از حال رفتن
غش کردن
بیهوش شدن
پخش کردن. توضیع کردن.
Pass out is a phrase that means to faint or lose consciousness. غش کردن یا از دست دادن هوشیاری.
مثال؛
"He was so tired that he passed out on the couch after dinner. ""The boxer was knocked out in the second round and passed out in the ring. "
... [مشاهده متن کامل]
"She passed out after drinking too much alcohol at the party. "
Pass away : فوت شدن - از دنیا رفتن - مردن ( to die )
Pass out : غش کردن - از حال رفتن - بیهوش شدن ( to faint )
Slang
در دسته اصطلاحات عامیانه به معنی:
از خستگی یا از نوشیدن الکل زیاد اصطلاحا میگن غش کرده.
When we were in college we used to drink until we passed out
Pass out the tests
برگه های امتخان را توزیع کردن
سوالات را توزیع کردن
از شدت خستگی خواب رفتن
اغما
بیهوشی
پخش کردن
Give something to each one of a group of people
به معنای توزیع کردن
پخش کردن
Its an unseprable phrasal verb
Synonym of knock off
منبع : oxford advanced leaner dictionary
Touch stone 3
common phrasal verbs in English
Give something to each one of a group of people
Reach 2
IRAN LANGUAGE INSTITUTE
آزاد کردن، معاف کردن
در race 3 و در Classroom Language به معنی بخش کردن
درrace 3 به معنی پخش کردن
pass out the paper
خوابیدن
Im tired, I just really wanna pass out
پخش کردن یا توضیع کردن
توزیع کردن
این کلمه در reach 2 کانون زبان ایران میشه:
معنی:پخش کردن
give something to each one of a group of people
به هر یک از گروه های مردم چیزی بدهید ( پخش کنید ) .
12
بخش کردن یا به معنای دیگر مردن
دادن / پخش کردن
پخش کردن . . . مثلا پخش کردن برگه امتحان یا تکالیف
( Verb )
give something to each one of a group of people
پخش کردن
کانون زبان ایران
پخش کردن ، توضیح کردن .
give something to each one of a group of people پخش کردن
این کلمه در reach 2 کانون زبان ایران میشه:
معنی:پخش کردن
give something to each one of a group of people
به هر یک از گروه های مردم چیزی بدهید ( پخش کنید ) .
پخش کردن چیزی، مثل برگه یا. . . .
توضیع کردن چیزى
تقسیم کردن چیزى به گروهی
یعنی از کاری پاس شدن قبول شدن
غش کردن ، از حال رفتن
faint
غش کردن ، از حال رفتن
پخش کردن چیزی بین افراد
کاربرF در کانون زبان به معنی پخش کردن میشود نه از حال رفتن
باتشکر
تحویل دادن ( سلاح و یا غیره در علوم نظامی )
فارغ التحصیلی از یک مقطع
از حال رفت
از حال رفتن
در کانون زبان ایران
Give something to each one of a group of people
ورزش:پاس از پشت دروازهبه یار جلوی دروازه⚽️⚽️⚽️⚽️
بخش کردن چیزی
درستش اینه سما : teacher asked me to pass out the pappers
توزیع کردن چیزی بین گروه یا افرادی
give someone somethinh
بیهوش شدن
فوت شدن
توضیع کردن یا مردن
1 - پخش کردن - توزیع کردن
2 - از هوش رفتن - غش کردن
بیهوش شدن
به معنی پخش کردن
پس دادن
pass out the paper please برگه ها را پخش کن
پخش کردن چیزی برای گروهی از انسان ها و دادن ان چیز به هر یک از انها
پخش کردن در گروه یا جمعی Ted pass out paper please
give something to each one of a group of people
پخش کردن، منتشر کردن
انتشار دادن، پخش کردن
پخش کردن به صورت گروهی برای مثال:teacher wants to me pass out a homework
توزیع کردن وسیله ای بین اشخاص
پخش کردن وسیله ای
پخش کردن
پخش کردن چیزی
توزیع کردن چیزی
پخش کردن چیزی به گروهی یا افرادی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٠)