[ترجمه سعید پارساپور ] بازی بصورت غیر مترقبه ( غیر منتظره ) پایان یافت
|
[ترجمه ااقدیریان] نمایش بر خلاف انتظار پایان یافت
|
[ترجمه صدف] بازی به طور ناگهانی پایان یافت
|
[ترجمه امین] به صورت دیوانه وار
|
[ترجمه گوگل] نمایشنامه به طنز تمام شد [ترجمه ترگمان] بازی با طنز پایان یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: contrary to what seemed likely at first or to what one would naturally predict.
- Ironically, his constantly ailing wife outlived him by twenty years.
[ترجمه سعید پارساپور ] در کمال شگفتی همسر دائمی و رنجور وی 20 سال بیش از او زندگی کرد
|
[ترجمه گوگل] از قضا، همسر دائماً بیمارش بیست سال بیشتر از او عمر کرد [ترجمه ترگمان] از قضا، بیست سال بود که زن بیمار و رنجور او بیش از بیست سال به زندگی ادامه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She ended up doing commercials, which ironically revived her acting career.
[ترجمه محمد] او در نهایت کارش به جایی رسید که به آگهی بازرگانی روی آورد، که به شکل غیر منتظره ای حرفه بازیگری او را احیا کرد
|
[ترجمه گوگل]او در نهایت به انجام تبلیغات بازرگانی پرداخت که از قضا باعث احیای حرفه بازیگری او شد [ترجمه ترگمان]او به انجام آگهی های بازرگانی پایان داد که به طور طعنه آمیز فعالیت بازیگری او را احیا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Ironically, for a man who hated war, he would have made a superb war cameraman.
[ترجمه گوگل]از قضا، برای مردی که از جنگ متنفر بود، یک فیلمبردار عالی جنگ می ساخت [ترجمه ترگمان]به جای آن که مردی که از جنگ نفرت داشت، یک فیلم بردار جنگی بزرگ ساخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Ironically, his cold got better on the last day of his holiday.
[ترجمه فرزانه] به طرز عجیبی سرماخوردگی اش در روز آخر تعطیلاتش بهبود یافت.
|
[ترجمه زهرا] از قضا، در آخرین روز تعطیلاتش سرماخوردگی اش بهبود یافت.
|
[ترجمه علی جادری] جالبه که سرماخوردگیش , دُرست آخرین روز تعطیلات خوب شد!
|
[ترجمه مهرداد] این مسخره بود که در طول تعطیلاتش گرفتار سرما خورگی بود جز روز آخر که بهتر شد
|
[ترجمه گوگل]از قضا سرماخوردگی او در آخرین روز تعطیلاتش بهتر شد [ترجمه ترگمان]با این حال، سرمای او در آخرین روز تعطیلی او بهتر شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Classmates at West Point had ironically dubbed him Beauty.
[ترجمه مهرداد] همکلاسی های مدرسه نظام از بس که او زشت بود "خوشگل" صداش میکردن
|
[ترجمه گوگل]همکلاسی های وست پوینت به طعنه به او لقب زیبایی داده بودند [ترجمه ترگمان]classmates در وست پوینت به استهزا او را زیبا لقب داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Ironically, most people came to watch the match on the day it poured with rain.
[ترجمه مهرداد] برعکس انتظار معمول روزی که باران شدید می بارید اکثر تماشاگران مسابقه برای دیدن آمدند
|
[ترجمه گوگل]از قضا اکثر مردم در روزی که باران بارید برای تماشای مسابقه آمده بودند [ترجمه ترگمان]از قضا اغلب مردم برای تماشای مسابقه در روزی که باران می بارید آمدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Ironically, even as the government was fulminating against American policy, American jeans and videocassettes were the hottest items in the stalls of the market, where the incongruity can be seen as an example of human inconsistency.
[ترجمه گوگل]از قضا، حتی در زمانی که دولت علیه سیاستهای آمریکا خشمگین میشد، شلوار جین و کاستهای ویدئویی آمریکایی داغترین اقلام در غرفههای بازار بودند، جایی که ناهماهنگی را میتوان نمونهای از ناسازگاری انسانی دانست [ترجمه ترگمان]از قضا، حتی با اینکه دولت مخالف سیاست آمریکا بود، شلوار جین آمریکایی و نوار ویدیویی داغ ترین اقلام در غرفه های بازار بودند که این ناهماهنگی را می توان به عنوان نمونه ای از ناهماهنگی انسان تلقی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Ironically, the book she felt was her worst sold more copies than any of her others.
[ترجمه مهرداد] نویسنده در عجب بودکه چطور بد ترین کتابش به ( ظن او ) فروش بیشتری از بقیه داشت
|
[ترجمه گوگل]از قضا، کتابی که او احساس می کرد بدترین کتاب او بود، بیش از هر کتاب دیگری فروش داشت [ترجمه ترگمان]جالب بود، کتابی که او احساس می کرد بدترین نسخه از بقیه of بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]'اوه مشکلی نیست!' تری با کنایه گفت [ترجمه ترگمان]اوه، مشکلی نیست تری با ریشخند گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Ironically when Randalstown first won the league title two seasons Victorians again held the key to their title victory.
[ترجمه گوگل]از قضا زمانی که راندلستاون برای اولین بار دو فصل قهرمان لیگ شد، ویکتوریایی ها دوباره کلید قهرمانی خود را در دست داشتند [ترجمه ترگمان]از قضا، هنگامی که Randalstown اولین بار عنوان قهرمانی را به دست آورد، two بار دیگر کلید پیروزی عنوان خود را بدست آوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Ironically, he is also patron of foresters.
[ترجمه مهرداد] او با اینکه شهرنشین است برخلاف انتظار از کسانی که در جنگل زندگی میکنند حمایت میکند
|
[ترجمه گوگل]از قضا او حامی جنگلبانان نیز هست [ترجمه ترگمان]از قضا او هم حامی foresters است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Ironically, a primary father may offer a special benefit to his children.
[ترجمه مهرداد] بر خلاف پدر خوانده ها یک پدر واقعی برای بچه های خود منافع استثائی را فراهم میکند
|
[ترجمه گوگل]از قضا، یک پدر اولیه ممکن است مزایای ویژه ای به فرزندانش ارائه دهد [ترجمه ترگمان]از قضا، یک پدر اصلی می تواند یک مزیت ویژه برای فرزندان خود ارائه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Ironically, the hereditary peers thus became the only people who have the right to democratic representation in the second chamber.
[ترجمه گوگل]از قضا، همتایان ارثی تنها افرادی شدند که حق نمایندگی دموکراتیک در اتاق دوم را دارند [ترجمه ترگمان]از قضا، همسالان موروثی تنها کسانی شدند که حق نمایندگی دموکراتیک در اتاق دوم را دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They are, ironically, the modern version of the church of the Middle Ages.
[ترجمه مهرداد] کلیسای امروزی بطور مسخره ای از ( آداب و رسوم ) کلیسای قرون وسطی کپی میکنند
|
[ترجمه گوگل]آنها از قضا نسخه مدرن کلیسای قرون وسطی هستند [ترجمه ترگمان]آن ها به طور طعنه آمیز نسخه مدرن کلیسای قرون وسطی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ironically, of the three, Whalen seems most ready to put the whole mess behind him.
[ترجمه گوگل]از قضا، از این سه، به نظر می رسد که ولن آماده تر از همه برای پشت سر گذاشتن کل آشفتگی است [ترجمه ترگمان]جالب است از آن سه نفر که ظاهرا همه چیز را پشت سر گذاشته و همه چیز را پشت سر گذاشته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Ironically, the Thatcherites deserve part of the credit.
[ترجمه مهرداد] اگر درست فکر کنیم طرفداران خانم تاچر تا حدی سزاوار تمجید اند
|
[ترجمه فاطمه محمدی] جالبه که اون خیریه ها لایقه بخشی از اعتبار هستند
|
[ترجمه گوگل]از قضا، تاچری ها مستحق بخشی از اعتبار هستند [ترجمه ترگمان] جالب اینجاست که \"Thatcherites\" لیاقت بخشی از اعتبار رو داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• in an ironical manner, mockingly, sarcastically, by means of irony you say ironically to draw attention to a situation which is strange or amusing, because it is the opposite of what you expect. if you say something ironically, you say it as a joke or insult, because it is an inappropriate thing to say in the particular situation.
پیشنهاد کاربران
برخلاف تصور
از قضا ( با طعنه )
Ironically, on the days when I do manage to clean my home thoroughly, I feel a profound sense of happiness and a noticeable reduction in my tendency to ruminate and obsess.
طنز ماجرا اینکه
گواژه آمیز است که، تفشه دار است که، خنده دار است که… گواژه بر این، به گواژگی…
طبق فرهنگ آکسفورد: In a way that shows that you really mean the opposite of what you are saying.
به طنز تاریخ ( اتفاقی که برعکس اون چیزی که تصور میشد رخ بده! )
به حالت پارادوکس
عجیب آنکه/از قضای روزگار ( هزاره )
عجب/عجیب اینکه . . . . . . . . .
Life is perfect teacher for it reshapes your thinking by bringing to you ironic situations
you say ironically to draw attention to a situation which is strange or amusing, because it is the opposite of what you expect. از قضا if you say something ironically, you say it as a joke or insult, because it is an inappropriate thing to say in the particular situation. جالبیش اینجاست
به طور طعنه آمیزی از قضا Ironically , his backache got better after our working. از قضا ( مضحک است که ) کمردردش بعد از کارکردن ما خوب شد.
دو پهلو. به طعنه
● از قضا، بر خلاف انتظار ● به طعنه
بر حسب اتفاق، از قضا
جالب اینجاست که. . . برخلاف انتظار. . .
از طنز روزگار
با تعجب
به گونه ای طعنه آمیز.
Adverb : به طور غیرمنتظره ای به طور غیرقابل پیش بینی یی به طور غیرقابل حدس زدنی یی
جالب اینجاست که
به طرز عجیبی، ناباورانه، غیر منتظره،
طرفه آنکه
غیر منتظره
مضحک است که
جالب اینجا بود که، خنده دار این بود که
دور از انتظار
بر خلاف انتظار
جالبه که ( این ترجمه معمولا در اول جمله و وقتی میخواهیم چیزی عجیب رو به مسخره بگیم. ) Ironically, his constantly ailing wife outlived him by twenty years. جالبه که زن مریضش بیست سال بیشتر از خودش زنده موند.
از قضا
جالب، عجیب و مضحک بدلیل تفاوت با انچه بطور نرمال انتظارش رو داریم