[ترجمه گوگل]من میرم و فورا نگاه می کنم [ترجمه ترگمان]من می روم و یک نگاهی به او می اندازم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The scheme should be carried out right away.
[ترجمه گوگل]این طرح باید فوراً اجرا شود [ترجمه ترگمان]این نقشه باید فورا اجرا شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He wants to see you right away.
[ترجمه گوگل]او می خواهد فوراً شما را ببیند [ترجمه ترگمان]اون میخواد همین الان تو رو ببینه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Please check it right away.
[ترجمه گوگل]لطفا فورا آن را بررسی کنید [ترجمه ترگمان]خواهش می کنم فورا چک کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I don't think you can whistle that right away.
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم بتوانید آن را فوراً سوت بزنید [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم بتونی همین الان سوت بزنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Mick wants to see you in his office right away.
[ترجمه گوگل]میک می خواهد شما را فوراً در دفترش ببیند [ترجمه ترگمان]میک می خواد همین الان تو دفترش ببیندت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They jumped into the discussion right away.
[ترجمه گوگل]آنها بلافاصله وارد بحث شدند [ترجمه ترگمان]آن ها بلافاصله وارد بحث شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I am getting in touch with him right away.
[ترجمه گوگل]من فوراً با او در تماس هستم [ترجمه ترگمان]همین الان باه اش ارتباط برقرار می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The warship ought to be remanned right away.
[ترجمه گوگل]کشتی جنگی باید فوراً جابجا شود [ترجمه ترگمان]کشتی جنگی باید فورا از اینجا خارج شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They suggested we should visit a class right away.
[ترجمه گوگل]آنها به ما پیشنهاد دادند که سریعاً از یک کلاس دیدن کنیم [ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کردند که باید از یک کلاس بیرون برویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
فورا (قید)
at once, anon, instantly, right away, straightway, forthwith, hastefully, therewith
یک مرتبه (قید)
once, right away, en masse, straight off, out of hand, holus-bolus
انگلیسی به انگلیسی
• immediately, right now, at once
پیشنهاد کاربران
اصطلاح معادل در فارسی: نرسیده مثلا نرسیده پسرخاله شد.
- رک گفتن ( to tell somebody right away )
Right away /Immediately or quickly فورا/بلافاصله
Right now= right away فورا، بی معتلی و سریع، فی الفور
یک باره
بی معطلی
بدون معطلی
suddenly نگاهان immeduately فوراا Right away هم فورا بلا فاصله
یک راست، مستقیم
We're going to get married ? When Right away فورا، الساعه، خیلی زود، بی درنگ
الساعه، فورا، بی درنگ immediately. "quite a few of them of them will start playing right away" I'm ready sir. Oh go on then. Right away sir