دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤٩
رتبه
رتبه در دیکشنری
١٥,٠٠٥
لایک
لایک
٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٤ ماه پیش
دیدگاه
٠

معنی بزرگ ، عظیم ، عظیم الجثه Very big

تاریخ
٤ ماه پیش
دیدگاه
٠

جزو حروف ربط مثل: �و � یا هرچیز دیگری که چند تا چیز رو بهم وصل کنه مثل : I'm going to the store to buy some chicken and rice for dinner tonight ...

تاریخ
٤ ماه پیش
دیدگاه
٠

راحت ترین معنیش دادن هست معانی دیگر: ۱ - دادن ۲ - حاصل کردن ۳ - اعطا کردن ۴ - تقدیم کردن یا هرچیز دیگری که معنی �دادن� رو برسونه

تاریخ
٤ ماه پیش
دیدگاه
٢

مقایسه کردن سنجیدن مقیاس کردن

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
No offense, but this cheese tastes like rubber.
دیدگاه
٠

توهین نمی کنم ولی این پنیر مزه ی پاکن میده

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
I have to fetch my mother from the station.
دیدگاه
٠

باید برم مامانم رو بیارم

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Please fetch the children in for dinner.
دیدگاه
٠

لطفاً برو و بچه ها رو برای شام بیار

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The auditorium seats over a thousand people.
دیدگاه
٠

ظرفیت این سالن بیش تر از هزار نفر است

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
We were crushed out of the auditorium.
دیدگاه
١

ما داشتیم از تالار سخنرانی بیرون میرفتیم

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.