترجمه گوگل]یک عقب گرد جزئی/موقت در برنامه های ما وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]یک مشکل موقت \/ موقت در برنامه های ما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. King had been dealt a setback in Albany, Ga., which was not moved to integrate by civil rights demonstrations.
[ترجمه گوگل]کینگ در آلبانی، گا، شکست خورده بود، که با تظاهرات حقوق مدنی ادغام نشد
[ترجمه ترگمان]پادشاه در آلبانی، جورجیا، ضربه سختی خورده بود که تحت تاثیر تظاهرات حقوق مدنی قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پس زدن (فعل)
backlash, recoil, eject, kickback, rebut, draw back, rebound, set back, hang off, push back

عقب کشیدن (فعل)
retract, draw back, withdraw, recede, roll back, set back

تنزل (اسم)
abatement, degradation, decay, depreciation, depression, decadence, setback

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

شکست (اسم)
fracture, deflection, break, washout, failure, reverse, defeat, setback, losing, breakage, defeasance, defeature, refraction, flunk, fizzle, plumper, unsuccess

انگلیسی به انگلیسی

• prevent, restrain
obstacle, misfortune, something which hinders progress; instance of hindering progress
a setback is an event that delays you or makes your position worse than before.

پیشنهاد کاربران

سنگ انداختن
مشکل
مانع
بدبیاری
Antonym : success
ناکامی مقطعی
پس گرد ، ضربه ، وقفه
ناکامی
عامل بازدارنده یا پسرفت
چیزی که اتفاق می افتد و باعث تاخیر یا جلوگیری از توسعه یک فرآیند می شود:
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/setback
عقب گرد
1. Delay, postponement
تأخیر، به تعویق انداختن
مثال: The construction project experienced a setback due to a delay in the delivery of materials
2. Regression, particularly in terms of progress or development
...
[مشاهده متن کامل]

پسرفت، به ویژه از نظر پیشرفت یا توسعه
مثال: The economic reforms faced a significant setback, leading to a regression in the country's development
3. Losing ground or position
از دست دادن زمین یا موقعیت
مثال: The team's defeat in the crucial match was a significant setback for their chances of winning the championship
4. Repression, in terms of freedom or rights
سرکوب، از نظر آزادی یا حقوقی
مثال: The new government's policies led to a setback in terms of freedom of speech and civil liberties
5. Problem or difficulty
مشکل یا سختی
مثال: The unexpected financial difficulties posed a significant setback for the company's expansion plans
6. A fall in prices on a stock or financial market
کاهش قیمت ها در بورس یا بازار مالی
مثال: Small companies are less likely to be diversified so setbacks in a single sector are more likely to wipe them out

مانع. گیر. مشکل. عامل بازدارنده. سدِ راه
شکست. بدبیاری
معماری
فرورفتگی قسمت فوقانی ساختمان از خط ساختمان، به منظور سبک شدن سازه یا اجازه رسیدن مقدار مطلوب نور و هوا به سطح زمین در پای ساختمان.
پسرفت کردن
متوقف شدن پیشرفت
آب خوردن، هزینه داشتن
مانع ویا عامل تاخیر دریک روند
با فاصله کم
Set back from street
بدشانسی
پسرفت
عقب گشت
مشکل , وقفه ( در روند کار )
– The bad weather was a setback in our trip
– There has been a slight setback in our plans
– His research has suffered a temporary setback
هزینه ای را در بر داشتن
. $The ticket had set him back 500
معطل کردن کسی یا چیزی
عقب انداختن
به تأخیر انداختن .

عقب نشینی پس روی
Set back your clock five minutes
ساعتت رو پنج دقیقه عقب بکش
درمهندسی عمران وزلزله به معنی نامنظمی درارتفاع ساختمان، عقب روی وکوچک شدن پلان سازه در ارتفاع می باشد، ساختمان پله کانی که در ارتفاع روبه عقب میرود.
مانع ، مانع بودن
حریم ساخت و ساز
building setback
عقب نشینی ساختمان
به تأخیر انداختن، با مشکل مواجه کردن
تاخیر در انجام کاری
هزینه برداشتن، خرج برداشتن ( در محاوره ) .
this journey can set you back from 1000$ to 1500$
این سفر میتونه برای شما از 1000 تا 1500 دلار خرج برداره.
شکست
بد بیاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس