give away

/gɪv əˈweɪ//gɪv əˈweɪ/

معنی: بخشیدن، فاش کردن
معانی دیگر: 1- اهدا کردن، دادن، 2- شوهر دادن 3- فاش کردن، آشکار کردن، افشای راز، خیانت، افشای غیر عمدی، جایزه یا جنس با تخفیف زیاد (برای جلب مشتری داده می شود)، سو استفاده از زمین و منابع ملی برای سود شخصی، دست بدست دادن عروس و داماد، بخشیدن، فاش کردن، بذل

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to surrender possession of or give as a gift.
مترادف: relinquish
مشابه: dish out, dispose of, donate, present, surrender

- He gave away all his furniture.
[ترجمه پرسا] نگاه او احساساتش را لو می داد
|
[ترجمه Hamidreza] او تمام مبلمان خود را بخشیده بود .
|
[ترجمه حمید] نگاهش به وضوح احساساتش را نشان میداد
|
[ترجمه masome ayazi] نگاه او مانندمرده ای که تمام احساساتشو از دست داده بود
|
[ترجمه معصومه] او تمام اثاثیه خود را اهدا کرد یا بخشید.
|
[ترجمه گوگل] تمام اثاثیه اش را داد
[ترجمه ترگمان] تمام اثاث البیت خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to tell or reveal (an answer, secret, or other piece of information); disclose.
مترادف: disclose, reveal, tell
مشابه: blab, break, leak, relate, report, spill

(3) تعریف: to expose a secret or crime of; betray.
مترادف: betray
مشابه: bare, rat on, sell out, unmask

(4) تعریف: to present (a bride).
مشابه: marry, present
اسم ( noun )
(1) تعریف: a word or action that betrays or reveals, usu. unintentionally.

- Her look was a dead giveaway to her feelings.
[ترجمه پرسا] نگاه او احساساتش را لو می داد
|
[ترجمه Hamidreza] او تمام مبلمان خود را بخشیده بود .
|
[ترجمه حمید] نگاهش به وضوح احساساتش را نشان میداد
|
[ترجمه masome ayazi] نگاه او مانندمرده ای که تمام احساساتشو از دست داده بود
|
[ترجمه معصومه] او تمام اثاثیه خود را اهدا کرد یا بخشید.
|
[ترجمه گوگل] نگاه او هدیه ای مرده به احساساتش بود
[ترجمه ترگمان] نگاهش به احساساتش لو رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a giving away, free or at very low cost, or the thing so given, usu. to promote a product or as a premium or prize.
مشابه: bonus

جمله های نمونه

1. What we acquire without sweat we give away without regret.
[ترجمه شهریار] چیزی که بدون زحمت بدست بیاد به راحتی ازدست خواهدرفت
|
[ترجمه سپهر] آنچه را ما بدون زحمت بدست میاوریم بدون تاسف از دست می دهیم.
|
[ترجمه Arsam ghasemi] چیزی ک بدون زحمت بدست بیاد به راحتی از دست خواهد رفت
|
[ترجمه رامین محمدی] باد آورده را باد میبرد
|
[ترجمه گوگل]آنچه را که بدون عرق به دست می آوریم، بدون پشیمانی تقدیم می کنیم
[ترجمه ترگمان] چیزی که ما بدون پشیمونی بدست میاریم، بدون پشیمونی از دست میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He decided to give away everything he possessed and become a monk.
[ترجمه Hamidreza] او تصمیم گرفته بود تمام چیزهای را که در اختیار دارد ببخشد و به یک راهب شود.
|
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت هر چه داشت را ببخشد و راهب شود
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت همه چیز را از دست بدهد و به راهب تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can't give away Granny's old bookcase - it's a valuable antique.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید قفسه کتاب قدیمی مادربزرگ را بدهید - این یک عتیقه ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی کتاب های قدیمی مادربزرگ را به من بدهی - این عتیقه با ارزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The love we give away is the only love we keep. Elbert Hubbard
[ترجمه گوگل]عشقی که می دهیم تنها عشقی است که نگه می داریم البرت هابارد
[ترجمه ترگمان]عشق ما تنها عشق ما است البرت هوبارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We have invited a famous actor to give away the prizes.
[ترجمه masome ayazi] ما یک ازیگرمعروف را دعوت کردیم تا جوایز رابه او واگذارکنیم /همون اعطا کنیم/
|
[ترجمه گوگل]برای اهدای جوایز از یک بازیگر معروف دعوت کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما از یک بازیگر مشهور دعوت کرده ایم که جوایز را کنار بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He wants to give away all his modern possessions and return to nature.
[ترجمه گوگل]او می خواهد تمام دارایی های مدرن خود را ببخشد و به طبیعت بازگردد
[ترجمه ترگمان]او می خواهد تمام املاک modern را کنار بگذارد و به طبیعت بازگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't want to give away exactly how the system works.
[ترجمه بهروز مددی] من نمی‎خواهم نحوه‎ی عملکرد برنامه را بطور کامل فاش کنم.
|
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم دقیقاً نحوه عملکرد سیستم را توضیح دهم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم دقیقا نحوه کار سیستم را کنار بگذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have six copies of the book to give away.
[ترجمه الهام] ما شش نسخه از کتاب برای تحویل دادن در اختیار داریم
|
[ترجمه گوگل]ما شش نسخه از کتاب را برای تقدیم داریم
[ترجمه ترگمان]ما شش نسخه از این کتاب را در اختیار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have five pairs of free tickets to give away.
[ترجمه گوگل]ما پنج جفت بلیط رایگان برای تقدیم داریم
[ترجمه ترگمان]پنج جفت بلیت مجانی برای فرار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't give away the end of the story.
[ترجمه Elina] پایان داستان را لو ندهید
|
[ترجمه گوگل]پایان داستان را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]پایان داستان را به من نگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have six copies of the movie to give away.
[ترجمه گوگل]ما شش نسخه از این فیلم را برای تقدیم داریم
[ترجمه ترگمان]ما شش کپی از این فیلم داریم که باید آن را کنار بگذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was going to give away her old baby clothes, but I couldn't bring myself to part with them.
[ترجمه گوگل]قرار بود لباس‌های بچه‌اش را بدهم، اما نمی‌توانستم خودم را از آن‌ها جدا کنم
[ترجمه ترگمان]می خواستم لباس های کهنه بچه او را کنار بگذارم، اما نمی توانستم خودم را راضی کنم که آن ها را از هم جدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have 000 CDs to give away to our readers.
[ترجمه گوگل]ما 000 سی دی داریم که به خوانندگانمان هدیه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما ۰۰۰ سی دی داریم که به خوانندگان خود تسلیم می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They give away free gifts with children's meals as a sales/marketing gimmick.
[ترجمه گوگل]آنها هدایای رایگان همراه با وعده های غذایی کودکان را به عنوان یک ترفند فروش/بازاریابی تقدیم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هدایای رایگان با وعده های غذایی کودکان به عنوان یک حیله بازاریابی \/ بازاریابی به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The only giveaway was the look of amusement in her eyes.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که به او هدیه می داد، نگاه سرگرم کننده در چشمان او بود
[ترجمه ترگمان]تنها نشانه سرگرمی در چشمانش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There's a giveaway with our magazine next month-a free CD!
[ترجمه گوگل]ماه آینده یک هدیه با مجله ما وجود دارد - یک سی دی رایگان!
[ترجمه ترگمان]ماه آینده، یک بخشش برای مجله ما، یک سی دی رایگان وجود دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The furniture shop's offering three-piece suites at giveaway prices.
[ترجمه گوگل]فروشگاه مبلمان سوئیت های سه تکه را با قیمت های ارزان ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مغازه مبلمان سه سوئیت در قیمت های giveaway ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Next week TODAY is celebrating with a great giveaway of FREE garden seeds.
[ترجمه گوگل]هفته آینده TODAY با یک هدیه بزرگ از دانه های باغ رایگان جشن می گیرد
[ترجمه ترگمان]هفته آینده امروز با بخشش عظیمی از دانه های باغ آزاد جشن گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There are all kinds of giveaway which could be used in place of product samples.
[ترجمه گوگل]انواع هدایایی وجود دارد که می توان از آنها به جای نمونه محصول استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از giveaway وجود دارد که می تواند به جای نمونه های محصول مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. And they'd find the guilty party: a giveaway print of designer lipstick mars the rim.
[ترجمه گوگل]و آن‌ها طرف مقصر را پیدا می‌کردند: یک چاپ هدایایی از رژ لب طراح، حاشیه را خراب می‌کند
[ترجمه ترگمان]و این حزب گناهکار را پیدا خواهند کرد: یک اثر آشکاری از ماتیک مارک در زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The eyes are a dead giveaway.
[ترجمه گوگل]چشم ها یک هدیه مرده است
[ترجمه ترگمان] چشم یه مرده مرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. At the church they're having a holiday giveaway of clothes and toys.
[ترجمه گوگل]در کلیسا آنها یک هدیه تعطیلات از لباس و اسباب بازی دارند
[ترجمه ترگمان]در کلیسا، مراسم بخشش لباس ها و اسباب بازی ها را جشن می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The giveaway was to stand in the upstairs hall outside Albie's old bedroom and examine the door.
[ترجمه گوگل]هدیه این بود که در سالن طبقه بالا بیرون اتاق خواب قدیمی آلبی بایستیم و در را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]لو ندر در راهروی طبقه بالا جلوی اتاق خواب پیر Albie ایستاده بود و در را بررسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The Bank may also fear a giveaway Budget in March, and the easy option is for it to do nothing.
[ترجمه گوگل]بانک همچنین ممکن است از بودجه اعطایی در ماه مارس بترسد و گزینه آسان این است که هیچ کاری انجام ندهد
[ترجمه ترگمان]بانک همچنین ممکن است از بودجه giveaway در ماه مارس هراس داشته باشد، و انتخاب آسان این است که هیچ کاری انجام ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The chianti for the children is a dead giveaway that this is not a WASP gathering in the suburbs.
[ترجمه گوگل]چیانتی برای بچه ها یک هدیه مرده است که این یک گردهمایی WASP در حومه شهر نیست
[ترجمه ترگمان]The برای کودکان، نشانه dead است که این یک گردهمایی WASP در حومه شهر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The chandelier was sold at a giveaway price.
[ترجمه گوگل]لوستر به قیمت هدایایی فروخته شد
[ترجمه ترگمان]چلچراغ با قیمت giveaway فروخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He is sure to giveaway your secret.
[ترجمه گوگل]او مطمئناً راز شما را فاش می کند
[ترجمه ترگمان] اون مطمئنه که راز تو رو لو میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. His fingerprints were the [ a dead ] giveaway.
[ترجمه گوگل]اثر انگشت او هدیه [یک مرده] بود
[ترجمه ترگمان]اثر انگشتش اثر \"لو مرده\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشیدن (فعل)
give, vouchsafe, present, absolve, forgive, donate, remit, give away, assoil, portion, dispense, grant, privilege, pardon, gift, spare, bestow, betake, condone, endue, indue

فاش کردن (فعل)
utter, give away, tell, unfold, reveal, disclose, manifest, descry, babble, divulge, betray, squeal, tattle, peach, uncloak

انگلیسی به انگلیسی

• bestow, give, forego; exposure of a secret, revelation
a give-away is something that reveals a truth that is not clearly visible or that someone is trying to hide.
a give-away is also something that you are given free, for example when you buy something.
give-away also means extremely cheap.
act of giving something away; free prize, gift, present; betrayal; unintentional disclosure

پیشنهاد کاربران

اهدا کردن
تقدیم کردن
مثل خرما پخش کردن
بخشیدن
نخ دادن به کسی
But that don’t mean I’m gonna give it away
اما این به این معنی نیست که بخوام بهت نخ بدم
آهنگ Genie in a bottle
افشا کردن
باختن
اهدا جایزه، بخشش، شاباش دادن
• چیزی را به صورت رایگان به عنوان هدیه یا کمک اهدا کردن
• چیزی که رایگان داده می شود ( اغلب برای اهداف تبلیغاتی )
• هویت واقعی کسی را آشکار کردن
واگذار کردن ( مسابقه )
باختن
Donate
افشای راز ، لو دادن ، داد می زند. . . . ( مشخص است، تابلو است که. . . )
Her look was *a dead giveaway* to her feelings.
نگاه او احساساتش را *لو می داد*
. I don't want to give away exactly how the system works.
...
[مشاهده متن کامل]

من نمی‎خواهم نحوه‎ی عملکرد برنامه را بطور کامل فاش کنم ( هبه کنم، اهدا کنم ، لو بدهم )
Don't give away the end of the story.
پایان داستان را لو ندهید ( هبه نکن، اهدا نکن )
He is sure to giveaway your secret.
او مطمئن است که لو می دهد راز تو را ( میداند که راز نگه دار نیست )

جا پا دادن
لو دادن
For instance
I should give some away
من باید بعضی هاش رو ببخشم
برنامه تلویزیونی که به برندگان آن جایزه میدهند.
بخشیدن اهدا کردن
✔️به باد دادن، از دست دادن
I became an expert at the art of 💥giving my time away💥
من تخصص خاصی دارم ( خبره شدم ) تو وقت حروم کردن ( از دست دادن زمان )
⁦✔️⁩بذل کردن، بخشیدن، اهدا کردن، دادن
...
[مشاهده متن کامل]

The millionaire homeowners 💥giving cash away💥 before the taxman grabs it
معنای دوستمون
✔️ لو دادن , فاش کردن
I recently watched the movie “Parasite” for the first time and was absolutely blown away by it. It’s a Korean film that won the Palme d’Or at Cannes and the Best Picture Oscar
. . .
I 💥won’t give away💥 too much of the plot, but it follows a poor family who scheme their way into working for a wealthy family, with unexpected consequences

اسرار کسی را بر ملا کردن ، فاش کردن
موضوع محرمانه. بطور ناگهانی از دهنت پریدن ، اصطلاحا فاش کردن .
به باد دادن
از دست دادن
نکته
از دست دادن
اشانتیون
قیمت ارزان
نشانه ی چیزی بودن برای حدس زدن کل قضیه ( فکرمیکنم معادلش توی زبان فارسی همون موقعیه که مثلا طرف سیگار کشیده و از چشماش میفهمیم که کشیده و میگیم چشاش ضایع بود، یا زار میزد )
Be a clear/ dead giveaway
He’d been smoking dope; his glazed eyes were a dead giveaway
اهدا کردن، بخشیدن ( چیز یکه استفاده نمی شود بدون درخواست پول ) ، لو دادن، فاش کردن ( سوتی دادن ) ، ( ساق دوش در مراسم عروسی ) دادن اجازه عروس برای ازدواج با مرد، باختن در بازی ( با اشتباه بد )
ساق دوش در مراسم عروسس دادن اجازه عروس برای ازدواج با مرد
?Will u give me away at my wedding
بخشیدن چیزی به کسی
آشکار کردن، فاش کردن
ازدست دادن، واگذارکردن مسابقه، . . .
نشانه
سوتی دادن ، لو دادن
بخشیدن=phrasal verb
مجانی به کسی چیزی دادن
خلاص شدن از شر چیزای اضافی و دادن ان به کسی. بخشیدن وسایل به دیگران
Give away:donate
:give ( oneself ) away
to reveal or make known—usually unintentionally—sth about oneself, such as one's actions, intentions, ideas, guilt, etc
to lose in a game or competition by doing something badly or making mistakes
حراج ، حراجی
لو دادن , فاش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس