زحمت دادن به خودزحمت را کم کردنزحمت می کشیدزحمت نمودنزحمت و فشارزحمت کسی داشتنزحمت کشزحمت کشیزحمت کشیدنزحمت کشیدیدزحمه ولادهزحمیدنزحیرزحیر کشیدنزخزخارزخارفزخارف دنیازخانزخاکزخرفزخرفهزخمزخم ا ب کشیدهزخم اب رسیدهزخم اثنی عشرزخم ازمایزخم افتزخم افکندنزخم الوزخم الودزخم انداختنزخم باززخم بدخیمزخم بر زخم افتادنزخم بر گرفتنزخم بربطزخم برداشتنزخم بسترزخم بندیزخم بهازخم بهم امدنزخم پپتیکزخم پشت گوشزخم پلنگزخم پهلوگذارزخم پیرازخم تازهزخم تنشیزخم تیر