[ترجمه گوگل] او انبار کرد، مبادا کوتاه بیاید [ترجمه ترگمان] از جای برخاست تا مبادا او کوتاه بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: that (used in expressions denoting fear or danger).
- They worried lest time should run out.
[ترجمه بهروز] نگران بودند مبادا وقت به اتمام برسد
|
[ترجمه گوگل] آنها نگران بودند که مبادا زمان تمام شود [ترجمه ترگمان] آن ها نگران بودند که مبادا زمان به پایان برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. be careful lest success makes you conceited
مواظب باش موفقیت تو را دچار نخوت نکند.
2. speak low lest the baby is awakened
آهسته حرف بزن تا بچه بیدار نشود.
3. he was afraid lest his kindness toward his stepmother be construed as disloyalty to his own mother
می ترسید که مبادا مهربانی او به نامادریش نوعی بی وفایی نسبت به مادرش تلقی شود.
4. i was afraid lest he should fall
می ترسیدم که نکند بیافتد.
5. Take time when time cometh, lest time steal away.
[ترجمه حمید سانی] قدر لحظات وزمان رو بدون، مبادا زمان فرصتهایی ک وقتش بوده رو ازت بگیره ( هیچ زمانی رو اازدست نده )
|
[ترجمه گوگل]زمانی که زمان فرا رسید زمان بگذارید، مبادا زمان از دستتان برود [ترجمه ترگمان]زمان فرا می رسد که زمان فرا می رسد، تا آن که زمان دزدی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Take time when time comes lest time steal away.
[ترجمه فرزاد زارع] ( در خاطر نگه داشتن زمان، ساعت یا تاریخ برای انجام کاری یا چیزی ) به موقعش یادت باشه تا اینکه وقتش رسید فورا انجامش بدی. ( بدزدیش و یا هم مخفیانه بری بیای )
|
[ترجمه حمید سانی] زمان میبره، اما نکنه وقتی موقعش رسید اون لحظه بگذره وازدست بدیش ( کنایه باینکه ازهرلحظه زندگیت بایست بهره لازم روببری، نذاری زمان اون لحظات رو ازت بگیره - ی کلام زمان بعقب برنمیگرده - )
|
[ترجمه گوگل]زمانی را در نظر بگیرید که زمانش فرا می رسد مبادا زمان دزدی کند [ترجمه ترگمان]وقت آن را داشته باشید که زمان دزدی فرا رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]می ترسیدم دوباره دیر بیام [ترجمه ترگمان]می ترسیدم مبادا دیر برسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I obeyed her lest she should be angry.
[ترجمه مریم سالک زمانی] از بیم آن که ممکن است عصبانی شود، ازش اطاعت کردم
|
[ترجمه گوگل]من از او اطاعت کردم که مبادا عصبانی شود [ترجمه ترگمان]از او اطاعت کردم تا مبادا عصبانی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I fear lest we commit an inexcusable blunder.
[ترجمه گوگل]می ترسم مرتکب یک اشتباه غیرقابل توجیه شویم [ترجمه ترگمان]از ترس اینکه مبادا مرتکب یک اشتباه نابخشودنی بشویم، می ترسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Mother hustled the children off to school lest they should be late.
[ترجمه گوگل]مادر بچه ها را به مدرسه می برد که مبادا دیر بیایند [ترجمه ترگمان]مادر بچه ها را به مدرسه می برد تا مبادا دیر برسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. And, lest we forget, Einstein wrote his most influential papers while working as a clerk.
[ترجمه گوگل]و، مبادا فراموش کنیم، اینشتین تأثیرگذارترین مقالات خود را در حین کار به عنوان منشی نوشت [ترجمه ترگمان]و بعد از آن، انیشتین مهم ترین مقالات خود را در حالی که به عنوان منشی کار می کرد نوشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He gripped his brother's arm lest he be trampled by the mob.
[ترجمه گوگل]بازوی برادرش را گرفت که مبادا او را زیر پا بگذارد [ترجمه ترگمان]بازوی برادرش را گرفت تا مبادا مردم را لگدمال کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Be careful lest you fall from the tree.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید از درخت نیفتید [ترجمه ترگمان]مراقب باش مبادا از درخت بیفتی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Lest anyone should think it strange, let me assure you that it is quite true.
[ترجمه گوگل]مبادا کسی آن را عجیب تصور کند، اجازه دهید به شما اطمینان دهم که کاملاً درست است [ترجمه ترگمان]وگرنه ممکن است کسی فکر کند که این موضوع کام لا صحیح است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Bind the ganster to the seat with rope lest he should escape.
[ترجمه گوگل]گانستر را با طناب به صندلی ببندید مبادا فرار کند [ترجمه ترگمان]طناب را ببندید و طناب را با طناب ببندید تا مبادا فرار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مبادا (حرف ربط)
lest
انگلیسی به انگلیسی
• for fear that, against the possibility that; that (used after words expressing fear or danger) if you do something lest something unpleasant should happen, you do it to try to prevent the unpleasant thing from happening; a literary word.
پیشنهاد کاربران
In case
unless
جز قیدی : مبادا ، مبادا که
از بیم
مگر اینکه
اومدیمو. . .
از ترس اینکه برای جلوگیری از
از ترس اینکه
مبادا. . . نکنه. . . . . خیلی قدیمیه و کسی دیگه از این کلمه استفاده نمیکنه بجاش از ( For the fear ( of/that استفاده میکنن
نکنه که ( یه وقت ) . . . از ترس اینکه. . . از این بابت که ممکنه. . . ( صرفا ) از این جهت که. . .