صفت ( adjective )
مشتقات: benignly (adv.)
مشتقات: benignly (adv.)
• (1) تعریف: possessing or displaying kindness or gentleness.
• متضاد: hostile, malicious, malign, malignant
• مشابه: benevolent, gentle, kind
• متضاد: hostile, malicious, malign, malignant
• مشابه: benevolent, gentle, kind
- The new ruler was more benign than his predecessor.
[ترجمه اوسموسی] حاکم جدید نسبت به ( حاکم ) قبلی اش مهربان تر بود.|
[ترجمه گوگل] حاکم جدید نسبت به سلف خود خوش اخلاق تر بود[ترجمه ترگمان] حاکم جدید نسبت به سلف خود مهربان تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nurse gave the child a benign smile.
[ترجمه آتنا فتاحی] پرستار لبخندی مهربان به کودک تحویل داد|
[ترجمه میثم نبی پور] پرستار لبخند ملایمی به روی کودک زد.|
[ترجمه گوگل] پرستار لبخندی مهربان به کودک زد[ترجمه ترگمان] پرستار لبخندی مهربان به کودک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: favorable or beneficial.
• متضاد: detrimental, evil, harsh, unfavorable, unfriendly, unhealthy
• مشابه: beneficial
• متضاد: detrimental, evil, harsh, unfavorable, unfriendly, unhealthy
• مشابه: beneficial
- It's a benign climate for people with asthma.
[ترجمه گوگل] این یک آب و هوای خوش خیم برای افراد مبتلا به آسم است
[ترجمه ترگمان] آب و هوای خوب برای افراد مبتلا به آسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آب و هوای خوب برای افراد مبتلا به آسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These new friends had a benign influence on him.
[ترجمه گوگل] این دوستان جدید تأثیر خوشایندی روی او گذاشتند
[ترجمه ترگمان] این دوستان جدید نفوذی خوب در او داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دوستان جدید نفوذی خوب در او داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: causing little or no harm.
• مترادف: harmless, innocuous
• متضاد: deleterious, harmful, injurious
• مترادف: harmless, innocuous
• متضاد: deleterious, harmful, injurious
- The dye used for the test is a benign substance in the body.
[ترجمه گوگل] رنگ مورد استفاده برای آزمایش یک ماده خوش خیم در بدن است
[ترجمه ترگمان] رنگ مورد استفاده برای تست یک ماده خوب در بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رنگ مورد استفاده برای تست یک ماده خوب در بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do these scenes of violence on television have only benign effects?
[ترجمه گوگل] آیا این صحنه های خشونت آمیز در تلویزیون فقط اثرات خوش خیمی دارد؟
[ترجمه ترگمان] آیا این صحنه های خشونت در تلویزیون دارای اثرات خوب هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا این صحنه های خشونت در تلویزیون دارای اثرات خوب هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in pathology, not malignant.
• متضاد: malignant
• متضاد: malignant
- The growth turned out to be benign and surgery was not necessary.
[ترجمه kamran] غده بی خطر بود ونیازی به عمل جراحی نبود|
[ترجمه گوگل] معلوم شد که رشد خوش خیم بوده و نیازی به جراحی نیست[ترجمه ترگمان] این رشد برای خوب بودن و عمل جراحی ضروری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید