end up


1- پایان یافتن، به پایان رسیدن 2- منتهی شدن به، (کار کسی یا چیزی) رسیدن به

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to come to be in a place or situation that you did not plan to be in.

- We ended up not going to the movies because it was too late.
[ترجمه محمد] ما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که به دیدن فیلم ها نرویم زیرا خیلی دیر بود.
|
[ترجمه کیانوش] ما نهایتا تصمیم گرفتیم که به سینما نرویم چون که خیلی دیر شده بود.
|
[ترجمه سلیمان] ما تماما به این رسیدیم که به سینما نرویم چون بیش از حد دیر بود
|
[ترجمه اميرحسين] در نهایت به سینما نرفتیم چون خیلی دیر شده بود
|
[ترجمه بابک ر و] کار به آنجا رسید که به سینما نریم چون خیلی دیر بود
|
[ترجمه فاطمه‌] ما رفتن به سینما را پایان دادیم چون دیگه خیلی دیر شده بود
|
[ترجمه محمد] ما چون پول نداشتیم نرفتیم سینما
|
[ترجمه ممد] پول نداریم بریم سینما
|
[ترجمه Sama] اینقد دیر بود که ما به این رسیدیم که نریم سینما
|
[ترجمه گوگل] ما در نهایت به سینما نرفتیم چون خیلی دیر شده بود
[ترجمه ترگمان] ما به سینما رفتیم چون خیلی دیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. If she carries on shoplifting, she'll end up in jail.
[ترجمه علی وظیفه] اگر او به دزدی از فروشگاه ادامه بدهد ، نهایتا به زندان خواهد رفت
|
[ترجمه امین جهانگرد] اگر او به دزدی از مغازه ها ادامه بده، سر از زندان در میاره
|
[ترجمه فروغ اکبری] اگه به دزدی از فروشگاهها ادامه بده، آخر وعاقبتش به زندان ختم میشه.
|
[ترجمه گوگل]اگر او به دزدی از مغازه ادامه دهد، در نهایت به زندان می افتد
[ترجمه ترگمان]اگه از دزدی دزدی کنه آخرش به زندان می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Be thankful for what you have; you'll end up having more. If you concentrate on what you don't have, you will never, ever have enough. Oprah Winfrey
[ترجمه آرزو] شکرگزار بودن نسبت به آنچه دارید در نهایت منجر به داشته های بیشتری برای شما خواهد شد. اگر بر نداشته هایتان تمرکز کنید، هرگز به اندازه کافی نخواهید داشت. اپرا وینفری
|
[ترجمه رضا] بابت چیزهایی که داری، شکرگزار باش! {چراکه} در نهایت تو بیشترش رو به دست میاری. اگر بر روی نداشته هات متمرکز بشی، تو هرگز و هیچوقت برات کافی {و راضی کننده} نیست. .
|
[ترجمه کتابدار] شکر نعمت، نعمتت افزون کند. اندیشیدن به نداشته ها، شما را هرگز، هرگز، ثروتمند نخواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل]برای آنچه که دارید سپاسگزار باشید؛ در نهایت بیشتر خواهید داشت اگر روی چیزهایی که ندارید تمرکز کنید، هرگز و هرگز به اندازه کافی نخواهید داشت اپرا وینفری
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر که این کار را کردی، آخر سر و کله ات پیدا می شود اگر روی چیزی که نداری تمرکز کنی، هیچ وقت کافی نخواهی بود اپرا Winfrey
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't be mean with fabric, otherwise curtains will end up looking skimpy.
[ترجمه کتایون] در استفاده از پارچه خسیس نباشید وگرنه پرده ها کوتاه از آب در می آیند.
|
[ترجمه گوگل]با پارچه بدجنس نباشید، در غیر این صورت پرده ها در نهایت کم به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]در مورد پارچه به این معنا نباشید، در غیر این صورت پرده ها رو به افزایش گذاشته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I think we always end up where we're supposed to.
[ترجمه نیما] ما همیشه در نهایت به جایی خواهیم رسید که انتظارش را دارین.
|
[ترجمه رضا] من فکر می کنم ما همیشه در نهایت به جایی می رسیم که قرار بود برسیم.
|
[ترجمه زمان موحدی] من فکر می کنم ما همیشه گیر می کنیم جایی که انتظارش را داریم
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ما همیشه به جایی می رسیم که باید برسیم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ما همیشه به جایی که باید می رفتیم، پایان میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Be thankful for what you have. You'll end up having more.
[ترجمه کتابدار] شکر نعمت, نعمتت افزون کند.
|
[ترجمه گوگل]برای آنچه که دارید سپاسگزار باشید در نهایت بیشتر خواهید داشت
[ترجمه ترگمان] خدا رو شکر کن که چی داری تو به این نتیجه می رسی که بیشتر از این وقت داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How does the story end up?
[ترجمه ف.دیبافرید] داستان آخرش چی میشه ؟
|
[ترجمه گوگل]داستان چگونه به پایان می رسد؟
[ترجمه ترگمان]داستان چطوری تموم میشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hate their parties - we always end up playing silly games.
[ترجمه فرشید] من از مهمونی های اونا متنفرم. همیشه تهش به بازی های احمقانه می رسیم.
|
[ترجمه گوگل]من از مهمانی های آنها متنفرم - ما همیشه در نهایت بازی های احمقانه انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]من از parties متنفرم - ما همیشه بازی های احمقانه رو تموم می کنیم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stores will inevitably end up competing with each other in their push for increased market shares.
[ترجمه گوگل]فروشگاه ها به ناچار در تلاش برای افزایش سهم بازار با یکدیگر رقابت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]این مغازه ها به ناچار به رقابت با یکدیگر در فشار برای افزایش سهم بازار خواهند رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The reservoirs could end up empty if this dry weather continues.
[ترجمه گوگل]اگر این آب و هوای خشک ادامه پیدا کند، مخازن ممکن است خالی شوند
[ترجمه ترگمان]در صورتی که این آب و هوای خشک ادامه پیدا کند، مخازن خالی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Damming the river may end up benefitting those who need it the least.
[ترجمه گوگل]سد کردن رودخانه ممکن است به نفع کسانی باشد که کمترین نیاز به آن دارند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب رودخانه ممکن است به کسانی که به آن احتیاج دارند برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sometimes he just doesn't listen and I end up shouting at him or giving him a smack.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او فقط گوش نمی دهد و من در نهایت سر او فریاد می زنم یا به او بو می دهم
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات او گوش نمی دهد و من به او فریاد می زنم، یا به او فریاد می زنم یا به او سیلی می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They could end up with a 50-point winning margin.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند با اختلاف 50 امتیازی به پایان برسند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند با حاشیه برد ۵۰ امتیازی به پایان برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I always knew he'd end up in jug.
[ترجمه گوگل]من همیشه می دانستم که او در کوزه به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]من همیشه می دونستم که آخرش توی پارچ فرو می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You could end up committed to yet another savings scheme and none the wiser about managing your finances.
[ترجمه گوگل]در نهایت می توانید به یک طرح پس انداز دیگر متعهد شوید و هیچ کدام در مورد مدیریت امور مالی خود عاقلانه تر نباشید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید خود را به یک برنامه پس انداز دیگر تبدیل کنید و هیچ کدام از شما نمی توانید بودجه مالی خود را مدیریت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you persist in doing that you will end up in trouble.
[ترجمه گوگل]اگر در انجام آن پافشاری کنید در نهایت با مشکل مواجه خواهید شد
[ترجمه ترگمان]اگر اصرار داری که این کار را بکنی تو دردسر می افتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wind up; finish; become

پیشنهاد کاربران

در آخر. سرانجام. در نهایت
ended up on the floor
نقش زمین شده بود
توی این جور جمله ها هم میاد
End up dating
ختم شدن به . . .
سر درآوردن از . . .
کشیدن کار به . . .
به فنا دادن چیزی
مثلا احساس را به فنا دادن.
به نقطه ای رسیدن
به پاسخ رسیدن
میتونه به معنی "در نهایت" هم باشه
people in California end up moving to Texas مردم کالیفرنیا در نهایت به تگزاس میرن
در جواب دوستمون که پرسیدن معنی "You may end up with nothing at ll" چی میشه:
به معنی "ممکنه در نهایت هیچ چی نداشته باشی یا به پیزی دست پیدا نکنی"
You may end up with nothing at llمعنی این چی میشه لطفا، تو کتاب چهار هزار واژه خوندم
You may end up with nothing at all این جمله یعنی چی تو کتاب چهار هزار واژه خوندم اما معنیشو نمیدونم
eventually you “ll end up
where you need to be with and doing what you should be doing
قرار گرفتن در موقعیتی
مستقر شدن
خواب
ختم شدن به
End up in or with Ving
در معنای فعلی: کار را با چیزی خاتمه دادن
در معنای قیدی: سرانجام ، در پایان ، در خاتمه
قرار گرفتن در موقعیت غیرقابل انتظار
✅ ( کار کسی یا وضعیت چیزی ) به ( فلان جا ) رسیدن یا ختم شدن
?Where do you usually run
- I used to live in a city that had some really great parks. During the summer I’d go for a run there almost daily, but in winter they ⭐"ended up" "blanketed in" snow so it stopped "being feasible" to run outdoors
...
[مشاهده متن کامل]

آخر و عاقبت
When you overthink everything , you end up hurting yourself.
درنهایت سراز. . . درآوردن
منتهی شدن
منجرشدن
ختم شدن
سرآمدن
تهش
آخرش
در پایان
Sb/Sth ) End up somewhere ) ✔️
Sb/Sth ) End up doing Sth ) ✔️
- در نهایت کار ( کسی /چیزی ) به چیزی یا جایی رسیدن
یا
- در نهایت ( کسی/چیزی ) سر از انجام کاری یا جایی درآوردن
انجامیدن، سر از جایی دراوردن، یهو متوجه شدن که. . .
They ended up conversing.
یعنی گفت وگوشون تموم شد.
I would like to end up this way : دوست دارم به این وضع دربیام - دوست دارم کارم به اینجا برسه و ختم بشه - دوست دارم سرانجام کارم اینطوری شه - میخوام عاقبتم مثل این شه - میخوام به این وضع بیفتم
یک مثال دیگه :
? How long does it take to end up with toffel
رسیدن
مثال:
I end up playing football once a month
یکبار در ماه میرسم فوتبال بازی کنم
از یه جایی سر درآوردن ( بدون برنامه ریزی )
به سرانجام رساندن
Many successful founders end up starting a series of companies
بسیاری از بنیانگذاران موفق راه اندازی مجموعه ای از شرکت ها را به سرانجام می رسانند
سر از جایی در آوردن
کنار آمدن
Reach a final place or condition
Definition = برای رسیدن یا نائل شدن به مکانی، شرایطی یا وضعیتی که از قبل برنامه ریزی نشده یا پیش بینی نشده باشد.
"?How did you end up there?" or "How did you get here" یعنی چطور از آنجا سر در آوردید یا چطور اینجا رسیدید ( هر دو معنای یکسانی دارند ) ، end up یک فعل عبارتی است که به معنای رسیدن به مکانی خاص یا رسیدن به موقعیتی پس از سایر فعالیت ها است.
...
[مشاهده متن کامل]

معنی: سر از جایی در آوردن، سرانجام چیزی به پایان ختم شدن، در نهایت به نتیجه رسیدن
مثال :
1 - The book ended up in the trash.
در نهایت این کتاب سر از سطل آشغال در آورد.
2 - He didn't want to end up like his father. She ended up a rich woman.
او نمی خواست سرانجامش مانند پدرش به پایان برسد. سرانجام او یک زن ثروتمند شد.
3 - We ended up not going to the movies because it was too late.
ما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که به سینما نرویم چون که خیلی دیر شده بود.
4 - If he carries on driving like that, he'll end up dead.
اگر رانندگی را همینطور ادامه دهد ، در نهایت او خواهد مرد.
5 - We moved around a lot when I was young but we ended up in London.
وقتی من جوان بودم خیلی نقل مکان می کردیم اما در نهایت سر از لندن در آوردیم.
6 - If you go on like this you'll end up in prison.
اگر اینگونه ادامه دهید نهایتاً در زندان به سر خواهید برد.
7 - I inadvertently ended up on the wrong street.
من ناخواسته از یک خیابان اشتباه سر در آوردم.

اعمال کردن
اعمال شدن
به پایان بردن
Jason ended up spending 3 hours at the police station.
جیسون با گذراندن ۳ ساعت در ایستگاه پلیس به پایانش برد.
گاهی اوقات معنی در نهایت رو میده و گاهی اوقات معنی قسمت شدن خودمون رو میده
I ended up coming by bus : قسمت شد که با اتوبوس بیام
منظور اینکه برنامم وسایل نقلیه دیگری بود ولی سرنوشت چیز دیگری رو رقم زد که جز برنامه نبود
آخر سر کاری را انجام دادن، در نهایت کاری را انجام دادن

نهایی کردن مثالYou ended up deciding to learnبه معنی شما نهایی کردید تصمیم تان رو برای یادگیری. . .
ختم شدن به ( مکان یا موقعیت )
کار به جایی رسیدن
دوستان بهترین ترجمه end up with بالاخره به ذهنم رسید. به جملات زیر توجه کنید:
If you're not careful, you will end up in prison = اگه مراقب نباشی زندان نصیبت می شه
If you don't make the right decision, you will end up with a bad wife = اگه تصمیم درست نگیری یه زن بد نصیبت می شه
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین من پیشنهادم معادل "نصیب شدن" هست.

You’ll end up really disappointed if you think people will do for you as you do for them.
Not everyone has the same heart as you.

در نهایت به یه جایی رسیدن
در نهایت

پرت شدن
Find yourself in a place or situation you didn’t plan
سرانجام
پایان
در مورد سفر با قطار و سایر وسایل نقیله . سر از جایی در آوردن
سر درآوردن از :
The car finally ended up in a garage.
در نهایت ماشین سر از توی یک تعمیرگاه در اورد.
به پایان رسیدن ، منتهی شدن
باعث شدن
ختم شدن
به آخر رسیدن
سر از . . . . درآوردن
دست آخر ، درنهایت، تهش، آخرش، آخر سر، دست آخر منتهی شد به اینکه، نهایت قضیه این شد که . . .
آخرش سر از ( جایی/مکانی ) سر درآوردن,
عاقبت، آخروعاقبت، عاقبتش
خاتمه یافتن
در نتیجه
گذراندن ، در نهایت ، در پایان
اما در جمله :
How did you end up living in Kermanshah?
End up بیشتر به معنی گذراندن میخوره تا در پایان و نهایتاً و اینا. . .
Spontaneous
to become eventually
turn out to be
to reach some conclusion, state, or situation due to a particular course of action
1 - منتهی شدن به - انجامیدن به 2 - سرانجام به. . . . . . رسیدن
اثبات کردن - نتیجه گرفتن
تهش به چیزی ختم شدن
به سر بردن - مستقر شدن
مواجه شدن با کسی یا چیزی
روبرو شدن با کسی یا چیزی
دچار شدن.
Some people have ended up in desperate financial straits
Find yourself in a place or situation you didn't plan
سر از جایی در آوردن
We got stuck in a traffic jam and we finally ended up on outskirts of Cadiz
رسیدن به کسی
سرانجام
تهش، در نهایت مجبور به انجام کاری شدن
در نهایت
منتهی شدن
منجر شدن به
اخرش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٣)

بپرس