خرج دادنخرج دررفتهخرج رو دست کسی گذاشتنخرج روی دست کسی گذاشتنخرج سفرهخرج شدنخرج غیرضروریخرج گذاشتنخرج و دخل کردنخرج و مخارجخرج کارخرج کار بافخرج کردخرج کردنخرج کسی کردنخرج که از کیسه مهمان بود حاتم طایی شدن اسان بودخرج که از کیسه مهمان بود حاتم طلایی شدن اسان بودخرجاندنخرجتاخرجگیلخرجیخرجی دادنخرجی و مخارجخرجیترکخرجیدنخرجینخرچخرچاخرچالخرچسنهخرچنگخرچنگ برفیخرچنگ پهنخرچنگ درازخرچنگ عربیخرچنگ منزویخرچنگالخرچهخرچیخرخالخرخانهخرخاکیخرخرخرخر کردن در خوابخرخر کشیدنخرخرهخرخره کسی را جویدنخرخریخرخری کردنخرخشه