pour

/ˈpɔːr//pɔː/

معنی: ریزش، تراوش بوسیله ریزش، مقدار ریزپ چیزی، ریزش بلا انقطاع و مسلسل، پاشیدن، ریختن، افشاندن، جاری شدن، روان ساختن، باریدن
معانی دیگر: شاریدن، شریدن، ریزش کردن، (بتون و پولاد و غیره - در قالب) ریختن، (سیل وار) بیرون دادن یا فرستادن، هجوم آوردن، نثار کردن، (جان یا خون و غیره) دادن، (باران) رگبار شدن، شرشر باریدن، (با ریختن چای یا قهوه در مهمانی) میزبانی کردن، عمل ریختن (به ویژه در قالب)، رگبار، باران شدید

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pours, pouring, poured
(1) تعریف: to enable (a liquid or granular substance such as salt) to flow or stream, as from a container.
مشابه: decant, disgorge, outpour, release, spill

(2) تعریف: to produce or emit continuously or copiously as if in a torrent or flood.
مترادف: flood, rain
مشابه: channel, gush, spurt

- They poured their savings into the project.
[ترجمه رها] انها پس از خود را در این پروژه صرف کردند
|
[ترجمه پوریا.پور] آن ها پس انداز خود را در این پروژه صرف کردند
|
[ترجمه الهه] انها پس انداز خودرا برای این پروژه صرف کردند
|
[ترجمه شان] آن ها پس انداز خود را ( به پای ) این پروژه ریختند.
|
[ترجمه گوگل] آنها پس انداز خود را در پروژه ریختند
[ترجمه ترگمان] آن ها پس انداز خود را به این پروژه ریختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to give forth or utter without restraint (often fol. by out).
مترادف: deluge, flood, vent
مشابه: disgorge, lavish, stream

- He poured out his grief to me.
[ترجمه mohammadali] او غم و اندوه اش را با من در میان گذاشت.
|
[ترجمه عرشیا] او ناراحتی خود را در من ریخت
|
[ترجمه شان] او اندوه خود را برایم بیان کرد ( غصه هایش را بیرون ریخت ) .
|
[ترجمه میترا افزوده] او ناراحتی اش را برای من بیان کرد.
|
[ترجمه Ali] او غصه خود را برای من ریخت
|
[ترجمه گوگل] غمش را به من ریخت
[ترجمه ترگمان] او غصه خود را برای من ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to rain heavily.
مترادف: flood, rain cats and dogs, storm

(2) تعریف: to issue forth in great amounts.
مترادف: flood, gush, rain, stream
متضاد: trickle
مشابه: flow, issue, run, spill, spout, spurt, wash
اسم ( noun )
مشتقات: pourable (adj.), pourer (n.)
• : تعریف: a continuous and heavy flowing forth.
مترادف: cataract, flood, gush, outflow, rain, stream, torrent
مشابه: cascade, deluge, downpour, flow

جمله های نمونه

1. pour a drop of oil in the aperture of the (wheel's) hub
یک قطره روغن در روزنه ی توپی چرخ بچکان.

2. pour the kerosene into the bottle with a funnel
با قیف نفت را در بطری بریز.

3. pour (something) out
(احساسات و غیره) بیان کردن

4. pour cold water (on)
دلسرد کردن،رد کردن،نپذیرفتن،سردی از خود نشان دادن

5. pour it on
(امریکا - خودمانی) 1- بسیار چاپلوسی کردن 2- سخت تقلا کردن،از هیچ کوششی فرو گذار نکردن 3- به سرعت رفتن یا راندن،(رانندگی) خیلی گاز دادن

6. pour oil on the flames
وضع بد را بدتر کردن،روی آتش بنزین ریختن

7. pour oil on troubled waters
با متانت مسائل را حل کردن،روی آتش آب ریختن

8. pour oil on troubled waters
آشتی دادن،(دشمنی یا اختلاف) حل و فصل کردن

9. pour scorn on something (or somebody)
مورد تحقیر قرار دادن

10. i'll pour sugar in your tea until you say when
شکر را در چای تو می ریزم تا بگویی بس است.

11. they pour the molten metal into cylindrical molds
فلز آبگونه را در قالب های استوانه ای می ریزند.

12. to pour concrete
بتون ریختن

13. to pour steel
پولاد (در قالب) ریختن

14. to pour tea
چای ریختن

15. to pour the bridge's foundation
پل را پی ریزی کردن

16. their factories pour out millions of cars each year
کارخانه های آنها هرساله میلیون ها اتومبیل بیرون می دهند.

17. you can pour this liquid on the sugar or, conversely, you can pour the sugar on this liquid
شما می توانید این محلول را روی شکر بریزید یا بالعکس شکر را روی این محلول بریزید.

18. naneh used to pour the milk in a goatskin and churn it well
ننه شیر را در مشک می ریخت و آن را خوب می زد.

19. draw the cork gently and pour some lemonade
یواش چوب پنبه را بکش و قدری لیموناد بریز.

20. put the eggs in a mixer and then pour them onto the flour and sugar
تخم مرغ ها را در مخلوط کن بگذار سپس روی آن آرد و شکر بریز

21. I need a funnel to pour petrol into the tank.
[ترجمه نازی] من به یک قیف برای ریختن بنزین در مخزن دارم
|
[ترجمه احسان] من به یک قیف برای ریختن بنزین در مخزن نیاز دارم
|
[ترجمه رها چله ای] من به یک قیف برای پر کردن مخزن نیاز دارم
|
[ترجمه سوفیا نصری] م نیاز به یک قیف برای پر کردن بنزین به مخزن دارم
|
[ترجمه گوگل]من به یک قیف برای ریختن بنزین در باک نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]من به یک قیف برای ریختن بنزین در باک نیاز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Pour a little more milk in.
[ترجمه کاظم فرقانی] کمی بیشتر شیر بریزید.
|
[ترجمه میترا افزوده] یِکم بیشتر شیر بریز
|
[ترجمه گوگل]کمی شیر بیشتر در آن بریزید
[ترجمه ترگمان]کمی شیر بیشتر بریز تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Thousands of tons of filth and sewage pour into the Ganges every day.
[ترجمه گوگل]هر روز هزاران تن کثیفی و فاضلاب به رود گنگ سرازیر می شود
[ترجمه ترگمان]هزاران تن زباله و فاضلاب هر روز به گنگ می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Pour the sauce over the pasta.
[ترجمه کاظم فرقانی] سس را روی ماکارونی بریزید.
|
[ترجمه میترا افزوده] پاستا رو به سس آغشته کنید
|
[ترجمه گوگل]سس را روی پاستا بریزید
[ترجمه ترگمان]سس را در پاستا بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Pour the chocolate into a heart-shaped mould.
[ترجمه گوگل]شکلات را در قالبی به شکل قلب بریزید
[ترجمه ترگمان]شکلات رو به قالب قلب تبدیل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Don't pour too much;it might spill over.
[ترجمه کاظم فرقانی] خیلی زیاد نریزید؛ ممکن است بیرون بریزد.
|
[ترجمه ♥Amirmaghare_lover♥] خیلی پُرش نکنید ؛ ممکنه بریزه بیرون.
|
[ترجمه گوگل]زیاد نریزید، ممکن است بریزد
[ترجمه ترگمان]زیاد تند نروید، ممکن است بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Gradually pour the liquid into the flour, working it in carefully with a wooden spoon.
[ترجمه کاظم فرقانی] مایع را به تدریج روی آرد بریزید، این کار را با دقت با یک قاشق چوبی انجام دهید.
|
[ترجمه گوگل]مایع را کم کم داخل آرد بریزید و با قاشق چوبی آن را با احتیاط مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]به تدریج مایع را به داخل آرد بریزید و آن را با احتیاط با یک قاشق چوبی کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Pour cider around the meat and cover with foil.
[ترجمه بهار اخوند تهرانی] شراب سفید را اطراف گوشت بریزید و با فویل ( ورقه آلومینیوم ) بپوشانید.
|
[ترجمه گوگل]دور گوشت را سیر بریزید و با فویل بپوشانید
[ترجمه ترگمان]شراب سیب را در اطراف گوشت بریزید و فویل را بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریزش (اسم)
abscission, pour, infusion, inset, downfall, slide, influx, afflux, affusion, diffusion, spray, leak, slump, leakage, flux, gush, effusion, outflow, intinction, perfusion, rheumatism

تراوش بوسیله ریزش (اسم)
pour

مقدار ریزپ چیزی (اسم)
pour

ریزش بلا انقطاع و مسلسل (اسم)
pour

پاشیدن (فعل)
infuse, pour, spatter, besprinkle, spray, sprinkle, sparge, bestrew, strew, spurt, dust, inseminate, perfuse

ریختن (فعل)
infuse, pour, found, lave, besprinkle, shed, cast, splash, bestrew, strew, decant, dust, melt, disembogue, disgorge

افشاندن (فعل)
pour, diffuse, besprinkle, spray, scatter, exude, bestrew, interfuse, intersperse, inseminate, winnow

جاری شدن (فعل)
pour, rill, stream, run, trill, flux, disembogue, gush, emanate

روان ساختن (فعل)
pour

باریدن (فعل)
pour, shower, rain

انگلیسی به انگلیسی

• let flow, make flow; spill; cast, mold; rain heavily
heavy rain; heavy continuous flow; act of pouring; cocktail party (slang)
if you pour a liquid or other substance, you make it flow steadily out of a container by holding the container at an angle.
if you pour someone a drink, you fill a cup or glass with it so that they can drink it.
when a liquid or other substance pours somewhere, it flows there quickly and in large quantities.
when it is pouring, it is raining heavily.
when people pour into a place, they go into it in large numbers.
when someone pours money into an activity or organization, they spend a lot of money on it.
if someone pours cold water on an idea or plan, they say that it is completely impossible.
pour scorn; see scorn.
if you pour out a drink, you fill a cup or glass with it.

پیشنهاد کاربران

پیوسته و سریع جاری شدن
باران شدید
بارانی که در حد طوفان نباشد اما از حد معمول سنگین تر باشد
● ریختن ( با اختیار، مثلا چای ریختن ، نه ریختن سهوی چای روی لباس که میشه spill )
● سرازیر شدن ( مثلا به سمت درب خروجی سرازیر شدند )
ریختن، سرازیر کردن. جاری شدن یا ساختن، تراوش بوسیله ریزش، مقدار ریزش چیزی، ریزش بلا انقطاع و مسلسل، روان ساختن، پاشیدن، افشاندن، جاری شدن، باریدن، علوم مهندسی: پاشیدن
ریختن، پاشیدن
She poured tea into the cups.
او چای را در فنجان ها ریخت.
تفاوت pour و spill:
pour عمدی هست ولی spill به معنای ریختن غیرعمدی یا سرریز شدن اتفاقی هست.
ریختن، سرازیر کردن
جاری شدن یا ساختن، تراوش بوسیله ریزش، مقدار ریزش چیزی، ریزش بلا انقطاع و مسلسل، روان ساختن، پاشیدن، افشاندن، جاری شدن، باریدن، علوم مهندسی: پاشیدن
✔️ ریختن ( چای، آب و مایعات کلاً )
e. g.
I'm dying, let me sit down.
I'm thirty.
Do you want some water?
Water? No I prefer some hot tea.
Where can I find hot tea?
Hot tea? Here's some I'll pour it for you.
...
[مشاهده متن کامل]

Thanks, may God give it back to you.
دارم میمیرم، بذار همینجا بشینم.
تشنه مه.
برم آب بیارم؟
آب؟ نه. اگه یه چای داغ باشه بهتره.
چای داغ از کجا گیر بیارم؟
چای داغ؟ من چای داغ داغ دارم. الان برات میریزم.
دستت درد نکنه، قربون دستت، خیلی ممنون، خدا عوض ت بده.

pour: ریختن ( مایعات )
pour = ریختن با اراده شخص
spill = ریختن بی اراده شخص
Move down. . . . . Fall [I]. . . . . drop [I]. . . . . . . spill [I]. . . . . . . pour [I]
فعلpour را فقط در حالتی که ( خون یا باران یا دود، . . . ) با فشار زیاد بریزد بصورت فعل لازم می توان بکار برد
...
[مشاهده متن کامل]

Smoke was pouring out of the upstairs windows.
Blood was pouring from his nose
It's pouring with rain
والا فعل spill مخصوص ریختن تصادفی مایعات می باشد
. . . . . . . . . . . . .
فعل fallدر حالت لازم برای افتان از جای مرتفع استفاده می شود
The tree is likely to fall
والا فعلdrop را برای افتادن استفاده می کنند

در ریچ ۴ بمعنای جاری شدن مایعات مثل آب و براه افتادن سیل است🌊
pour = افشاندن
I pour the helpless balm of my poor eyes.
از چشم مسکین خود مرهمی بر این زخم ها می افشانم
Rain a lot
pour:معنی ریختن میدهد اما نکته مهمش این هستش که از قصد انجام می شود مانند ریختن شیر از یک پارچ در یک کاسه
she is pouring milk from a jug into a bowl
Pour yourself some cock
یکم نوشابه واسه خودت بریز
teem with rain
British
ریزاندن.
توی اهنگ فرندز هم میگه
i'll be there for you when the rain starts to pour
من اونجا برات خاهم بود وقتی که بارون شروع به بارش میکنه
بای 😂
if you pour a liquid , you make it flow out of a container.
یعنی ریختن
جمله دیکشنری آکسفورد : She proud me a cup of tea
داخل کتاب Sup :
8. if you pour a liquid , you make it flow out of a container
لایک هم فراموش نشه
فعلا
Pour me some too
برای منم یکم بریز
if you pour a liquid، you make it flow out of a container
کانون زبان
reach4
ریختن پر کردن مایعات مثلا ali pour drinks علی لیوان ها را پر میکند
shed
ریختن
بروز دادن
ریختن _ جاری شدن
به فارسی=ریختن
به انگلیسی=If you pour a liquid, you make it flow out of a container
ریختن
If you pour a liquid, you make it flow out of a container
جمله:
My sister always pour a lot of water in the room when ahe palys
If people pour into or out of a place, they go there quickly and in large numbers
سرازیر شدن
orders began to pour in
سفارش ها شروع به سرازیر شدن کردند
To rain very heavily
To rain cats and dogs
پاشیدن
برای ریختن مایعات استفاده میشه. و همچنین برای باران:شُر شُر
ریختن یا لبریز شدن

سرازیر شدن
Rain heavily
باران شدید
برق
Pour industry
صنعت برق
ریختن
ریختن
Ali is pouring a cup of coffee.
علی داره یه فنجون قهوه میریزه.
mrs. smith poured coffee for her husband and put it on the table
if you pour a liquid، you make it flow out of a container
Pour scorn on sb/sthبه کسی/چیزی به دیده ی تحقیر نگاه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٤)

بپرس