فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: accepts, accepting, accepted
حالات: accepts, accepting, accepted
• (1) تعریف: to receive, esp. willingly.
• مترادف: receive, take
• متضاد: decline, rebuff, refuse, reject, resist, spurn
• مشابه: adopt, assume, bear, pocket, welcome
• مترادف: receive, take
• متضاد: decline, rebuff, refuse, reject, resist, spurn
• مشابه: adopt, assume, bear, pocket, welcome
- The teacher will not accept late papers.
[ترجمه E.x.o] معلم ورقه های دیر را قبول نمیکند|
[ترجمه هانی] معلم کاغذهای دیر را نخواهد پذیرفت|
[ترجمه گوگل] معلم مقالات دیرهنگام را قبول نمی کند[ترجمه ترگمان] معلم روزنامه های دیر را نخواهد پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her parents taught her not to accept candy or treats from strangers.
[ترجمه هلیا] والدین او بهش آموختند که نباید شکلات یا آب نبات از افراد غریبه قبول کند|
[ترجمه گوگل] والدینش به او یاد دادند که شیرینی یا غذای غریبه را نپذیرد[ترجمه ترگمان] والدینش به او آموخته بودند که آب نبات را قبول نکنند و با غریبه ها رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to give admittance or approval to.
• مترادف: admit, adopt, receive
• متضاد: bar, deny, disown, exclude, rebuff, reject, spurn
• مترادف: admit, adopt, receive
• متضاد: bar, deny, disown, exclude, rebuff, reject, spurn
- Three colleges accepted her.
[ترجمه گوگل] سه کالج او را پذیرفتند
[ترجمه ترگمان] سه تا کالج او را پذیرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سه تا کالج او را پذیرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The townspeople didn't accept the newcomers.
[ترجمه گلی افجه] مردم آن شهر تازه وارد ها را قبول نمی کردند|
[ترجمه گوگل] اهالی شهر تازه واردها را نمی پذیرفتند[ترجمه ترگمان] مردم شهر تازه واردان را نمی پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The journal accepted my article.
[ترجمه گوگل] مجله مقاله من را پذیرفت
[ترجمه ترگمان] ژورنال مقاله مرا پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ژورنال مقاله مرا پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to regard as valid or correct.
• مترادف: believe, buy, take
• متضاد: deny, doubt, question, reject, repudiate
• مشابه: abide, acknowledge, admit, agree, allow, assume, credit, recognize, swallow, understand
• مترادف: believe, buy, take
• متضاد: deny, doubt, question, reject, repudiate
• مشابه: abide, acknowledge, admit, agree, allow, assume, credit, recognize, swallow, understand
- We accepted his conclusions without question.
[ترجمه گوگل] ما نتیجه گیری های او را بدون تردید پذیرفتیم
[ترجمه ترگمان] ما نتیجه گیری او را بدون سوال قبول کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما نتیجه گیری او را بدون سوال قبول کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hope the teacher accepts your explanation.
[ترجمه M.F] امیدوارم معلم توضیحاتت رو بپذیره|
[ترجمه گوگل] امیدوارم استاد توضیحات شما را بپذیرد[ترجمه ترگمان] امیدوارم معلم توضیحات شما را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I accept that this is a serious problem, but I don't agree with your proposed solution.
[ترجمه سارا کاووسی] قبول دارم که این یک مشکلِ جدی است اما من با راه حلِ پیشنهادیِ شما موافقت نمی کنم.|
[ترجمه گوگل] من قبول دارم که این یک مشکل جدی است، اما با راه حل پیشنهادی شما موافق نیستم[ترجمه ترگمان] قبول دارم که این یک مشکل جدی است، اما من با راه حل پیشنهادی شما موافق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to make a positive reply to (an invitation or the like).
• متضاد: abdicate, decline, refuse
• متضاد: abdicate, decline, refuse
- He surprised everyone by accepting his ex-wife's wedding invitation.
[ترجمه گلی افجه] او با قبول دعوت ، ، عروسی زن سابقش همه را شگفت زده کرد|
[ترجمه گوگل] او با پذیرفتن دعوت عروسی همسر سابقش همه را شگفت زده کرد[ترجمه ترگمان] او همه را با قبول دعوت عروسی همسر سابقش شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to regard as unavoidable; be resigned to.
• مترادف: abide, brook, suffer, swallow, tolerate
• متضاد: resist
• مشابه: endure, stand, stomach
• مترادف: abide, brook, suffer, swallow, tolerate
• متضاد: resist
• مشابه: endure, stand, stomach
- They accept their situation and have no thought of rebelling.
[ترجمه گوگل] آنها وضعیت خود را می پذیرند و به شورش فکر نمی کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها وضعیت خود را می پذیرند و به این فکر نمی کنند که شورش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها وضعیت خود را می پذیرند و به این فکر نمی کنند که شورش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to receive something willingly.
• مترادف: agree, consent
• متضاد: decline, object
• مترادف: agree, consent
• متضاد: decline, object
- That is very kind, but I cannot accept.
[ترجمه گوگل] این خیلی مهربان است، اما نمی توانم قبول کنم
[ترجمه ترگمان] این خیلی لطف دارد، اما نمی توانم قبول کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این خیلی لطف دارد، اما نمی توانم قبول کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید