get off
British
1. phrasal verb
If someone who has broken a law or rule gets off, they are not punished, or are given only a very small punishment.
He is likely to get off with a small fine.
از مجازات قصر در رفتن یا با تخفیف مجازات در رفتن . .
ترجمه ی تمام دوستان برای این اصطلاح بسیار پر مصرف درست بود.
توضیح آقای امین جوادی آزاد را حتما بدقت بخوانید.
برای learner ها که گیج نشوند ، برای فرق مابین get off the car و drop me off the car بطور ساده :
... [مشاهده متن کامل]
۱ - get off the car پیاده شدن از ماشین.
I got off the car من از ماشین پیاده شدم.
۲ - drop ( someone ) off the car پیاده کردن از ماشین.
She dropped me off the car او مرا از ماشین پیاده کرد.
Get the cuffs off him
دستبند هارو ازش باز کنید
Sorry but i have to get something off my chest.
شرمنده اما یه چیزی تو دلم مونده که باید بگم 😔
یه چیزی بگم یادتون بمونه و قاطی نکنین
❌برای وسایل نقلیه ای که نشه توش راه رفت مثل تاکسی از افعال get in برای سوارشدن و get out برای پیاده شدن استفاده می کنیم
❌برای وسایل نقلیه ای هم که بشه توش راه رفت مثل مترو ، اتوبوس از افعال get on برای سوارشدن و get off برای پیاده شدن استفاده میکنیم
تفاوت drop off با get off :
برای درک تفاوت بهتر است ابتدا به مثال های زیر توجه کنید :
“Get off the bus at the next stop. ” - “در ایستگاه بعدی از اتوبوس پیاده شوید. ”
“I get off work at 5pm. ” - “من ساعت 5 بعدازظهر از کار می روم. ”
... [مشاهده متن کامل]
“Please get off the table!” - “لطفاً از روی میز بیایید پایین!”
“I will drop off the package at the post office. ” - “من بسته را در اداره پست خواهم گذاشت. ”
“Can you drop me off at the airport?” - “آیا می توانید من را به فرودگاه ببرید؟”
“He drops off his daughter at school every morning. ” - “او هر صبح دخترش را به مدرسه می برد. ”
بنابراین دیدیم که :
“get off” بیشتر در مورد عمل فرد در حرکت است
“drop off” بیشتر در مورد عمل ترک چیزی یا کسی در مکان خاص است.
بنابراین
“Get off” معمولاً زمانی استفاده می شود که کسی از بالای چیزی حرکت می کند تا روی آن نباشد.
همچنین می تواند به معنی پیاده شدن باشد، به خصوص از وسایل حمل و نقل عمومی مانند اتوبوس یا قطار. به عنوان مثال، “شما در سومین ایستگاه از قطار پیاده می شوید.
اما
“drop off” معمولاً به معنی تحویل دادن؛ سپردن یا ترک کردن است. به عنوان مثال، “آیا می توانید بچه ها را در مدرسه بیاندازید؟” یا “من کتاب های شما را وقتی امشب می بینمتان می اندازم یا تحویل میدهم.
این ی کلمه فوق کاربردی هست. باهم معانی پرتکرارش رو یاد میگیریم:
۱. ( از وسایل نقلیه سنگین مثل اتوبوس ) پیاده شدن
۲. تلفن را قطع کردن ( معادل hang up )
۳. ترک کردن یک محل
۴. دست از کاری کشیدن ( مثلا دست از اذیت کردن کسی کشیدن )
با دونستن همین ۴ معنی کلی کارتون راه میفته
🔴 CARGet in the car ( سوار شدن ) / Get out of the car ( پیاده شدن )
🔴 TAXIGet in the taxi ( سوار شدن ) / Get out of the taxi ( پیاده شدن )
🔴 BUSGet on the bus ( سوار شدن ) / Get off the bus ( پیاده شدن )
... [مشاهده متن کامل]
🔴 SHIP
Get on the ship ( سوار شدن ) / Get off the train ( پیاده شدن )
🔴 TRAIN
Get on the train ( سوار شدن ) / Get off the train ( پیاده شدن )
🔴 BICYCLE / Bike
Get on the bike ( سوار شدن ) / Get off the bike ( پیاده شدن )
🔴 MOTORCYCLE
Get on the motorcycle ( سوار شدن ) / Get off the motorcycle ( پیاده شدن )
🔴 HELICOPTER
Get in the Helicopter ( سوار شدن ) / Get out of the helicopter ( پیاده شدن )
🔴 SUBMARINE
برای زیر دریایی استثناعاً هر چهار تاش قابل استفاده است. هم on هم in
🔴 BOAT
قایق هم بستگی داره به اندازه ش. اگه عرشه داره on و اگه نداره in
You "get out of" a helicopter, like you "get out of" a car. You "get off" a form of public transport, like plane, train, bus and also bike. You "get out of" something which encloses or surrounds you.
1. ترک کردن
2. ول کردن ( کسی ) / دست از سر ( کسی ) برداشتن
به زبان عامیانه: ( در آمریکا 🇺🇸 ) به معنی تجربه عمیق یه لذت، به خصوص در روابط جنسی، به عبارتی یه ارگاسم عالی
( در بریتانیا 🇬🇧 ) در بریتانیا اما بیشتر به معنی بوسیدن، نه بوسه ساده، بوس و مخلفات، به قولی - بوس و کنار -
Get off. ختم شدن
get off your chest. . . . . . . . . . . بیرون بریز, خودتو خالی کن.
۱. رفتن
مثال: Get off my land!
۲. تمام کردن کار
مثال: What time do you get off work?
۳. فرستادن چیزی
مثال: I’ll get the forms off to you today.
۴. درآوردن لباس
مثال: Why don’t you get those wet clothes off?
قسر دررفتن
i can't get you off my mind : من نمی توانم تو را از ذهنم خارج کنم ( , نمیتونم بهت فکر نکنم )
قطع کردن
به سر انجام رساندن
تمام کردن تماس تلفی
Get 'em off!برشون دار ( از روی من )
1. برو بیرون/2. Leave the public transport
ترک کردن
get off of me یعنی دست از سرم بردار، ولم کن
تقریبا با let me go هم معنیه
We have to get off this island
معنی پاک کردن یا حذف کردن هم میده
I got off the Internet
از اینترنت پاکش کردم
با پایینی اشتباه نشه!
I got of the Internet
از اینترنت سفارش دادم
در آوردن لباس
به معنای بیرون کشیدن هم هست
Get off my car : از بغل ماشینم گمشو اونور - از ماشینم فاصله بگیر
Hands off : دست نزن
🔴 get off1. To orgasm. 2. To enjoy tremendously. ( Typically ~ on. ) 1. Excuse me, but I have to go get off. 2. louis really gets off on adding definitions to the Urban Dictionary.
... [مشاهده متن کامل]
🔴 Get off
1. Slang term that is most likely to have originated from Britain meaning to make out, pull or have casual sex.
2. To masturbate or have an orgasm.
If someone is able to 'get off' to something, they find it sexually arousing.
3. To enjoy something, most often used to express the 'high' attained by the use of drugs or else sexual relief.
1. "Jason got off with Jackie at that party last night - did you hear?"
"Wow really?! I am shocked! Shocked, I say!"
2. a ) "Gee, I could really get off to some gay porn right now. "
b ) "I get off fourteen times a day!"
3. "I'm not really into drugs, but sometimes I get off to weed. "
🔴 1. ) Meaning for a guy to ejaculate/cum.
2. ) To tell a person to get off the top off you.
1. ) Dan totally got off after Elizabeth gave him a mind - blowing blowjob.
2. ) *Person A jumps onto Person B*
Person A: RAWR!!!!
Person B: DUDE! GET OFF!!!
🔴 To be extremely pleasured by the different sexual actions conceived over a some wild crazy erotic sex. Pleasured so much that reach a point of climax and orgasm. Some girls fake this, but if it trully happens for a girl or guy then it boosts the opposites ego. GETTING OFF IS A SENSATIONAL THING!
BOB: So baby you got off. . . yeah that's right, how'd you like it, did you get off?
KATE: That was the most phenomenol thing I've ever experienced. . yah I did get off 4 of 5 times. . how'd you know where to hit it?
🔴 - To ejaculate
- to have an orgasm
- to have sex
- to get off of something
Lizzi - "Dan get off of me!"
Lizzi - "I sucked Dan's cock to let him get - off"
Lizzi - "Danny get off on my face!"
Lizzi - "OOOOOOHHHH YEAH, Right There!! *Squeals*"
Just using your dumb slut gf to get off
از بحث دور شدن یا پرت شدن
I was supposed to get off work earlier but I didnt
Get off in this sentence means leave
تمام شدن
یکیش میشه قسر در رفتن
https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/get - off
کاری که داری انجام می دی یا می خواهی انجام بدهی رو تموم کن و محل رو ترک کن، دست از سرم بردار و برو، ولم کن، بزن به چاک با لحنی که معنای دور شو داره
از نظر جنسی باشه میشه "رسیدن به لذت جنسی، رسیدن به ارگاسم"
this is where I get off. . .
. . . از اینجا به بعدش من دیگه نیستم
مرخصی گرفتن
فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در رفتن
getting off to something
لذت بردن از چیزی
قطع کردن
مجازات نشدن. یا مجازات کم
You don't get off thay easy
علاوه بر معانی که گفته شد یه معنای دیگه داره که یه استاد آمریکایی تو یوتیوب تدریس میکرد و من دیدم و اون معنا خوش حال و هیجانی شدنه
پیاده شدن ، پایین آمدن
get off the train at the next station
توی ایستگاه بعدی از قطار پیاده شو 🍡
به معنی پیاده شدن
ترک کردن محل کار
پیاده شدن
تغییر دادن - خارج شدن از
~change, remove
We've rather got off the subject.
خلاص شدن
میتونه به معنی ترک کردن کاری یا چیزی باشه مثلا ترک کردن محل کار که میشه get off work😊
Leave work
To finish work and leave the place you work at the end of the day
He got off his daughters
او دخترهایش را شوهر داد
در زبان عامیانه:
تحریک شدن، نشئه شدن و یا هر نوع انگیزشی در راستای لذت بردن، بخصوص لذت جنسی
خارج شدن
برو گمشو
Fuck off , piss off
کنار رفتن
رفتن ( به منظور سفر به مکانی دیگر )
Eg: It appears you're an anxious to get off this island as I am.
به نظر میرسه تو هم مثل من خیلی مایلی از این جزیره بری.
پیاده شدن
پیاده شو
به نظر من رهایی یافتن است
معنی درست این واژه به عقیده ی من ، پیاده شدن است
یعنیدور شد از من /ولم کن
از من دور شو
ول کردن
دست از سر کسی بر داشتن
:. You can tell someone to get off when they are touching something and you do not want them to
{I kept telling him to get off]
{'Get off me!' I screamed. }
یعنی ولم کن
If you get off, or get off to sleep, you succeed in falling asleep
( British )
یعنی به خواب رفتن
I just got off the phone with John
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٣)