اسم ( noun )
عبارات: under oath, take an oath
عبارات: under oath, take an oath
• (1) تعریف: a solemn pledge to do something, esp. a promise to tell the truth, as in a court of law.
• مترادف: pledge, word, word of honor
• مشابه: guarantee, promise, vow
• مترادف: pledge, word, word of honor
• مشابه: guarantee, promise, vow
- He made an oath that he would never treat his own children the way he had been treated as a child.
[ترجمه بابک م] سوگندخورد آنطوری که در کودکی با خودش تا کرده اند با فرزندانش رفتار نکند|
[ترجمه Ayda] او قسم خورد که هرگز با فرزندان خودش همانطوری که در کودکی با او رفتار شد، رفتار نکند.|
[ترجمه نیما چوبین] سوگند خورد هرگز با فرزندانش آنگونه رفتار نخواهد کرد که با خودش در کودکی رفتار شده بود.|
[ترجمه احمد قربانی] او سوگند یاد کرد که هرگز با فرزندانش آن گونه رفتار نکند که در کودکی با او رفتار می کردند.|
[ترجمه گوگل] او سوگند یاد کرد که هرگز با فرزندانش آن گونه رفتار نکند که در کودکی با او رفتار می کردند[ترجمه ترگمان] او سوگند یاد کرد که هرگز با بچه های خود رفتاری که مانند کودکی با او رفتار شده بود رفتار نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: such a pledge in prescribed words, used to declare allegiance or to declare that one will serve one's office honorably.
• مترادف: declaration
• مشابه: affirmation, avowal, pledge, statement, vow
• مترادف: declaration
• مشابه: affirmation, avowal, pledge, statement, vow
- He becomes president after taking the oath of office.
[ترجمه بابک م] او پس از ادای سوگند رسمی به ریاست جمهوری رسید .|
[ترجمه شان] اوپس از ادای سوگند رسمی به ریاست جمهوری می رسد .|
[ترجمه احمد قربانی] - پس از ادای سوگند ریاست جمهوری، رئیس جمهور می شود.|
[ترجمه گوگل] او پس از ادای سوگند ریاست جمهوری می شود[ترجمه ترگمان] او پس از ادای سوگند به ریاست جمهوری، رئیس جمهور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The new physicians took the Hippocratic Oath.
[ترجمه شما] پزشکان جدید سوگند بقراط را یادکردند.|
[ترجمه احمد قربانی] پزشکان جدید سوگند بقراط را گرفتند.|
[ترجمه گوگل] پزشکان جدید سوگند بقراط را گرفتند[ترجمه ترگمان] پزشکان جدید عهد Hippocratic را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an irreverent use of the name of a deity, or a similar blasphemous utterance.
• مترادف: blasphemy, curse, profanity
• مشابه: irreverence, obscenity, sacrilege, swearword
• مترادف: blasphemy, curse, profanity
• مشابه: irreverence, obscenity, sacrilege, swearword
- My grandmother punished us if we uttered oaths like "for God's sake!" or "Gosh darn it!"
[ترجمه بابک م] هر وقت به مقدسات قسم می خوردیم یا می گفتیم"بخدا قسم" و یا "محض رضای خدا"، مادربزگ ما را تنبیه می کرد.|
[ترجمه احمد قربانی] مادربزرگم ما را تنبیه می کرد اگر سوگندهایی مانند "به خاطر خدا" بگوییم! یا "خدا لعنت کن!"|
[ترجمه گوگل] مادربزرگم ما را تنبیه می کرد اگر قسم هایی مثل «به خاطر خدا» می دادیم! یا "خدا لعنت کن!"[ترجمه ترگمان] مادربزرگ من اگر به خاطر خدا سوگند یاد کرد ما را تنبیه کرد! \" یا \"خدای من!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a curse word; profanity.
• مترادف: curse, curse word, profanity, swearword
• مشابه: dirty word, expletive, four-letter word, obscenity
• مترادف: curse, curse word, profanity, swearword
• مشابه: dirty word, expletive, four-letter word, obscenity
- The drivers got out of their cars and hurled oaths at each other.
[ترجمه سارا کاووسی] رانندگان از ماشین شان پیادهشدند و با شدت به یکدیگر دشنام و ناسزا می گفتند.|
[ترجمه احمد قربانی] رانندگان از اتومبیل خود پیاده شدند و به یکدیگر سوگند یاد کردند.|
[ترجمه گوگل] رانندگان از اتومبیل خود پیاده شدند و به یکدیگر سوگند یاد کردند[ترجمه ترگمان] رانندگان از اتومبیل ها پیاده شدند و به همدیگر فحش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید