اب جوشاب جوش گذاشتاب چرااب چرخاناب چشماب چشم ریختناب چشم گرفتناب چلقوناب چکاب چکاناب چکیدن از چیزیاب چکیدن از نثر یا نظمیاب چکیدهاب چیاب چیزی را کشیدناب چیلکاب حراریاب حسرتاب حماتاب حمام سر کسی ریختناب حمام سر کسی زدناب حمیماب حناریاب حوضیاب حیاتاب حیواناب خاطراب خستراب خسقاب خشک کناب خفتهاب خنک روی جگر کسی ریختناب خوردناب خوردهاب خوروناب خوشاب خوش از گلو پایین نرفتناب خوناب داد بیخ درختان مردهاب دادناب دادن بنداب دادن فلزاب دادن کارد و شمشیر و نوع اناب داشتی تخم داشتی تو بودی که نکاشتیاب داماب در پیش اسیا داشتناب در جگر داشتناب در جگر نداشتناب در جوی داشتناب در جوی نماندن