چشمهایتچشمهایش البالوگیلاس می چیندچشمهایش بسرش رفته استچشموارهچشمونچشمکچشمک بزنید چشمک بزنید ستاره های شانسچشمک چوبچشمک زدنچشمک نیوشاپورچشمیچشمی بسته قرقره دارچشمی پاروی قایقچشمی طنابچشمی فلزیچشمی فلزی ثابتچشــمی که ترکیده و مردمک ان بیرون امده باشــدچشمیارچشمیدنچشمینهچشنچشندهچشنهچشنیهچشهچشوکچشکمیدنچشیدچشیدگیچشیدنچشیدنیچشیدهچشیده امچطچطوچطورچطور استیچطور این سالها گذشتچطور باید لغت نامه را بخوانیمچطور بودمچطور تا حالا اینو نشنیده بودمچطور خوابیدیچطور روت میشهچطور شد کهچطور مگهچطور میتونم کمکتون کنمچطور میشه یک کلمه اضافه کردچطور کانت بخوانیمچطورهچطوری