اب از چشم گرفتناب از چشمه خورشید جستناب از چک و چانه سرازیر شدن کسی رااب از در کسی طمع داشتناب از دریا بخشیدناب از دریا می بخشداب از دست دادناب از دست نچکیدن کسی رااب از دست کسی نچکیدناب از دستش نمی چکداب از دهان رفتن یا سرازیر شدن کسی رااب از دهان سرازیر شدناب از روی کسی بردناب از سر پریدناب از سر تیره بودناب از سر چشمه گل الود استاب از سر گذشتناب از سر گذشتن کسی رااب از سر یا گریبان کسی گذشتناب از سرچشمه گل الود بودناب از سرچشمه گل بودناب از گلو پایین نرفتناب از گلوی کسی پایین نرفتناب از لب و لوچه راه افتادن یا اب دهان کسی راه افتادناب از لب و لوچه ی کسی راه افتادناب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدناب از لوچه کسی افتادناب از کسی گشادناب از کسی گشادن کسی رااب اسکاب اشامیدنیاب اشنااب افتادناب افتادن دهاناب افتادن دهان یا دهن کسیاب افزاراب افسردهاب افشاناب افکناب الفس قارایفاب الواب الودهاب الوییاب امالهاب امد و تیمم باطل شداب اناراب انباراب انبار حاج اقا علیاب انبار خضریاب انبار سردار کوچک