اسم ( noun )
• (1) تعریف: the back part of something.
• مترادف: back
• متضاد: front
• مشابه: reverse
• مترادف: back
• متضاد: front
• مشابه: reverse
- a note on the rear of the door
[ترجمه گوگل] یک یادداشت در پشت در
[ترجمه ترگمان] یادداشتی از پشت در،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یادداشتی از پشت در،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a position behind or in back of something.
• مترادف: back
• متضاد: forefront, front
• مترادف: back
• متضاد: forefront, front
- we sat in the rear of the car
[ترجمه گوگل] پشت ماشین نشستیم
[ترجمه ترگمان] پشت اتومبیل نشستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پشت اتومبیل نشستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the buttocks; rump.
• مترادف: backside, behind, bottom, fanny, rear end, rump, tush
• مشابه: buttock, posterior
• مترادف: backside, behind, bottom, fanny, rear end, rump, tush
• مشابه: buttock, posterior
• (4) تعریف: the part of a military unit or area that is farthest away from the enemy.
• متضاد: vanguard
• متضاد: vanguard
صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to or being at the back or the rear.
• مترادف: back
• متضاد: advance, front
• مشابه: aft, aftermost, dorsal, hind, hindmost, posterior, rearmost, reverse, tail
• مترادف: back
• متضاد: advance, front
• مشابه: aft, aftermost, dorsal, hind, hindmost, posterior, rearmost, reverse, tail
- the rear entrance
[ترجمه Mrjn] ورودی پشتی|
[ترجمه گوگل] ورودی عقب[ترجمه ترگمان] در عقب،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید