اب بر اتش ریختناب بر اتش زدناب بر اتش کسی ریختناب بر اسمان انداختناب بر روی کار اوردناب برای من ندارد نان که برای تو دارداب برداراب برداشتناب بردناب بردهاب برنج جوشیدهاب بستناب بستن دراب بستن در چیزیاب بستن در مالیاب بستهاب بسیاراب بسیطاب بقااب بنداب بنداناب بندیاب بندی کردناب بندی کردن رج هااب به اب شدناب به اب می خورد و زور بر می دارداب به ابادانی می روداب به اتش رسیدناب به اسمان انداختناب به اسیاب کسی ریختناب به جوی بازامدناب به جوی کسی روان بودناب به چشم امدناب به دست شمر افتادناب به دهان امدن کسی رااب به دهان اوردناب به روی اتش زدناب به روی کار اوردناب به ریسمان انداختناب به ریسمان بستناب به زبان سیستانیاب به زیر هشتناب به زیر کسی امدناب به زیر کسی هشتناب به سوراخ مورچه ریختناب به سوراخ مورچه ریخته شدناب به صورت پاشیدناب به غربال پیمودناب به غربال پیمودن یا اب در هاون کوبیدن یا سودناب به گلو جستن