keen

/ˈkiːn//kiːn/

معنی: تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه، تیز کردن، شدید کردن، شدید بودن، نوحه سرایی کردن
معانی دیگر: برنده، برا، بران، سخت، تند و تیز، (دیدن و شنیدن و اندیشیدن) تیزبین، تیزهوش، دارای گوش تیز، (امریکا ـ خودمانی) عالی، بسیار خوب، (انگلیس ـ قیمت) نازل، ارزان، (ایرلند)، زاری (در مرگ کسی)، عزا و گریه، سوگواری، لابه، پرزور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: keener, keenest
مشتقات: keenly (adv.), keenness (n.)
(1) تعریف: extremely sharp; able to cut readily and finely.
مترادف: acute, fine, sharp
متضاد: blunt, dull
مشابه: pointed

- For that job, you'll need a knife with a keen blade.
[ترجمه آذر] براى اینکار شما به یک چاقو با لبه تیز نیاز دارید.
|
[ترجمه Aydin jz] برای این کار شما به چاقویی با تیغه ی تیز نیاز دارید
|
[ترجمه SE] برای آن کار شما به یک چاقو با لبه تیز نیاز خواهید داشت
|
[ترجمه ب گنج جو] خوب این یه کاریه که احتیاج داره به یه چاقویی که تیغه اش هم حسابی تیز باشه.
|
[ترجمه گوگل] برای این کار، به یک چاقو با تیغه تیز نیاز دارید
[ترجمه ترگمان] برای اون کار چاقو به چاقو نیاز داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: finely discerning; extremely perceptive; acute.
مترادف: acute, incisive, mordant, perceptive, sharp, trenchant
متضاد: blunt, dull
مشابه: agile, alert, astute, clearheaded, discerning, discriminating, fine, perspicacious, pungent, shrewd, subtle, tart

- Dogs have a keen sense of smell.
[ترجمه آذر] سگ ها حس بویایی قوى دارند.
|
[ترجمه Mr hash] سگ ها حس بویایی حساسی دارند
|
[ترجمه .] سگ ها حس بویایی قوی دارند
|
[ترجمه Ali noroozy shadmand] سگ ها شامه ی تیزی دارند
|
[ترجمه گوگل] سگ ها حس بویایی قوی دارند
[ترجمه ترگمان] سگ ها حس بویایی تیزی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With her keen intellect, we thought she would become an academic.
[ترجمه A.A] با هوش سرشارش ما فکرکردیم او یک دانشگاهی میشه
|
[ترجمه شیدا] ما فکر کردیم که او با هوش سرشاری ک دارد یک استاد داتشگاه میشود
|
[ترجمه سارا] با هوش سرشار او فکر می کردیم که او یک دانشگاهی می شود
|
[ترجمه گوگل] با هوش و ذکاوت او فکر می کردیم که او یک دانشگاهی می شود
[ترجمه ترگمان] با هوش تیز او، ما فکر می کردیم که او یک استاد دانشگاه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: intense, vivid, or strongly felt.
مترادف: intense, strong
متضاد: apathetic, indifferent, unenthusiastic
مشابه: acute, ardent, deep, exquisite, extreme, heavy, intent, pointed, vivid

- He's always had a keen ambition to enter politics.
[ترجمه گوگل] او همیشه جاه طلبی زیادی برای ورود به سیاست داشته است
[ترجمه ترگمان] او همیشه آرزو داشت وارد سیاست شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has a keen interest in sports.
[ترجمه فروغ] او علاقه شدیدی به ورزش داشت
|
[ترجمه سارا کاووسی] او علاقه ی شدیدی به ورزش دارد.
|
[ترجمه گوگل] او علاقه شدیدی به ورزش دارد
[ترجمه ترگمان] او علاقه شدیدی به ورزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some people have a keen desire to be famous.
[ترجمه گوگل] برخی افراد تمایل زیادی به معروف شدن دارند
[ترجمه ترگمان] برخی افراد تمایل شدیدی به مشهور شدن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: enthusiastic, eager, or desirous.

- She's quite keen on learning how to play bridge now.
[ترجمه ساراخانی] او اکنون بسیار مشتاق نحوه یادگیری بازی پل است
|
[ترجمه سارا] او اکنون بسیار مشتاق است که چگونه بریج بازی کند
|
[ترجمه گوگل] او اکنون بسیار مشتاق است که چگونه بریج بازی کند
[ترجمه ترگمان] او خیلی مشتاق یادگیری نحوه بازی کردن پل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was never keen to play football, but his friends talked him into it.
[ترجمه Mahyar] او هرگز علاقه ای به فوتبال بازی کردن نداشت ، ولی دوستانش اون را متقاعد کردند . Talk somebody into : persuade , convince
|
[ترجمه گوگل] او هرگز علاقه ای به بازی کردن فوتبال نداشت، اما دوستانش با او صحبت کردند
[ترجمه ترگمان] او هرگز علاقه ای به بازی فوتبال نداشت، اما دوستانش او را در آن حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I asked him if he wanted to go in on on my plan, but he wasn't very keen.
[ترجمه SE] من از او خواستم که آیا او می خواهد وارد برنامه من شود، اما او خیلی مشتاق نبود
|
[ترجمه SE] من از او خواستم که آیا او می خواهد با برنامه من پیش برود، اما او خیلی مشتاق نبود
|
[ترجمه گوگل] از او پرسیدم که آیا می‌خواهد به برنامه من ادامه دهد، اما خیلی مشتاق نبود
[ترجمه ترگمان] از او پرسیدم که آیا می خواهد به نقشه من وارد شود، اما او خیلی تیز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. keen competition
رقابت شدید

2. keen eyes
چشمان تیزبین

3. keen intelligence
هوش زیاد

4. keen on swimming
علاقمند به شنا

5. keen questions
پرسش های تیزهوشانه

6. keen as mustard
(انگلیس) بسیار مشتاق،سخت خواهان

7. keen on something (or somebody)
مشتاق چیزی (یا کسی)،خواهان

8. a keen appetite
اشتهای شدید

9. a keen businessman
یک سوداگر زیرک

10. a keen desire
میل شدید

11. a keen edge
لبه ی تیز

12. a keen regret for past mistakes
افسوس زیاد برای لغزش های گذشته

13. a keen scent
بوی تند

14. a keen sword
شمشیر بران (تیز)

15. a keen wind
باد تند

16. he is very keen on the girl next door
او گلویش پیش دختر همسایه گیر کرده است.

17. he is not very keen on going
خیلی میل به رفتن ندارد.

18. the teacher was sitting in front and reckoning the students up with her keen eyes
معلم جلو (کلاس) نشسته بود و با چشمان تیزبین خود شاگردان را ارزیابی می کرد.

19. Dogs have a keen sense of smell.
[ترجمه گوگل]سگ ها حس بویایی قوی دارند
[ترجمه ترگمان]سگ ها حس بویایی تیزی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. McCartney was also keen to write in a classical idiom, rather than a pop one.
[ترجمه نوید سلیمی] مک کارتنی هم مشتاق بود در نگارش، به سبک قدیم بنویسد نه جدید
|
[ترجمه گوگل]مک کارتنی همچنین مشتاق نوشتن در یک اصطلاح کلاسیک بود تا یک اصطلاح پاپ
[ترجمه ترگمان]مک کارتنی هم مشتاق بود که در زبان کلاسیک، به جای سبک پاپ، بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Mrs. Miller is very keen on art.
[ترجمه گوگل]خانم میلر علاقه زیادی به هنر دارد
[ترجمه ترگمان]خانم میلر طرفدار هنر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Ministers are as keen as ever to wrap their activities in a shroud of secrecy.
[ترجمه گوگل]وزرا مثل همیشه مشتاق هستند که فعالیت های خود را در پوششی از پنهان کاری بپوشانند
[ترجمه ترگمان]وزرا خیلی مشتاق هستند تا فعالیت های خود را با کفنی از رازداری پوشش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I am a very keen runner and am out training most days.
[ترجمه گوگل]من یک دونده بسیار مشتاق هستم و بیشتر روزها بیرون تمرین هستم
[ترجمه ترگمان]من یک دونده بسیار مشتاق هستم و بیشتر روزها تمرین می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I'm not keen to go again.
[ترجمه معلم] من تمایل ندارم دوباره بروم
|
[ترجمه گوگل]حوصله ندارم دوباره برم
[ترجمه ترگمان]من مشتاق نیستم که دوباره برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He was a man of keen perception.
[ترجمه عبدالخالق] او یه مرد با قوه ادراک قوی بود
|
[ترجمه گوگل]او مردی بود با درک دقیق
[ترجمه ترگمان]او مردی بود با شناختی که از او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He is keen to weed out the many applicants he believes may be frauds.
[ترجمه گوگل]او مشتاق است بسیاری از متقاضیان را که معتقد است ممکن است کلاهبردار باشند، از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]او مشتاق است که بسیاری از متقاضیان را که معتقد است شیاد و متقلب باشند را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He is very keen to reach agreement with the US on reducing long-range nuclear missiles.
[ترجمه گوگل]او بسیار مشتاق به توافق با ایالات متحده در مورد کاهش موشک های هسته ای دوربرد است
[ترجمه ترگمان]او بسیار مشتاق است تا با ایالات متحده در زمینه کاهش موشک های هسته ای دوربرد به توافق برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

حاد (صفت)
sharp, torrid, acute, hot, keen

تیز (صفت)
caustic, sharp, pointed, pointy, acute, hot, keen, shrill, brisk, spiky, poignant, biting, bitter, incisive, trenchant, pungent, mordacious, sharp-pointed, snippy

حساس (صفت)
alive, acute, keen, sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, exquisite, vigilant, sensate, sentient, stark, techy, sensory, kittle, passible, sharp-nosed, soft-boiled, thin-skinned, supersensitive, susceptive, ticklish

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

خاطرخواه (صفت)
keen, loving, fond

تیز کردن (فعل)
grind, sharp, sharpen, point, keen, whet, strap

شدید کردن (فعل)
keen, heighten

شدید بودن (فعل)
keen

نوحه سرایی کردن (فعل)
keen

انگلیسی به انگلیسی

• wailing mournful sound, lamentation (especially for the dead)
lament, mourn, wail
sharp; biting, pungent; clever, perceptive, astute; strong, intense; eager, enthusiastic; wonderful, amazing (slang)
if you are keen to do something, you want to do it very much.
you use keen to show that someone enjoys a particular sport or activity and does it a lot.
keen people are enthusiastic and are interested in everything they do.
if you have a keen interest or desire, your interest or desire is very strong.
if you have keen sight or hearing, you can see or hear very well.
a keen contest or competition is one in which the competitors are all trying very hard to win.

پیشنهاد کاربران

مصمم
I'm very keen on jazz
That's mean i really like jazz music
پخته، پخته شده، رسیده، رسیده شده، جاافتاده
تند
تیز
مشتاق
باهوش
حاد
زیرک
زیرک
به شدت، قدرتمند،
تیز/مشتاق/قوی/شدید.
تیز، مشتاق، شدید، حساس
interested in sth and wanting to do it:she is keen to learn
تیز هم به معنی باهوش میخوره هم بُرنده
Most mother aren't too keen on them unless it's really bad
اغلب مادران ( موقع ناخوشی فرزندشون ) به خودشون توجه نمی کنند ) مگه زمانی که واقعا حالشون بد بشه.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : keen
اسم ( noun ) : keenness
صفت ( adjective ) : keen
قید ( adverb ) : keenly
مشتاق_مشتاق بودن.
مثلا توی کتاب اکسفور مثال زده نوشته the young are usually keen to travel
معنیش میشه جوان ها معمولا مشتاق سفر هستند
عمیق
دقیق
مشتاق بودن
keening
ناله کردن
عامیانه :برای چیزی تیز کردن
keen ( verb ) :crying for some one who is dead
۱. مشتاق
۲. تیز ( بُرنده )
۳. تیز ( سریع )
۴. تیز ( زیرک و باهوش و زرنگ )
۵. زیاد و شدید - سرشار
1. I'm keen to go visit : مشتاقم برم ببینم
He is not very keen on going : خیلی میل به رفتن ندارد
...
[مشاهده متن کامل]

keen on swimming : علاقه مند به شنا
He is very keen on the girl next door : او گلویش پیش دختر همسایه گیر کرده است
2. A keen knife : چاقوی تیز و برنده
3. Keen wind : باد تند و شدید
4. A keen businessman : یک تاجر زیرک
5. Keen intelligence : هوش سرشار ( زیاد )
Keen competition : رقابت شدید
Keen desire : میل شدید
Keen Appetite : اشتهای شدید
Keen Question : پرسش هوشمندانه
Keen Eyes : چشمان تیزبین

مشتاق
به نظرم معادل خوبیه
تیز . باهوش . زیرک
حاذق
keen follower
طرفدار پر و پا قرص
شدید، مشتاق، حساس، تیز
معنی "ارزان" نیز میدهد
The 10 keen CPUs = ده تا از ارزانترین سی پی یو ها
راغب
سلام. با عرض پوزش، دوستان عزیزی که روی معنی تیز اصرار دارند باید توجه کنند که این معنی در بیشتر در متون ادبی و نوشتاری کاربرد دارد و در مکالمه کاربرد بسیار کمی دارد. بطور کلی در تمام دیکشنری های روز دنیا
...
[مشاهده متن کامل]
چند معنی اول یک کلمه جزو معانی پرکاربرد در آن زبان رایج میباشد. پس در اینجا معانی ( مایل — علاقه مند — حس و ذهن قوی ) بسیار پر کاربرد میباشند.

Keen سه تا معنی داره همونطور که در مثال ها مشاهده کردید اولین معنیش تیز یعنی sharp دومین معنیش قوی معنی سومیش مشتاق است موفق باشید دوستان
مایل یا مشتاق
I am a very keen student in English and do exercising English skills with my .
native partner every day
من یک دانش آموز علاقمند به انگلیسی هستم و مهارت های زبان انگلیسی را با پارتنر انگلیسی زبانم هر روز تمرین میکنم.

Keen blade
لبه ی تیز
Eager , intence, sensitive
برنده. تیز . باهوش
مشتاق
مشتاق

حساس
تیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس