come over

/ˈkəm ˈoʊvə//kʌm ˈəʊvə/

دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر... آمدن، دچار...شدن، بر...مستولی شدن، کسی را فراگرفتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to come from one place to another to visit or talk with someone, used only when people are in the same town, area, or space.

- Some friends came over to my house last night.
[ترجمه مهتاب سلطانی] تعدادی از دوستانم دیشب به خانه ی من آمده بودن
|
[ترجمه تبسم] تعدادی از رفیقانم دیشب به خانه ی من امده بودن
|
[ترجمه ترجمه گوگل] چندتا از دوستان دیشب به خانه ی من امدند.
|
[ترجمه H. ❄️] چند تا از دوستانم دیشب به خانه ما آمدند.
|
[ترجمه morteza] چندتا از دوستام دیشب برای دیدنم به خونم اومدند.
|
[ترجمه Alireza] دیشب چند عدد از دوستانم به خانه ام آمدند
|
[ترجمه سعید] دیشب چند تا از دوستام توی خونه من اومده بودن
|
[ترجمه Aylar] تعدادی از دوستان شب گذشته به خانه من آمده بودند.
|
[ترجمه روشا] بعضی از دوستانم دیشب به خانه ی من آمدند.
|
[ترجمه مینا] تعدادی از دستانم رو دیشب به خونه م دعوت کردم
|
[ترجمه گوگل] چند نفر از دوستان دیشب به خانه من آمدند
[ترجمه ترگمان] چند تا از دوستام دیشب اومدن خونه من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Come over to the fire and cozy up a bit.
[ترجمه S] به سمت آتش بیا و کمی گرما بگیر
|
[ترجمه ma30] به طرف اتش بیا و کمی گرما بگیر
|
[ترجمه مهرسا جون] بیا طرف آتیش تا یکم گرم شی
|
[ترجمه ادریس] شب باهات تماس میگیرم
|
[ترجمه فاطمه] به اتش نزدیک شو تا گرم شی
|
[ترجمه آدرستیا] به آتش نزدیک تر بیا و خودت رو گرم کن
|
[ترجمه گوگل]به کنار آتش بیایید و کمی آرام شوید
[ترجمه ترگمان]بیا به طرف آتش و یه گاز گرم بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When did you first come over to China?
[ترجمه ساجده] برای اولین بار کی به چین رفتی؟
|
[ترجمه ترنم کیان] چه زمانی برای اولین بار به چین رفتی؟
|
[ترجمه amirreza1] ۲. اولین بار چه زمانی به چین سفر کردید؟
|
[ترجمه Kimia] برای اولین بار چه زمانی به چین رفتی؟
|
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] اولین بازدیدت از چین کی بود؟
|
[ترجمه Shahab] کی برای اولین بار به چین رفتی؟
|
[ترجمه ترانه] اولین باری که به چین سفر کردی کی بود ؟
|
[ترجمه ftm] کی اولین بار به چین آمدی؟
|
[ترجمه سورنا] اولین بار کی اومدی اینجا تو چین؟
|
[ترجمه ♥️🔵Amir🔵♥️] کی به چین برای اولین بار سفر کردی؟
|
[ترجمه Yalu] اولین باری که به چین سفر کردی کِی بود؟
|
[ترجمه ناشناس🙂] . چه زمانی برای اولین بار به چین سفر کردی؟
|
[ترجمه آینار اردشیری] اولین بازدیدت از چین چه زمانی بود
|
[ترجمه لمیر] اولی باری که به چین رفتی کی بود؟
|
[ترجمه mbna] چه زمانی برای اولین بار چین شما را تحد تاثیر قرار داد؟
|
[ترجمه Ml] اولین بار کی به چین رفتی؟
|
[ترجمه کیانا♡♡] اولین باری که به چین اومدید کی بود؟؟
|
[ترجمه P] اولین بار کی بود که رفتی چین ؟
|
[ترجمه گوگل]اولین بار چه زمانی به چین آمدید؟
[ترجمه ترگمان]اولین بار کی به چین سفر کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I hope you can come over again.
[ترجمه Reza] امیدوارم شما بتوانید دوباره بیایید ( اینجا ) .
|
[ترجمه بهاره قبادی] امیدوارم دوباره بتوانیو بیایید اینجا
|
[ترجمه الهام] امیدوارم بتوانید دوباره به اینجا بیایید
|
[ترجمه محمد حیدری] امید وارم که دوباره بتونی بیای ( ( خونمون; ) come over=بیا خونه )
|
[ترجمه ROJINA] امیدوارم که شما بازم بتونی بیای
|
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتونی دوباره بیای
[ترجمه ترگمان] امیدوارم دوباره بتونی بیای اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why don't you come over for supper on Friday?
[ترجمه محمد م] چرا جمعه به صرف شام نمی آیی ؟
|
[ترجمه محمد حیدری] چرا جمعه برای غذا خوری ( شام ) دسته جمعی نمیای.
|
[ترجمه ROJINA] چرا برای غذا خوری دسته جمعی جمه نمیای
|
[ترجمه کانیل اوتیس] برو به جهنم
|
[ترجمه گوگل]چرا جمعه برای شام نمی آیی؟
[ترجمه ترگمان]چرا جمعه برای شام نیامدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'd like you to come over when you can spare a couple of hours.
[ترجمه گوگل]دوست دارم وقتی چند ساعت وقت بگذارید بیایید
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم که هر وقت می تونی چند ساعتی وقت بذاری که بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why don't you come over to our place one evening?
[ترجمه گوگل]چرا یک روز عصر به محل ما نمی آیی؟
[ترجمه ترگمان]- چرا یه شب به خونه ما نمیای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Come over for a chat so we can catch up on each other's news.
[ترجمه گوگل]برای چت بیا تا بتوانیم از اخبار یکدیگر مطلع شویم
[ترجمه ترگمان]بیایید با هم گپ بزنیم تا بتوانیم اخبار یکدیگر را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Right, stop what you're doing and come over here.
[ترجمه Zahra r] همین الان، متوقف کن هر کاری را که درحال انجام دادن هستی و اینجا بیا.
|
[ترجمه تینا سلیمانی] همین الان هر کاری اجام میدی متوقف کن و بیا اینجا
|
[ترجمه گوگل]درست است، کاری را که انجام می دهی متوقف کن و بیا اینجا
[ترجمه ترگمان] درسته، کاری که داری می کنی رو متوقف کن و بیا اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's very definitely a usage which has come over to Britain from America.
[ترجمه گوگل]قطعاً این استفاده ای است که از آمریکا به بریتانیا آمده است
[ترجمه ترگمان]این به طور حتم یک کاربرد است که از آمریکا به بریتانیا رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He'd just come over the border.
[ترجمه گوگل]تازه از مرز آمده بود
[ترجمه ترگمان]او تازه از مرز رد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Come over! Here's a seat for you.
[ترجمه گوگل]بیا! اینجا یک صندلی برای شماست
[ترجمه ترگمان]! بیا اینجا بفرمایید بنشینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You really must come over sometime and have dinner with us.
[ترجمه گوگل]واقعا باید یه زمانی بیای و با ما شام بخوری
[ترجمه ترگمان]تو واقعا باید بعضی وقت ها بیای و با ما شام بخوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why don't you come over to England in the summer?
[ترجمه گوگل]چرا در تابستان به انگلیس نمی آیی؟
[ترجمه ترگمان]چرا در تابستان به انگلستان نمی آیی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Come over here and let me give you a cuddle .
[ترجمه سارا] بیا اینجا و بهم اجازه بده که بغلت کنم
|
[ترجمه اسماعیل] بیا اینجا و بزار بغلت کنم ( اینجا به احتمال زیاد over here جدا هست اشتباه نکنید )
|
[ترجمه گوگل]بیا اینجا و بگذار تو را در آغوش بگیرم
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا و یه بغل بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You are welcome to come over to us.
[ترجمه گوگل]خوش آمدید به ما بیایید
[ترجمه ترگمان] میتونی بیای پیش ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• visit; drop in; come, participate, join

پیشنهاد کاربران

به خانه کسی رفتن ، به کسی سر زدن
نزدیک شدن
نمی دانم چی ام شده؟
چی ام شده در این جمله معنی پیدا می کند به عنوان معادل come over
I don't know what comes over me
نمی دانم چی ام شده؟
نمی دانم چه اتفاقی برام افتاده؟
نمی دونن چی به سرم اومده؟
آمدن ( و سر زدن )
این لغت غیر رسمی و خودمانی هست و ترجمه دقیق آن میشود" آمدن"
و نباید سر زدن را بیان کرد بلکه در دل این کلمه مستتر هست و در جمله منظور را می رساند.
Do you want to come over on Friday evening
...
[مشاهده متن کامل]

جمعه عصر می خواهی بیایی؟
Ron came over for dinner the other night.
رون برای شام آمد اون یکی شب
My parents are coming over this afternoon.
پدر و مادرم دارند می آیند ( سر بزنند به من ) امروز بعد از ظهر

به کسی سر زدن
دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر. . . آمدن، دچار. . . شدن، بر. . . مستولی شدن، کسی را فراگرفتن
حل و فصل کردن
پخش شدن صدا از رادیو
به دیدن کسی رفتن - به کسی سر زدن
MEANING:
to visit someone's home
🎵🎵🎵
I think you wanna come over
Yeah I heard it through the grapevine
Are you drunk? Are you sober?
( Think about it )
...
[مشاهده متن کامل]

Doesn't matter
And if it makes you feel good then I say do it
I don't know what you're waiting for
Feel my temperature rising
It's too much heat
I'm gonna lose control
Do you want to go higher?
Get closer to the fire
I don't what you're waiting for
🎵🎵🎵
Celebration
Song by Madonna
▪️▪️▪️
آمدن
حرکت کردن یا جابجا شدن یا نقل مکان کردن به سمت کسی/چیزی/جایی
MEANING:
to come to a place, move from one place to another, or move towards someone
💠 I fixed it.
I called and he's coming over.
Come here, what's your name?
Michael.
At least I hope in the name of Jesus Christ, that you're not a thief.
( The Imaginary bird. )
You'll pick up twenty boxes like that.
Can you count?
Yes.
Twenty boxes and one hundred chickens.
Look! Keep an eye on that son of a whore.
I don't trust him.
Oh shit!
What?
I said OK.
خیلی خب پس اینم این.
تلفن زدم الان میاد.
بیا پسر، گفتی اسمت چیه؟
مایکل.
امیدوارم به حق عیسی مسیح، تو ییکی دیگه دزد از آب درنیای.
( مرغ خیال )
بیست تا ازین جعبه ها رو باس تحویل بگیری.
شمردن که بلدی؟
بله.
بیست تا ازین جعبه ها و صد تا مرغ کشته.
نگا کن! بیا. . . تو راه نذار این الکس مادر به خطا چیزی رو کِش بره ها.
چیکار کنم.
اگه چیزی رو جابجا کرد به من خبر بده.
برو بینیم!
چی؟
گفتم باشه.
💠 come over here.
What's your name?
Michael.
Where do you come from?
Around. . .
What do you do?
Nothing.
How old are you?
Seventeen or eighteen.
What are you doing? Hurry up. . .
There is no one on the ward.
Why keep nagging about the ward?
I'm going there.
Do you like the hospital?
I like it; it's a real mess. . .
ازین ور.
اسمت چیه پسر؟
مایکل.
ببینم بچه کجا هستی؟
همین پایین مایین ها. . .
کار و کاسبی ت چیه ، چیکار میکنی؟
هیچی.
چند سالته آقا مایکل؟
هفده - هجده.
میشل کجا داری میری؟ بدو برو تو بخش ( بیمارستانی ) . . .
کسی نیست مواظب اونجا باشه، ( زود باش ) . . .
برو بابا کُشتی ما رو! هی بخش بخش می کنی
من که دائم تو بخش ام. . . عه. . .
از مریض خونه خوش ت میاد ؟
من که خیلی خوشم میاد.

برگرفته از Cambridge dictionary:
1 - به سوی کسی رفتن ، به جایی مکانی رفتن و جابجا شدن ، سر زدن
2 - وقتی به صورت ناگهانی یه چیزی روت تاثیر میزاره یا یه حسی بهت دست میده
3 - بنظر رسیدن
4 - روی کسی تاثیر ناگهانی گذاشتن come over somebody
5 - عیادت بیمار ، ملاقات خانه کسی
Do you remember that you came over to borrow my book 2 weeks ago?
یادته ۲ هفته پیش اومده بودی دم درمون ازم کتاب قرض بگیری؟
رفتن به خونه کسی یکی از معانیش هست.
تغیر موضوع یاعقیده
حضور داشتن در مکان خاصی
همچنین مترادف فعل "come across" در معنای "به نظر رسیدن" میباشد:
if someone comes over in a particular way, they seem to have particular qualities SYN come across He didn’t come over very well ( =seem to have good qualities ) in the interview. as She comes over as a very efficient businesswoman.
...
[مشاهده متن کامل]

( ref: Longman )

دست دادن ، مثلا یه احساسی بهم دست داد
A sense of satiety came over him
But if the world was ending you'd come over, right
اگه دنیا نابود میشد تو میومدی پیشم درسته
حاکم شد، فراگرفت
اگه سرزده و بی خبر به ملاقات یک نفر بریم
گیر کسی افتادن، دچار چیزی شدن
نکته:
یک فعل come over داریم به معنی خونه کسی رفتن
مثال ) My brother came over last weekend.
و یک فعل overcome داریم ( کلمات را برعکس کردم ) به معنی غلبه کردن بر کسی یا چیزی
معنی:دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر. . . آمدن، دچار. . . شدن، بر. . . مستولی شدن، کسی را فراگرفتن
Feeling pleased and satisfied about what you own or have done این میشه
بالای سر کسی رفتن ( عیادت )
Come over again
بازم تشریف بیارین ،
به مهمانی که به خونه ات اومده میگی
از آنجایی که برابر واژه �مستولی� است،
می تواند �چیرگی�
�تسلط و تسلیط�
�تصرف�
�تملیک یا تملک یا مالکیت�
�حکم فرمایی�
�نفوذ�
�فرمانروایی�
�غلبه یافتن یا غلبه کردن یا غالب�
و شاید �سیطره� بتوان ترجمه و معنی کرد❤️
طغیان کردن
مثال :
This spring has been very rainy, the river has come over the banks.
این فصل بهار بسیار بارانی بود و رودخانه از ساحل طغیان کرد.
تشریف آوردن
به دیدار رفتن
Causing you laugh or smile
در اینجا معنیه احساسات میده و اگه verb باشه
تشریف آوردن
Come over! Here's a seat for you.
تشریف بیاورید! اینجا یک جا برای شما هست.
Why don't you come over to our place one evening?
چرا یک شب به منزل ما تشریف نمی آورید؟
قدم رنجه کردن
...
[مشاهده متن کامل]

I'd like you to come over when you can spare a couple of hours.
من دوست دارم که هر وقت می تونی چند ساعتی وقت بذاری و قدم رنجه کنی.
I hope you can come over again.
امیدوارم که دوباره قدم رنجه کنید.
مزاحم شدن ( در حالت تعارفی )
Can I come over and see you tonight?
آیا می توانم امشب مزاحمتون بشم و تو رو ببینم؟

بیا
Visit someone's house or place
در Reach 2 هم اومده
شب گذشته چندتا از دوستانم به خانم ی من آمدند
✔️ آمدن
1 ) He came over to see me after my surgery
اون بعد از عمل جراحی م اومد و بهم سر زد
2 ) You, come over here!
Where are you from?
Around. . .
You're allowed in?
Yes.
Are you sure?
...
[مشاهده متن کامل]

Find Miss Freeman in ward 11, give her this.
That's for you; you will get the rest later.
. . . Miss Freeman?
Second floor.
Miss Freeman please.
Go straight and then go left.
Thank you Madam.
های پسر، بیا!
تو ماله کجایی ؟
ماله همین دور و برا. . .
میذارن بری تو بیمارستان؟
آره.
مطمئنی؟
بله.
این نامه رو بگیر ببر تو بخش ۱۱، خانم فریمن پیدا کن، اینو بهش بده.
اینو بگیر، بقیه ش بعد بهت میدم.
. . . خانم فریمن کجا میشه پیداش کرد؟
طبقه دوم.
خانم؟
بله بفرمایید؟
خانم فریمن کجاست؟
ته راهرو، دَسِ چپ.
خیلی مچکرم خانم.
✔️ به دیدن کسی رفتن - به کسی سر زدن
In your country, is it common to visit friends at their house?
Not really. That’s because I’m from a country that most people live with their parents or have roommates so it is a lot more convenient to meet somewhere else, usually a coffee shop or, lately, a tea shop because those are all the rage at the moment. I guess people spend so much time indoors on their computer, nowadays it feels good to get out the house. And you have to clean up if a friend is coming over to visit and no one really wants that hassle. Cleaning gets in the way of my self - care time

به معنای تاثیر گذاشتن هم میتواند باشد
تاثیر گذاشتن
verb: if a strong feeling comes over you , you suddenly experience it
پر شدن ناگهانی از یک احساس
طاقت سر اومدن ( احساس )
ارضا شدن
سر زدن
امدن
Of feeling ) affect sb in a strong way ) غلبه کردن
به کسی سر زدن short visit
از راه دور آمدن
Won't you come over to England for a holiday
نزدیک امدن
بیرون آمدن
شیمی: به دست آمدن، تشکیل شدن محصول
سر زدن، رفتن به خانه ی کسی برای چند دقیقه یا ساعت
سرزده خانه کسی رفتن
دعوت کردن به خانه شخصی/ رفتن به خانه شخصی
Can you come over tonight ? : excample
Icome over & see you tonight
رفتن به خانه شخصی
به دیدن کسی در خانه اش رفتن
بالای سر کسی رفتن مثلا گارسون برای سفارش بالای سر میز ما آمد
The waiter came over
پشت سر گذاشتن
For example
We came over tough week
ما یه هفته سخت پشت سر گذاشتیم
اگه بخوایم مرتبط با احساسات در نظر بگیریم معنی واژه میشه دچار شدن یا سر آمدن . . . .
تحت تاثیر قرار دادن
Go and visit someone
بیا!
امدن
جو گیر شدن. به خود آمدن. . احساساتی شدن
بیا
ملاقات کردن، دیدن، سر زدن👀👁️
Visit someone's house or place. 😳
غالب، مسلط
غلبه کردن
:of a feeling. . . . . . affect some body in a strong way
. A feeling of despair came over me
کسی را دعوت کردن
سر زدن و ملاقات دیگران در خانه آنها
سرزدن به کسی، رفتن به خونه کسی
به خانه کسی رفتن
به خانه ی کسی سر زدن، به جایی یا نزدِ کسی رفتن
سر زدن ، ملاقات کردن کسی در خانه خودش
اگربخواهیم کسی را ببینیم وآن شخص بخواهد شمارا درخانه خودتان ببیند یا ملاقات کند به این حالت آمدن come over میگویند.
بازدید ( سرزدن ) به خانه یا مکانی

Visit someone's house or place
سر زدن به دیگران در منزل آنها
رفتن به منزل دیگران به منظور دید و بازدید و ملاقات با آنها
اتفاق افتادن
سرزدن
تغییر رویکرد :تغییر روش
ملاقات شخصی در خانه خودش
He came over to the castle
آمدن
Why has she suddenly come over shy?
چرا او به یکباره ساکت شد ؟
?Yum Bacon and Eggs, can I come over
( visit; participate, join )
چیره شدن ( یه احساسی. . . )
پرشدن ناگهانی از یک احساس
پیش آمدن ( happen to sb )
A feeling of despair came over me
**Come overدر اینجا اگر verb باشد برای احساسات به کار میرود

مثال
can I come over and see you tonight
?
مسلط شدن
فائق آمدن
get over
اگربخواهیم کسی را ببینیم وآن شخص بخواهد شمارا درخانه خودتان ببیند یا ملاقات کند به این حالت آمدن
come over میگویند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٢)

بپرس