ample

/ˈæmpl̩//ˈæmpl̩/

معنی: وسیع، فراوان، مفصل، فراخ، بیش از اندازه، پر، پهناور، چیز عزیز و پربها
معانی دیگر: جادار، گشاد، وافر، سرشار، بیش از حد لزوم، زیاده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: ampler, amplest
مشتقات: ampleness (n.)
• : تعریف: sufficient or more than sufficient in size, capacity, or amount.
مترادف: abundant, adequate, big, bountiful, considerable, copious, large, plentiful, spacious, substantial, sufficient
متضاد: exiguous, insufficient, meager, scant, scanty, small
مشابه: a dime a dozen, aplenty, boundless, broad, capacious, comfortable, commodious, enough, expansive, extended, extensive, fat, generous, good, great, handsome, hearty, huge, liberal, much, munificent, numerous, profuse, respectable, roomy, round, satisfactory, vast, wide

- I had ample time to finish the test.
[ترجمه مرتضی] من وقت زیادی داشتم که ( تا ) آزمون را تمام کنم .
|
[ترجمه امیرحسن] برای تکمیل آزمون، زمان زیادی داده بودند.
|
[ترجمه گوگل] زمان کافی برای اتمام آزمون داشتم
[ترجمه ترگمان] وقت کافی داشتم تا آزمایش رو تموم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The closet has ample space for coats.
[ترجمه مرتضی] کمد، فضای زیادی ( کافی ) برای کت ها داشت .
|
[ترجمه امیرحسن] در کمد، فضای زیادی برای مانتو ها بود.
|
[ترجمه گوگل] کمد فضای کافی برای مانتو دارد
[ترجمه ترگمان] کمد فضای وسیعی برای کت و شلوار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There was an ample supply of food for the winter.
[ترجمه گوگل] آذوقه زیادی برای زمستان وجود داشت
[ترجمه ترگمان] برای زمستان مقدار زیادی غذا تهیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ample breasts
پستان های بزرگ

2. he has ample time to study
او وقت زیاد برای مطالعه دارد.

3. there is an ample supply of food
خوراک فراوان در دسترس است.

4. this skirt is not ample enough
این دامن به اندازه ی کافی گشاد نیست.

5. he had placed his hands over his ample stomach
دستانش را روی شکم گنده اش قرار داده بود.

6. the raincoat with which he now invested his ample person
کت بارانی که اکنون هیکل تنومند خود را به آن ملبس کرده بود

7. small piece of cake will be ample, thank you.
[ترجمه زهره] تکه کوچکی از کیک کافی خواهد بود، ممنونم
|
[ترجمه اسماعیل کریمی] تکه ی کوچکی از کیک هم زیاد است، متشکرم
|
[ترجمه گوگل]تکه کوچک کیک کافی خواهد بود، متشکرم
[ترجمه ترگمان]کیک کوچکی از کیک پر خواهد شد، متشکرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her ample bosom wobbled as she laughed.
[ترجمه گوگل]در حالی که می خندید، سینه گشادش می لرزید
[ترجمه ترگمان]وقتی می خندید سینه اش تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You'll have ample opportunity to ask questions after the talk.
[ترجمه مرتضی] بعد از صحبت، فرصت زیادی برای پرسیدن سوال ها خواهید داشت.
|
[ترجمه گوگل]شما فرصت کافی برای پرسیدن سوالات پس از گفتگو خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از حرف زدن، فرصت کافی برای پرسیدن سوال داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was ample time to get to the airport.
[ترجمه گوگل]زمان کافی برای رسیدن به فرودگاه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]زمان زیادی برای رسیدن به فرودگاه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cook pieces of succulent chicken with ample garlic and a little sherry.
[ترجمه Edi.nozari] تکه های کوچک از مرغ ابدار با سیر کافی و کمی شراب
|
[ترجمه گوگل]تکه های مرغ ساکولنت را با سیر فراوان و کمی شری بپزید
[ترجمه ترگمان]تکه های آبدار یک مرغ آبدار با سیر فراوان و کمی لیموناد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She found ample room for her things in the wardrobe.
[ترجمه گوگل]او در کمد لباس فضای کافی برای وسایلش پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]اتاق بزرگی برای چیزهایی که در کمد بود پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ample free parking is available.
[ترجمه گوگل]پارکینگ رایگان فراوان در دسترس است
[ترجمه ترگمان]پارکینگ آزاد و فراوانی موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is ample car parking off site.
[ترجمه گوگل]پارکینگ کافی در خارج از سایت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پارکینگ به اندازه کافی پارکینگ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thirty dollars will be ample for the purpose.
[ترجمه گوگل]سی دلار برای این هدف کافی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سی دلار برای این منظور کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. £5 will be ample for my needs.
[ترجمه گوگل]5 پوند برای نیازهای من کافی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]۵ پوند برای احتیاجات من کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The hotel is centrally situated with ample free parking.
[ترجمه گوگل]این هتل در مرکز قرار دارد و پارکینگ رایگان دارد
[ترجمه ترگمان]هتل به صورت متمرکز با پارکینگ عمومی فراوانی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسیع (صفت)
wide, large, comprehensive, ample, vast, extensive, immense, spacious, capacious, captious, champaign, roomy, far-reaching, panoramic, plausive

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

مفصل (صفت)
full, detailed, long, lengthy, voluminous, ample, spacious, fulsome, fully-described

فراخ (صفت)
wide, quiet, ample, merry, spacious, capacious, gay

بیش از اندازه (صفت)
ample, excessive

پر (صفت)
full, rounded, ample, loaded, laden, fraught, rife, flown, top-full, populous

پهناور (صفت)
wide, ample, vast, extensive, immense, broad, immane

چیز عزیز و پربها (صفت)
ample, dear

تخصصی

[ریاضیات] وسیع، فراوان

انگلیسی به انگلیسی

• much, plenty; large; spacious
if there is an ample amount of something, there is more than enough of it.
ample also means large.

پیشنهاد کاربران

سلام وفتتون بخیر - Ample به معنای "More than enough" یا به فارسی "بیشتر از کافی هست".
و synonym اش هم "Sufficient" هست.
( لینک زیر به فیلتر شکن نیاز داره )
( لطفا به عکس توجه کنید )
ample
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/ample
Large in size
مُوسّع
مُفَصَل
ample 2 ( adj ) =large, often in an attractive way, e. g. an ample bosom
ample 1 ( adj ) ( �mpl ) =enough or more than enough, e. g. They have ample food and drink. amply ( adv ) ( �mpli )
ample
فراوان، زیاد، وسیع
لانگمن دیکشنری : کافی
مترادف : enough
فراوان، بیش از حد کافی
فراوان
مترادف : Plenty
more than enough
. . . there is ample evidence that
شواهد زیادی وجود دارد که . . .
شواهد فراوانی وجود دارد که. . .
ample ( adj ) = sufficient ( adj )
به معناهای: کافی، بسنده، مکفی
enough
به مقدار / اندازه کافی
or more than enough
plentiful

زیاد
کافی , به اندازه
فراوان - بیشتر از اندازه - جادار
گسترده ، فراخ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس