به خانه کسی رفتن ، به کسی سر زدن
نزدیک شدن
نمی دانم چی ام شده؟
چی ام شده در این جمله معنی پیدا می کند به عنوان معادل come over
I don't know what comes over me
نمی دانم چی ام شده؟
نمی دانم چه اتفاقی برام افتاده؟
نمی دونن چی به سرم اومده؟
آمدن ( و سر زدن )
این لغت غیر رسمی و خودمانی هست و ترجمه دقیق آن میشود" آمدن"
و نباید سر زدن را بیان کرد بلکه در دل این کلمه مستتر هست و در جمله منظور را می رساند.
Do you want to come over on Friday evening
... [مشاهده متن کامل]
جمعه عصر می خواهی بیایی؟
Ron came over for dinner the other night.
رون برای شام آمد اون یکی شب
My parents are coming over this afternoon.
پدر و مادرم دارند می آیند ( سر بزنند به من ) امروز بعد از ظهر
به کسی سر زدن
دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر. . . آمدن، دچار. . . شدن، بر. . . مستولی شدن، کسی را فراگرفتن
حل و فصل کردن
پخش شدن صدا از رادیو
به دیدن کسی رفتن - به کسی سر زدن
MEANING:to visit someone's home🎵🎵🎵
I think you wanna come overYeah I heard it through the grapevineAre you drunk? Are you sober? ( Think about it )
... [مشاهده متن کامل]
Doesn't matter
And if it makes you feel good then I say do it
I don't know what you're waiting for
Feel my temperature rising
It's too much heat
I'm gonna lose control
Do you want to go higher?
Get closer to the fire
I don't what you're waiting for
🎵🎵🎵
Celebration
Song by Madonna
▪️▪️▪️
آمدن
حرکت کردن یا جابجا شدن یا نقل مکان کردن به سمت کسی/چیزی/جایی
MEANING:
to come to a place, move from one place to another, or move towards someone
💠 I fixed it.
I called and he's coming over.
Come here, what's your name?
Michael.
At least I hope in the name of Jesus Christ, that you're not a thief.
( The Imaginary bird. )
You'll pick up twenty boxes like that.
Can you count?
Yes.
Twenty boxes and one hundred chickens.
Look! Keep an eye on that son of a whore.
I don't trust him.
Oh shit!
What?
I said OK.
خیلی خب پس اینم این.
تلفن زدم الان میاد.
بیا پسر، گفتی اسمت چیه؟
مایکل.
امیدوارم به حق عیسی مسیح، تو ییکی دیگه دزد از آب درنیای.
( مرغ خیال )
بیست تا ازین جعبه ها رو باس تحویل بگیری.
شمردن که بلدی؟
بله.
بیست تا ازین جعبه ها و صد تا مرغ کشته.
نگا کن! بیا. . . تو راه نذار این الکس مادر به خطا چیزی رو کِش بره ها.
چیکار کنم.
اگه چیزی رو جابجا کرد به من خبر بده.
برو بینیم!
چی؟
گفتم باشه.
💠 come over here.
What's your name?
Michael.
Where do you come from?
Around. . .
What do you do?
Nothing.
How old are you?
Seventeen or eighteen.
What are you doing? Hurry up. . .
There is no one on the ward.
Why keep nagging about the ward?
I'm going there.
Do you like the hospital?
I like it; it's a real mess. . .
ازین ور.
اسمت چیه پسر؟
مایکل.
ببینم بچه کجا هستی؟
همین پایین مایین ها. . .
کار و کاسبی ت چیه ، چیکار میکنی؟
هیچی.
چند سالته آقا مایکل؟
هفده - هجده.
میشل کجا داری میری؟ بدو برو تو بخش ( بیمارستانی ) . . .
کسی نیست مواظب اونجا باشه، ( زود باش ) . . .
برو بابا کُشتی ما رو! هی بخش بخش می کنی
من که دائم تو بخش ام. . . عه. . .
از مریض خونه خوش ت میاد ؟
من که خیلی خوشم میاد.
برگرفته از Cambridge dictionary:
1 - به سوی کسی رفتن ، به جایی مکانی رفتن و جابجا شدن ، سر زدن
2 - وقتی به صورت ناگهانی یه چیزی روت تاثیر میزاره یا یه حسی بهت دست میده
3 - بنظر رسیدن
4 - روی کسی تاثیر ناگهانی گذاشتن come over somebody
5 - عیادت بیمار ، ملاقات خانه کسی
Do you remember that you came over to borrow my book 2 weeks ago?
یادته ۲ هفته پیش اومده بودی دم درمون ازم کتاب قرض بگیری؟
رفتن به خونه کسی یکی از معانیش هست.
تغیر موضوع یاعقیده
حضور داشتن در مکان خاصی
همچنین مترادف فعل "come across" در معنای "به نظر رسیدن" میباشد:
if someone comes over in a particular way, they seem to have particular qualities SYN come across He didn’t come over very well ( =seem to have good qualities ) in the interview. as She comes over as a very efficient businesswoman.
... [مشاهده متن کامل]
( ref: Longman )
دست دادن ، مثلا یه احساسی بهم دست داد
A sense of satiety came over him
But if the world was ending you'd come over, right
اگه دنیا نابود میشد تو میومدی پیشم درسته
حاکم شد، فراگرفت
اگه سرزده و بی خبر به ملاقات یک نفر بریم
گیر کسی افتادن، دچار چیزی شدن
نکته:
یک فعل come over داریم به معنی خونه کسی رفتن
مثال ) My brother came over last weekend.
و یک فعل overcome داریم ( کلمات را برعکس کردم ) به معنی غلبه کردن بر کسی یا چیزی
معنی:دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر. . . آمدن، دچار. . . شدن، بر. . . مستولی شدن، کسی را فراگرفتن
Feeling pleased and satisfied about what you own or have done این میشه
بالای سر کسی رفتن ( عیادت )
Come over again
بازم تشریف بیارین ،
به مهمانی که به خونه ات اومده میگی
از آنجایی که برابر واژه �مستولی� است،
می تواند �چیرگی�
�تسلط و تسلیط�
�تصرف�
�تملیک یا تملک یا مالکیت�
�حکم فرمایی�
�نفوذ�
�فرمانروایی�
�غلبه یافتن یا غلبه کردن یا غالب�
و شاید �سیطره� بتوان ترجمه و معنی کرد❤️
طغیان کردن
مثال :
This spring has been very rainy, the river has come over the banks.
این فصل بهار بسیار بارانی بود و رودخانه از ساحل طغیان کرد.
تشریف آوردن
به دیدار رفتن
Causing you laugh or smile
در اینجا معنیه احساسات میده و اگه verb باشه
تشریف آوردن
Come over! Here's a seat for you. تشریف بیاورید! اینجا یک جا برای شما هست.
Why don't you come over to our place one evening?چرا یک شب به منزل ما تشریف نمی آورید؟
قدم رنجه کردن
... [مشاهده متن کامل]
I'd like you to come over when you can spare a couple of hours.
من دوست دارم که هر وقت می تونی چند ساعتی وقت بذاری و قدم رنجه کنی.
I hope you can come over again.
امیدوارم که دوباره قدم رنجه کنید.
مزاحم شدن ( در حالت تعارفی )
Can I come over and see you tonight?
آیا می توانم امشب مزاحمتون بشم و تو رو ببینم؟
بیا
Visit someone's house or place
در Reach 2 هم اومده
شب گذشته چندتا از دوستانم به خانم ی من آمدند
✔️ آمدن
1 ) He came over to see me after my surgeryاون بعد از عمل جراحی م اومد و بهم سر زد
2 ) You, come over here!Where are you from?Around. . . You're allowed in?Yes. Are you sure?
... [مشاهده متن کامل]
Find Miss Freeman in ward 11, give her this.
That's for you; you will get the rest later.
. . . Miss Freeman?
Second floor.
Miss Freeman please.
Go straight and then go left.
Thank you Madam.
های پسر، بیا!
تو ماله کجایی ؟
ماله همین دور و برا. . .
میذارن بری تو بیمارستان؟
آره.
مطمئنی؟
بله.
این نامه رو بگیر ببر تو بخش ۱۱، خانم فریمن پیدا کن، اینو بهش بده.
اینو بگیر، بقیه ش بعد بهت میدم.
. . . خانم فریمن کجا میشه پیداش کرد؟
طبقه دوم.
خانم؟
بله بفرمایید؟
خانم فریمن کجاست؟
ته راهرو، دَسِ چپ.
خیلی مچکرم خانم.
✔️ به دیدن کسی رفتن - به کسی سر زدن
In your country, is it common to visit friends at their house?
Not really. That’s because I’m from a country that most people live with their parents or have roommates so it is a lot more convenient to meet somewhere else, usually a coffee shop or, lately, a tea shop because those are all the rage at the moment. I guess people spend so much time indoors on their computer, nowadays it feels good to get out the house. And you have to clean up if a friend is coming over to visit and no one really wants that hassle. Cleaning gets in the way of my self - care time
به معنای تاثیر گذاشتن هم میتواند باشد
تاثیر گذاشتن
verb: if a strong feeling comes over you , you suddenly experience it
پر شدن ناگهانی از یک احساس
طاقت سر اومدن ( احساس )
ارضا شدن
سر زدن
امدن
Of feeling ) affect sb in a strong way ) غلبه کردن
به کسی سر زدن short visit
از راه دور آمدن
Won't you come over to England for a holiday
نزدیک امدن
بیرون آمدن
شیمی: به دست آمدن، تشکیل شدن محصول
سر زدن، رفتن به خانه ی کسی برای چند دقیقه یا ساعت
سرزده خانه کسی رفتن
دعوت کردن به خانه شخصی/ رفتن به خانه شخصی
Can you come over tonight ? : excample
Icome over & see you tonight
رفتن به خانه شخصی
به دیدن کسی در خانه اش رفتن
بالای سر کسی رفتن مثلا گارسون برای سفارش بالای سر میز ما آمد
The waiter came over
پشت سر گذاشتن
For example
We came over tough week
ما یه هفته سخت پشت سر گذاشتیم
اگه بخوایم مرتبط با احساسات در نظر بگیریم معنی واژه میشه دچار شدن یا سر آمدن . . . .
تحت تاثیر قرار دادن
Go and visit someone
بیا!
امدن
جو گیر شدن. به خود آمدن. . احساساتی شدن
بیا
ملاقات کردن، دیدن، سر زدن👀👁️
Visit someone's house or place. 😳
غالب، مسلط
غلبه کردن
:of a feeling. . . . . . affect some body in a strong way
. A feeling of despair came over me
کسی را دعوت کردن
سر زدن و ملاقات دیگران در خانه آنها
سرزدن به کسی، رفتن به خونه کسی
به خانه کسی رفتن
به خانه ی کسی سر زدن، به جایی یا نزدِ کسی رفتن
سر زدن ، ملاقات کردن کسی در خانه خودش
اگربخواهیم کسی را ببینیم وآن شخص بخواهد شمارا درخانه خودتان ببیند یا ملاقات کند به این حالت آمدن come over میگویند.
بازدید ( سرزدن ) به خانه یا مکانی
Visit someone's house or place
سر زدن به دیگران در منزل آنها
رفتن به منزل دیگران به منظور دید و بازدید و ملاقات با آنها
اتفاق افتادن
سرزدن
تغییر رویکرد :تغییر روش
ملاقات شخصی در خانه خودش
He came over to the castle
آمدن
Why has she suddenly come over shy?
چرا او به یکباره ساکت شد ؟
?Yum Bacon and Eggs, can I come over
( visit; participate, join )
چیره شدن ( یه احساسی. . . )
پرشدن ناگهانی از یک احساس
پیش آمدن ( happen to sb )
A feeling of despair came over me
**Come overدر اینجا اگر verb باشد برای احساسات به کار میرود
مثال
can I come over and see you tonight
?
مسلط شدن
فائق آمدن
get over
اگربخواهیم کسی را ببینیم وآن شخص بخواهد شمارا درخانه خودتان ببیند یا ملاقات کند به این حالت آمدن
come over میگویند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٢)