attend

/əˈtend//əˈtend/

معنی: همراه بودن، توجه کردن، انتظار داشتن، حضور داشتن، رسیدگی کردن، مواظبت کردن، گوش کردن، در ملازمت کسی بودن، در پی چیزی بودن، از دنبال امدن، انتظار کشیدن، پرستاری کردن
معانی دیگر: رسیدن به، همراهی کردن، رفتن با، توام بودن با، بودن در، شرکت داشتن در، توجه کردن به، گوش فرا دادن، رسیدگی کردن به، (قدیمی) منتظر بودن، چشم به راه بودن، گوش کردن به، حضور داشتن در، همراه بودن با، منتظرشدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: attends, attending, attended
(1) تعریف: to be present at.
متضاد: miss
مشابه: frequent, go to, see, visit, witness

- We plan to attend the wedding.
[ترجمه Arad| اراد] ما قصد داریم که به مراسم عروسی برویم ( شرکت کنیم )
|
[ترجمه mobin] ما برنامه ریزی کردیم تا در عروسی شرکت کنیم
|
[ترجمه Azad] ما قصد داریم که در مراسم عروسی حضوربیابیم
|
[ترجمه kosar] ما برنامه ریختیم تا در عروسی حضور داشته باشیم.
|
[ترجمه M] ما قصد داریم در عروسی شرکت کنیم
|
[ترجمه M.m] ما قصد شرکت در مراسم عروسی را داریم
|
[ترجمه گوگل] قصد داریم در عروسی شرکت کنیم
[ترجمه ترگمان] ما قصد داریم که به مراسم عروسی شرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He failed the course because he didn't attend the classes.
[ترجمه A.A] او دوره آموزشی را مردودشد چون در کلاسها حضور نداشت
|
[ترجمه گوگل] او در این دوره به دلیل شرکت نکردن در کلاس ها شکست خورد
[ترجمه ترگمان] او در این درس شکست خورد چون در کلاس ها شرکت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to provide care for.
مترادف: care for, look after, mind, minister to, nurse, take care of, tend
مشابه: doctor, help, keep, oversee, superintend, supervise

- Nurses attend older patients on this floor.
[ترجمه A.A] پرستاران بیماران سالمندتر را در این طبقه پرستاری میکنند
|
[ترجمه A.M] پرستاران در این طبقه به بیماران مسن رسیدگی می کنند.
|
[ترجمه Kosarbejani] پرستاران در این طبقه از بیماران مسن تر حضور می یابند.
|
[ترجمه گوگل] پرستاران در این طبقه از بیماران مسن تر حضور می یابند
[ترجمه ترگمان] پرستاران در بیماران مسن تر در این طبقه حضور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Who is the doctor that attended you?
[ترجمه A.A] دکتری که به تو رسیدگی میکنه کیه؟ ( دکترت کیه؟ )
|
[ترجمه Kosarbejani] دکتری که به شما مراجعه کرده کیست؟
|
[ترجمه گوگل] دکتری که به شما مراجعه کرده کیست؟
[ترجمه ترگمان] دکتر کیه که تو رو همراهی کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to listen to or pay attention to.
مترادف: heed, mark, mind, notice, take note of
متضاد: disregard, ignore, neglect
مشابه: observe, take care of, watch

- Attend me well as what I have to say will not be repeated.
[ترجمه A.A] بمن خوب گوش بده چون هرآنچه مجبورم بگم تکرار نخواهد شد
|
[ترجمه احسان] به من گوش بده چون دیگر تکرار نخواهم کرد
|
[ترجمه علی اعظم سلگی] به حرف های من توجه کن چرا که تکرار نمی کنم
|
[ترجمه گوگل] خوب در من حضور داشته باشید که حرف هایم تکرار نمی شود
[ترجمه ترگمان] خوب به من بگو که چی باید بهت بگم تکرار نمیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to go along with; accompany or assist.
مترادف: accompany, assist
مشابه: chaperon, convoy, herd, shepherd, usher

- The leader was attended by bodyguards.
[ترجمه الا] رهبر توسط محافظان همراهی می شد.
|
[ترجمه گوگل] رهبر با حضور محافظان بود
[ترجمه ترگمان] محافظان او توسط محافظان شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to be present.
مشابه: go, visit

- They weren't invited, but they plan to attend nevertheless.
[ترجمه گوگل] آنها دعوت نشدند، اما با این وجود قصد دارند شرکت کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها دعوت نشده بودند، اما با این وجود قصد دارند در این جلسه شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to provide care.
مترادف: care, minister, nurse
مشابه: administer, assist, help, provide

- Dr. Wise attends at the university hospital.
[ترجمه گوگل] دکتر وایز در بیمارستان دانشگاه حضور دارد
[ترجمه ترگمان] دکتر وایز در بیمارستان دانشگاه تحصیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Only one doctor and one nurse attend to all these patients.
[ترجمه گوگل] فقط یک پزشک و یک پرستار به همه این بیماران رسیدگی می کنند
[ترجمه ترگمان] فقط یک دکتر و یک پرستار به همه بیماران رسیدگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to pay attention.
مترادف: heed, listen, mind
مشابه: care, concentrate, hearken, regard, tend, tune in

- You need to attend to what is being said.
[ترجمه گوگل] شما باید به آنچه گفته می شود توجه کنید
[ترجمه ترگمان] باید به آنچه که گفته می شود رسیدگی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to give one's time and attention.

- I'll finish setting the table while you attend to the guests.
[ترجمه حسام غرضی] من مرتب کردن میز را تمام خواهم کرد تا شما به مهمانان توجه کنید
|
[ترجمه گوگل] در حالی که شما در جمع مهمانان حاضر می شوید، سفره را تمام می کنم
[ترجمه ترگمان] میز را مرتب می کنم تا شما به مهمانان توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His servants attended to his every wish.
[ترجمه گوگل] بندگانش به هر آرزوی او توجه کردند
[ترجمه ترگمان] servants هر آرزوی او را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to attend to a matter personally
شخصا به موضوعی رسیدگی کردن

2. do you still attend that school?
آیا هنوز به آن مدرسه می روی ؟

3. i could not attend the meeting
نتوانستم در جلسه حضور یابم.

4. if you don't attend to the problem, it will grow
اگر به مسئله رسیدگی نکنی،بدتر خواهد شد.

5. it is important that you attend the meeting
حضور شما در جلسه حائز اهمیت است.

6. the president did not find it expedient to attend the meeting
رئیس جمهور صلاح ندانست که در جلسه حضور یابد.

7. He offered to go and attend to the matter.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد داد که برود و به موضوع رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که برود و به این موضوع رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is important for him to attend every day.
[ترجمه Aynaz Sadeghi] برای او مهم است که هروز حضور داشته باشد .
|
[ترجمه گوگل]حضور هر روز برای او مهم است
[ترجمه ترگمان]برای او مهم است که هر روز در آن شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I take it as a pleasure to attend your lecture.
[ترجمه گوگل]من از حضور در سخنرانی شما لذت می برم
[ترجمه ترگمان] از سخنرانی شما لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He did not attend the meeting yesterday.
[ترجمه گوگل]او در جلسه دیروز شرکت نکرد
[ترجمه ترگمان]او دیروز در جلسه شرکت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your job is to attend the meeting and report back to the board of directors.
[ترجمه گوگل]وظیفه شما حضور در جلسه و گزارش به هیئت مدیره است
[ترجمه ترگمان]وظیفه شما این است که در جلسه شرکت کنید و به هیات مدیره گزارش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was invited to attend a seminar in Paris.
[ترجمه گوگل]از او برای شرکت در سمیناری در پاریس دعوت شد
[ترجمه ترگمان]دعوت شد که در سمیناری در پاریس شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is most desirable that he should attend the meeting.
[ترجمه گوگل]بسیار مطلوب است که او در جلسه شرکت کند
[ترجمه ترگمان]بسیار مطلوب است که او در جلسه شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't attend the meeting but I'll send my assistant in my stead.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در جلسه شرکت کنم اما دستیارم را به جای خودم می فرستم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم در جلسه شرکت کنم، اما I رو به جای خودم می فرستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He telephoned to say he couldn't attend the meeting.
[ترجمه گوگل]او تلفن زد و گفت که نمی تواند در جلسه شرکت کند
[ترجمه ترگمان]به او تلفن زد که بگوید نمی تواند در جلسه شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Would everyone who wishes to attend the dinner let me know by Friday afternoon?
[ترجمه گوگل]آیا همه کسانی که مایل به شرکت در شام هستند تا بعد از ظهر جمعه به من اطلاع می دهند؟
[ترجمه ترگمان]آیا هر کسی که مایل باشد در مراسم شام شرکت کند به من اجازه می دهد تا جمعه بعد از ظهر بدانم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He left, saying he had pressing matters to attend to.
[ترجمه گوگل]او رفت و گفت که باید به مسائل فوری رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان]او رفت و گفت که موضوع مهمی است که باید به آن رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Women are not allowed to attend public gatherings.
[ترجمه گوگل]حضور زنان در اجتماعات عمومی ممنوع است
[ترجمه ترگمان]زنان مجاز به شرکت در اجتماعات عمومی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Doctors tried to attend to the worst injured soldiers first.
[ترجمه گوگل]پزشکان سعی کردند ابتدا به بدترین سربازان آسیب دیده رسیدگی کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان سعی کردند ابتدا به بدترین سربازان زخمی رسیدگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I didn't attend the meeting owing to the headache.
[ترجمه گوگل]به دلیل سردرد در جلسه شرکت نکردم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر سردرد به این جلسه حضور نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همراه بودن (فعل)
accompany, attend

توجه کردن (فعل)
assist, attend, advert, note, figure on, tent, ward, mark, perpend

انتظار داشتن (فعل)
await, attend, hold forth, anticipate, expect, envisage, hope

حضور داشتن (فعل)
attend

رسیدگی کردن (فعل)
attend, consider, supervise, inquire, verify, investigate, check, inspect, audit

مواظبت کردن (فعل)
attend, mind, take care

گوش کردن (فعل)
hear, attend

در ملازمت کسی بودن (فعل)
attend

در پی چیزی بودن (فعل)
attend

از دنبال امدن (فعل)
attend, ensue

انتظار کشیدن (فعل)
wait, attend

پرستاری کردن (فعل)
attend, minister, nurse, tend

انگلیسی به انگلیسی

• be present in a place; care for, serve (attend to); accompany
if you attend a meeting or other event, you are present at it.
if you attend an institution such as a school or church, you go to it regularly.
if you attend to something, you deal with it.

پیشنهاد کاربران

وَجْهیدن ( مورد توجه قرار دادن )
وَجْهامیدن ( توجه کردن )
منابع• https://fa.wiktionary.org/wiki/وجهیدن• https://fa.wiktionary.org/wiki/وجهامیدن
حضور داشتن
مثال: She decided to attend the conference.
او تصمیم گرفت در کنفرانس حضور داشته باشد.
حضور داشتن و شرکت کردن - به چیزی توجه کردن و به موضوعی پرداختن - مراقبت کردن - همراهی کردن
attend: حاضر شدن، شرکت کردن
called: حاضر شدن، شرکت کردن
حاضر شدن
شرکت کردن
حضور یافتن در - شرکت کردن در
متداول ترین حروف اضافه ای که بعد از فعل attend در یک جمله مورد استفاده قرار می گیرند، حروف "by" و "to" هستند. همچنین در بسیاری از مواقع، این فعل به هیچ حرف اضافه ای نیاز ندارد و به تنهایی در جمله استفاده می شود.
متداول ترین حروف اضافه ای که بعد از فعل attend در یک جمله مورد استفاده قرار می گیرند، حروف "by" و "to" هستند. همچنین در بسیاری از مواقع، این فعل به هیچ حرف اضافه ای نیاز ندارد و به تنهایی در جمله استفاده می شود.
1 -
attend to someone/something
to help someone or deal with something
کمک کردن به کسی یا رسیدگی کردن به چیزی
Doctors tried to attend to the worst injured soldiers first.
I always have so many things to attend to when I come into the office after a trip abroad.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
attend to something/someone
to manage or take care of something or someone:
مدیریت یا مراقبت کردن از چیزی یا کسی
Her company helps employees attend to elderly relatives.
3 -
attend to sb/sth
to deal with a task, problem, etc.
مقابله یا رسیدگی کردن به/ با یک کار، مشکل و غیره
We have some urgent business to attend to.
A recent study shows that they have failed to attend to clients' needs and demands.
To deal with, address, or manage something or someone.
رسیدگی کردن، بررسی کردن، مدیریت کردن
That will be attended to.
"He muttered that he had business to attend to. "

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/attend-to
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه ( در معنای توجه کردن ) اینها هستند:
فعل ( verb ) : attend
اسم ( noun ) : attention / attentiveness
صفت ( adjective ) : attentive
قید ( adverb ) : attentively
take part in
haunt
bob up
frequent
تحصیل کردن
شرکت/حضور داشتن
Not pr0grammed
Be peresent
You need to go to lectures=you need to attend lectures
حضور پیدا کردن، حضور بهم رساندن
✳️In pointed snub, no US government official will attend✳️ Beijing Winter Olympics
WashingtonPost. com@
Meaning: To attend something is to go to it
Example: My sister and I attend the same school
. Attend means go to or be present at a place
حضوریدن در جایی.
شرکتیدن . . . . . . . .
رفتن به جایی.
طبق تعریف :
To go to an event such as a meeting or a class
به معنی رفتن ( به جایی ) معنی میدهد.
attend و participate چَمِ یکسانی دارند. هر دو میشه سرکت کردن، حضور یافتن
نمونه:
She's too young to attend my class
او برای شرکت در کلاس من بیش از حد جوانه
توجه
I did not attend the meeting with him today
You only saw him in the car
من امروز به قرار ملاقات با او حاضر نشده ام
حضور داشتن
رسیدگی کردن
I wish I could attend a TV program 🏗🏗
کاش می توانستم در یک برنامه ی تلویزیونی شرکت کنم
مراجعه کردن
:attend to
work for or be a servant to/aid, assist, help= thefreedictionary. com/attend to
کار کردن برای، در خدمتِ . . . بودن، خدمت کردن، کمک کردن
"برگذارشدن" ، در پیشنهاد آقای عسگر ی یک غلط املایی است ، غلط رایجی که اغلب مرتکب می شویم . به تفاوت گزاردن و گذاردن در فرهنگ لغت مراجعه کنید.
همراه بودن
چشم به راه بودن. گوش دادن. . . . . . . . . . . . .
Means go to or be present at a place
به معنی مراجعه کردن
attend means go to or present at a place
شرکت کردن در. . .
A wedding party that you were single with a groom
� Someone did not attend
جشن عروسی که با داماد تنها بودید
کسی در ان شرکت نکرد حضور نداشت
attend means go to or present at a place
رفتن به جایی مانند جلسه ، خانه ، کلاس ، مهمانی
توجه کردن
حاضر شدن
attend means go to or present at a place

to be present at
to go regularly to
to pay attention
بودن در، حضور داشتن، شرکت کردن در
حضور داشتن در مکانی
برگذار شدن

پیوستن به ( مراسم، جلسه، کلاس. . . )
شرکت کردن
رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)

بپرس