حرف اضافه ( preposition )
• (1) تعریف: next to; near.
• مشابه: next
• مشابه: next
- the trees by the path
[ترجمه فاطمه] درختان کنار جاده|
[ترجمه امین] درختان کنار ( راه، جاده، مسیر )|
[ترجمه joker] درخت های کنار جاده|
[ترجمه گوگل] درختان کنار مسیر[ترجمه ترگمان] درختان کنار جاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: as the means of; on.
- We travel by rail.
[ترجمه دریا] ما بواسطه قطار سفر می کنیم.|
[ترجمه joker] ما با قطار سفر میکنیم|
[ترجمه موز گندیده] ما کنار ریل سفر می کنیم|
[ترجمه گوگل] ما با راه آهن سفر می کنیم[ترجمه ترگمان] ما با راه آهن سفر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: beyond; past.
- The bus went by the stop.
[ترجمه .] اتوبوس از ایستگاه رد شد.|
[ترجمه سید پوریا حسینی] اتوبوس ایستگاه را رد کرد.|
[ترجمه موز گندیده] اتوبوس رفت کنار ایستگاه|
[ترجمه گوگل] اتوبوس از ایستگاه رفت[ترجمه ترگمان] اتوبوس در ایستگاه توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: made or created through the efforts of.
- a play by Shaw
[ترجمه دریا] یه نمایش توسط شاو|
[ترجمه سید پوریا حسینی] نمایشی از شاو|
[ترجمه گوگل] نمایشنامه ای از شاو[ترجمه ترگمان] \"یه نمایش با\" شاو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: at or before a certain time.
- Get here by tomorrow.
[ترجمه سید پوریا حسینی] تا فردا اینجا باش.|
[ترجمه گوگل] تا فردا بیا اینجا[ترجمه ترگمان] فردا بیا اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: through the action or authority of.
- hit by a car
[ترجمه گوگل] برخورد با ماشین
[ترجمه ترگمان] یک اتومبیل به آن ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک اتومبیل به آن ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- sold by the agent
[ترجمه گوگل] توسط نماینده فروخته شد
[ترجمه ترگمان] به وسیله نماینده فروخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به وسیله نماینده فروخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: in accordance with.
- Play by the rules.
[ترجمه سید پوریا حسینی] طبق قوانین بازی کن.|
[ترجمه گوگل] طبق قوانین بازی کنید[ترجمه ترگمان] با قوانین بازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: within the period of time of; during.
- We will work by day.
[ترجمه سید پوریا حسینی] در طول روز کار خواهیم کرد.|
[ترجمه گوگل] ما روز به روز کار خواهیم کرد[ترجمه ترگمان] ما روزانه کار خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: in succession; after.
- We walked two by two.
[ترجمه گوگل] دو به دو راه افتادیم
[ترجمه ترگمان] دو نفر با هم قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دو نفر با هم قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (10) تعریف: on behalf of.
- The father who worked hard did well by his family.
[ترجمه افشین گلچین] پدری که سخت کار می کرد ، به خوبی از عهده خانواده اش برآمد|
[ترجمه گوگل] پدری که سخت کار می کرد خانواده اش را به خوبی انجام می داد[ترجمه ترگمان] پدری که سخت کار می کرد خانواده اش را خوب اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (11) تعریف: according to (some unit of measure).
- He charges by the hour and sells by the pound.
[ترجمه گوگل] ساعتی شارژ می کند و به پوند می فروشد
[ترجمه ترگمان] او در طی یک ساعت هزینه های خود را به فروش می رساند و پوند می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در طی یک ساعت هزینه های خود را به فروش می رساند و پوند می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (12) تعریف: in arithmetic, for multiplication of one number times another.
- multiplying three by six
[ترجمه گوگل] ضرب سه در شش
[ترجمه ترگمان] شماره سه را به شش ضرب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شماره سه را به شش ضرب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (13) تعریف: in arithmetic, for division of one number into another.
- dividing eighteen by two
[ترجمه گوگل] تقسیم هجده بر دو
[ترجمه ترگمان] که هیجده تا دو را از هم جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] که هیجده تا دو را از هم جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
عبارات: by and by, by and large
عبارات: by and by, by and large
• (1) تعریف: at or on hand; nearby.
- a hospital close by
[ترجمه گوگل] یک بیمارستان نزدیک
[ترجمه ترگمان] بیمارستانی در نزدیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیمارستانی در نزدیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to and past a point of observation or reference.
- A train sped by.
[ترجمه گوگل] قطاری با سرعت
[ترجمه ترگمان] قطار به سرعت حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قطار به سرعت حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: past in time.
- the years gone by
پیشوند ( prefix )
• (1) تعریف: by or beside; near.
- bystander
• (2) تعریف: incidental; secondary.
- bylaw
- byroad