فرو فکندنفرو گرفتن عنانفرو گزاردنفرو گشادنفرو گشودنفرو گشودن زیورفرو لغزیدنفرو ماندفرو مقلوبفرو می بستفرو می چکدفرو می چکیدفرو می ریختفرو میرودفرو میکشیدفرو نایستادفرو نشاندنفرو نشاندن اتشفرو نشاندن خشمفرو نشاندن دردفرو نشستنفرو نمی کاهدفرو نهادفرو هرانیدنفرو کاستنفرواتفروارفرواردنفرواژهفروافتادهفرواگفروامفروامیدنفروانفرواندنفروانروافروانیدنفرواکفروایشفروبردن نهالفروبریفروبستنفروپاشیفروپاشی اتحاد جماهیر شورویفروپاشی اجتماعیفروپاشی حکومتفروپاشی یوگسلاویفروت کرفتفروتابیدنفروتاروم