خرت و پرت

/xertopert/

مترادف خرت و پرت: آت وآشغال، اسباب، اثاثیه کم بها و متروک، هنرزوپنرز، خرده ریز، اشیاء کم بها

معنی انگلیسی:
bric-a-brac, clutter, frippery, gimcrackery, impedimenta, junk, knickknack, lumber, notions, odds and ends, ragbag, stuff, truck, bumf, bumph, doodad, hash

لغت نامه دهخدا

خرت و پرت. [ خ ِ ت ُ پ ِ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) آشغال. خرد و ریز. هنزر و پنزر. اسباب بی ارز. خاش و ماش. خارپوت.

فرهنگ فارسی

( اسم ) اثاث. مختف و کم بها خرده ریز .

فرهنگ عمید

مجموع خرده ریزها، اثاث خانه، اسباب کار، یا چیزهای پراکنده و کم بها.

گویش مازنی

/Khertopert/ بی ارزش – کم بها

مترادف ها

bric-a-brac (اسم)
اشیاء کهنه و عتیقه، خرت و پرت

odds and ends (اسم)
چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره

frippery (اسم)
خرت و پرت، خرده ریز، چیز کم بها، خرده ریزها، خود نمایی

trumpery (اسم)
چرند، خرت و پرت، خرده ریز، سخن مهمل

knick-knack (اسم)
کنیه، خرت و پرت، چیز قشنگ و کم بها، بازیچه کوچک

پیشنهاد کاربران

odds and ends
خرت و پرت = زلم زیمبو، شل و ول
bits and bobs
bits and pieces
اسباب و وسایل
خنزر پنزر

النگ و دولنگ ، خرت و خورت ، هنزر پنزر
النگ و ولنگ

بپرس