بچشم امدنبچشم درامدنبچشم دیدنبچشم کردن کسی یا چیزیبچشم کسی خاک افکندنبچشم کسی کشیدن چیزی رابچشم کشیدن کاری رابچشم یا بر چشم نهادن چیزیبچگانهبچگیبچگی کردنبچگیتو فراموش نکنبچگیدنبچلونمتبچمبچندبچنگ اوردنبچنلوبچهبچه ٔ سر راهیبچه ٔ ولگردبچه ٔ کویبچه ابادبچه ازاری بچه بازیبچه انداختنبچهٔ اوارهبچه بازبچه بازاریبچه بازیبچه بازیگوشبچه بد ذاتبچه بی خانمانبچه بی ریشبچه پایین شهربچه پرانیبچه پرروبچه پرندگانبچه پرندهبچه پروبچه پس انداختنبچه پلنگبچه پولداربچه ترسانبچه ترسان معروفبچه تیغیبچهٔ چندم خانواده هستیبچه چهار پایانبچه خرسبچه خوانبچه خواهر