شکم رانشکم راندنشکم رفتنشکم روششکم رویشکم زبرینشکم زورقیشکم سیرشکم شل کنشکم طبله کردنشکم فروشدنشکم قرابهشکم گرسنه فتوای خون می دهدشکم گرسنه و گوز فندقیشکم گشنه اروغ فندقیشکم گندهشکم مال رفتنشکم ناف سفره کردنشکم و بطنشکم و داخلشکم وارشکم واریشکم کسی را سفره کردنشکم کسی گوشت نو بالا اورده بودنشکم کفشکم کوچولوشکم یا دل خود را صابون زدنشکمبهشکمبه برهشکمبه بزغالهشکمش را پردود کردنشکموشکموی ناخنک زنشکموییشکمیشکمی از عزا دراوردنشکنشکن ابشکن افکندنشکن امدن از چیزی بر کسیشکن امدن از کسی بر کسیشکن امدن بر کسیشکن اوردنشکن برشکنشکن جامهشکن درامدن بر کسیشکن دیدنشکن گرفتنشکن کامشکنا