معنی: موجب شدن، در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، مستلزم بودن، حمل کردن بر، حبس یا وقف کردنمعانی دیگر: در پی داشتن، (حقوق - ارث را به اشخاص مخصوصی منحصر کردن) انحصار وراثت دادن، (کسان به خصوصی را) وارث خود کردن، حبس کردن مال، حبس مال، وقف مال، انحصار وراثت، فراهم کردن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: entails, entailing, entailed
• (1)تعریف: to call for or bring about as a necessary accompaniment; necessarily involve. • مشابه: imply, involve
- Running a political campaign entails hard work.
[ترجمه لیلانوری] برای اجرای یک کارزار انتخاباتی باید سخت کوشید.
|
[ترجمه گوگل] اجرای یک کمپین سیاسی مستلزم کار سخت است [ترجمه ترگمان] اجرای یک کمپین سیاسی مستلزم کار سخت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It sounds like a good idea, but think of all the complicated negotiating it would entail.
[ترجمه لیلانوری] فکر خوبی است، اما به همه ی بحثهای پیچیده ی بعد از آن فکر کنید.
|
[ترجمه Mh] نظراً ایده ی خوبی میاد، اما به همه ی بحث های پیچیده ای که در پی داره ( شامل میشه ) فکر کن
|
[ترجمه گوگل] این ایده خوبی به نظر می رسد، اما به تمام مذاکرات پیچیده ای که در پی دارد فکر کنید [ترجمه ترگمان] این ایده خوبی به نظر می رسد، اما به تمام مذاکره پیچیده که شامل می شود فکر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This project will entail making hundreds of precise measurements.
[ترجمه گوگل] این پروژه مستلزم انجام صدها اندازه گیری دقیق است [ترجمه ترگمان] این پروژه مستلزم ساخت صدها اندازه گیری دقیق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Will this assignment entail your working longer hours at the office?
[ترجمه Sina] ایا این کار مستلزم ساعت ها کار در دفتر خواهد بود ؟
|
[ترجمه گوگل] آیا این تکلیف مستلزم کار کردن ساعات طولانی تری در دفتر خواهد بود؟ [ترجمه ترگمان] این تکلیف ساعات کار شما را در دفتر ثبت خواهد کرد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to limit (an inheritance, esp. of land) to certain heirs.
اسم ( noun )مشتقات: entailer (n.), entailment (n.)
• (1)تعریف: the action or an instance of entailing.
• (2)تعریف: the condition of something that is entailed.
• (3)تعریف: something that is entailed.
جمله های نمونه
1. this project will entail great costs
این طرح هزینه ی زیادی در پی خواهد داشت.
2. What does the job actually entail?
[ترجمه گوگل]این شغل در واقع چه چیزی را شامل می شود؟ [ترجمه ترگمان]این شغل در واقع چه چیزی را به دنبال دارد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Such a decision would entail a huge political risk.
[ترجمه Ferry] چنین تصمیمی منجر به یک خطر بزرگ سیاسی خواهد شد.
|
[ترجمه حمید سانی] چنین تصمیمی خطربسیار بزرگی، ازنظرسیاسی درپی خواهد داشت
|
[ترجمه مریم] این سفر مستلزم ۲ بار تعویض قطار است
|
[ترجمه گوگل]چنین تصمیمی ریسک سیاسی بزرگی را در پی خواهد داشت [ترجمه ترگمان]چنین تصمیمی مستلزم یک خطر عظیم سیاسی خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The journey will entail changing trains twice.
[ترجمه Sina] این سفر شامل دو بار عوض کردن قطار می باشد.
|
[ترجمه حمید سانی] در این سفر، باید ۲بار قطار عوض کرد
|
[ترجمه مریم] ین سفر مستلزم دو بار تعویض قطار است.
|
[ترجمه گوگل]این سفر مستلزم تعویض دوبار قطار است [ترجمه ترگمان]این سفر دو بار شامل تغییر قطارها خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. That will entail an early start tomorrow morning.
[ترجمه حمید سانی] اینکار باید سریعأ شروع بشه، فرداصبح
|
[ترجمه ممدقلی] آن مستلزم یک شروع زود هنگام در فردا صبح است.
|
[ترجمه گوگل]که مستلزم شروع زودهنگام فردا صبح است [ترجمه ترگمان]فردا صبح زود شروع می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The enterprise will entail enormous expense and labour on us.
[ترجمه گوگل]این شرکت مستلزم هزینه و کار هنگفتی برای ما خواهد بود [ترجمه ترگمان]این شرکت هزینه های هنگفتی را در بر خواهد داشت و نیروی کار ما را به دنبال خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It will entail driving a long distance every day.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم رانندگی مسافت طولانی هر روز خواهد بود [ترجمه ترگمان]این شامل رانندگی طولانی در هر روز خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Such goods entail the existence of consciousness, so they must relate to conscious experience in some way.
[ترجمه گوگل]چنین کالاهایی مستلزم وجود آگاهی هستند، بنابراین باید به نوعی با تجربه آگاهانه ارتباط برقرار کنند [ترجمه ترگمان]این کالاها مستلزم وجود آگاهی هستند، بنابراین باید به تجربیات آگاهانه نسبت داده شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Restructuring will inevitably entail compromises.
[ترجمه گوگل]تجدید ساختار ناگزیر مستلزم مصالحه خواهد بود [ترجمه ترگمان]بازسازی به طور اجتناب ناپذیری منجر به مصالحه خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. On the contrary, a given boundary may entail a combination of spatial, technical and social elements in different mixes.
[ترجمه گوگل]برعکس، یک مرز مشخص ممکن است شامل ترکیبی از عناصر فضایی، فنی و اجتماعی در ترکیبات مختلف باشد [ترجمه ترگمان]بر عکس، یک مرز مشخص می تواند شامل ترکیبی از عناصر فضایی، تکنیکی و اجتماعی در ترکیب های مختلف باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Any price below the equilibrium price will entail a shortage; that is, quantity demanded will exceed quantity supplied.
[ترجمه گوگل]هر قیمتی که کمتر از قیمت تعادلی باشد، کمبود را در پی خواهد داشت یعنی مقدار تقاضا از مقدار عرضه شده بیشتر خواهد شد [ترجمه ترگمان]هر قیمت پایین تر از قیمت تعادلی منجر به کمبود خواهد شد؛ یعنی، کمیت درخواست شده از مقدار عرضه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Depending on the political system, this might entail voting and campaign activities to influence the selection and action of political authorities.
[ترجمه گوگل]بسته به نظام سیاسی، این ممکن است مستلزم رای گیری و فعالیت های مبارزاتی برای تأثیرگذاری بر انتخاب و عملکرد مقامات سیاسی باشد [ترجمه ترگمان]بسته به نظام سیاسی، این ممکن است شامل رای گیری و فعالیت های انتخاباتی برای نفوذ بر انتخاب و اقدام مقامات سیاسی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This would entail acceptance that such crises are an integral condition of the existence of liberalised capital markets.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم پذیرش این است که چنین بحران هایی شرط جدایی ناپذیر وجود بازارهای سرمایه آزاد شده است [ترجمه ترگمان]این امر مستلزم پذیرش این امر است که چنین بحران هایی یک شرط اساسی برای وجود بازارهای سرمایه آزاد هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Dissolution of the League did not entail the expiry of the supervisory function.
[ترجمه گوگل]انحلال لیگ مستلزم انقضای وظیفه نظارتی نبود [ترجمه ترگمان]انحلال لیگ شامل انقضای تابع نظارتی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Topic-neutral knowledge is weaker than, and hence is entailed by, full knowledge, though it does not entail it.
[ترجمه گوگل]دانش خنثی نسبت به موضوع ضعیف تر از دانش کامل است، و از این رو مستلزم آن است، هرچند مستلزم آن نیست [ترجمه ترگمان]موضوع - دانش خنثی ضعیف تر از آن است، و از این رو به طور کامل به دانش کامل می رسد، هر چند که آن مستلزم آن نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• legal limitation which determines who may inherit an estate or property; predetermined succession for a position or office intail, involve, cause; require; demand; set a limitation on who may inherit an estate or property if one thing entails another, it necessarily involves it or causes it.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم En - 📌 این پیشوند، معادل "In" یا می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "In" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 Enthrall: To enthrall means to captivate or make someone so interested that they are completely absorbed in something 🔘 Envisage: To envisage is to imagine or consider the possibility of something happening in the future 🔘 Endemic: Endemic refers to something that is confined to or often found in a particular area or region 🔘 Ensconce: To ensconce is to settle yourself in a comfortable or secure position, staying there without moving 🔘 Enclave: An enclave is a small area within a larger one, often having distinct cultural or national characteristics 🔘 Ensue: When something ensues, it happens immediately after or as a result of another event 🔘 Entropy: Entropy refers to a lack of organization or a measure of disorder in a system 🔘 Encumber: To encumber means to hinder or make something difficult to move or perform freely 🔘 Enjoin: To enjoin is to formally order someone to do something with authority 🔘 Engender: To engender is to cause a specific feeling or attitude to develop 🔘 Entourage: An entourage is a group of people who accompany and assist an important person 🔘 Encomium: An encomium is an expression of strong praise or admiration for someone or something 🔘 Disentangle: To disentangle is to untie or free something from confusion or complications 🔘 Encompass: To encompass means to include all parts or surround something completely 🔘 Encroachment: Encroachment refers to intruding or violating someone else's space or rights 🔘 Parenthetical: A parenthetical remark is an explanation or additional information added within parentheses 🔘 Endure: To endure means to withstand difficult situations or persist despite challenges 🔘 Endorse: To endorse is to formally approve or support something, often publicly 🔘 Engaging: Engaging means attracting or holding someone’s attention in an enjoyable way 🔘 Entice: To entice is to attract or lure someone by making something seem appealing 🔘 Environment: Your environment is the surroundings or conditions in which you live and work 🔘 Encapsulate: To encapsulate is to enclose or contain something, often in a small, protective form 🔘 Encipher: To encipher means to convert information into a code or secret language 🔘 Encourage: To encourage is to promote or support the development or success of something 🔘 Encumbrance: An encumbrance is something that is a burden or makes progress difficult 🔘 Endear: To endear is to make someone feel affection or fondness for you 🔘 Energy: Energy is the capacity to do work or cause change in a physical system 🔘 Enfranchise: To enfranchise is to grant someone the right to vote or to give them freedom 🔘 Enshroud: To enshroud means to cover something completely, often in a way that conceals it 🔘 Entail: To entail means to involve or have a necessary consequence 🔘 Enthusiasm: Enthusiasm is a strong feeling of excitement or passion about something 🔘 Envelop: To envelop means to completely surround or cover something
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To require or necessitate something as a necessary part 🔍 مترادف: Involve ✅ مثال: The new project will entail a significant amount of research
صلاحیت داشتن دربارۀ چیزی
حق داشتن
موجب شدن، ایجاب کردن
Involve
Entail=imply=involve مستلزم بودن
To involve sth as a necessary part of sth else
entail sth on sb یعنی ( هزینه و غیره ) بر کسی تحمیل کردن، برای کسی به بار آوردن
به دنبال داشتن
لازم داشتن
ایجاب کردن
مستلزم بودن ، شامل بودن ، درپی داشتن ، منجرشدن ، در بر داشتن ، موجب شدن
منجر شدن
به بار آوردن
مستلزم بودن ، necessitate ?What does success entails موفقیت مستلزم چیست؟ چه چیزی برای موفقیت لازم است؟