زجاجیهزجاجیه و زالالیهزجرزجر اورزجر تنفسیزجر دیدهزجر کشیدنزجرازجراندنزجراورزجرکشزجریدنزجهزجه زدنزچزچلزحافزحامزحدزحزحهزحفزحفازحلزحل پیکرزحل و کیوانزحل یاسینزحلسیززحلیزحم =زحماتزحمتزحمت انگشتزحمت اوردنزحمت بکشیدزحمت بی حاصلزحمت بیهودهزحمت دادنزحمت دادن به خودزحمت را کم کردنزحمت می کشیدزحمت نمودنزحمت و فشارزحمت کسی داشتنزحمت کشزحمت کشیزحمت کشیدنزحمت کشیدیدزحمه ولادهزحمیدنزحیر