Masoud Dobash - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put by: پول جمع کردن - ذخیره کردن پول مثال: ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not my thing: اهلش نیستم - این کار یا این چیز باب ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criminal record check certificate: گواهی عدم سو پیشینه

١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

im slammed: سرم خیلی شلوغه - وقت سر خاروندن ندا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm hooked on you: عاشقتم - خرابتم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see something coming: انتظار وقوع چیزی را داشتن He didn't ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پاتوق: Hang out

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خودتو بپوشون: Bundle up

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خودتو بپوشون: Bundle up

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

before ago since now: از قدیم تا الان از گذشته تا حالا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before ago since now: از قدیم تا الان از گذشته تا حالا

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my word: اوه خدای من

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my word: اوه خدای من

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh bugger: اوه زرشک - اه لعنتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oh bugger: اوه زرشک - اه لعنتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arse: احمق - نادان i feel like a perfect ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eco toxicological: بوم سم شناسی - سم شناسی زیست محیطی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eco toxicological: بوم سم شناسی - سم شناسی زیست محیطی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorority: خوابگاه دانشجویی دخترانه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ten bucks says: ده دلار شرط میبندم که. . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ten bucks says: ده دلار شرط میبندم که. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

while we are on that: حالا که بحثش شد. . . حالا که راجبش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

while we are on that: حالا که بحثش شد. . . حالا که راجبش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minus points: معایب

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minus points: معایب

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی صبرانه: impatiently

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it in the cone of silence: بین خودمون باشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wet head: نادان - احمق a stupid person

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wet head: نادان - احمق a stupid person

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i call shotgun: من صندلی جلو میشینم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i call shotgun: من صندلی جلو میشینم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار گزیده از ریسمان سیاه سفید میترسد: burnt child dreads the fire

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مار گزیده از ریسمان سیاه سفید میترسد: burnt child dreads the fire

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

egg and soldier: نوعی صبحانه که شامل تخم مرغ عسلی و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

egg and soldier: نوعی صبحانه که شامل تخم مرغ عسلی و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may abide in peace: بخشی از خطبه عقد انگلیسی به معنی با ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may abide in peace: بخشی از خطبه عقد انگلیسی به معنی با ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one stop: در یک محل - در یک جا مثال: i bought ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wouldnt mind: بی میل نبودن i wouldn't mind seeing ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wouldnt mind: بی میل نبودن i wouldn't mind seeing ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زبانم لال: perish the thought

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a load of someone: هنگام گفتن: طرف رو داشته باش، اینو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a load of someone: هنگام گفتن: طرف رو داشته باش، اینو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dag: کسی که لباس قدیمی و خز میپوشه - آدم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dag: کسی که لباس قدیمی و خز میپوشه - آدم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't mean to brag: خودستایی نباشه - فخرفروشی نباشه - ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

along this line: درباره این موضوع - در این حیطه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

occasional tardiness: تاخیر موردی - گهگاهی دیر کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

savor the irony: طعم کنایه و تمسخر

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

add it up: روی هم رفته - جمعا

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ministry of power: وزارت نیرو

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ministry of social welfare and supplying: وزارت رفاه و تامین اجتماعی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ministry of cooperative: وزارت تعاون

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ministry of interior: وزارت کشور

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you missed the point: منظورمو نفهمیدی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you missed the point: منظورمو نفهمیدی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i couldn't catch that: نفهمیدم چی شد - نفهمیدم قضیه چی بود

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i see where you're come from: میدونم چی میگی - میفهمم چی میگی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's pitch dark: خیلی تاریکه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab an elevator: سوار آسانسور شدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

riddle with sth: 1 - پر و مملو شده از چیزی 2 - درگیر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's cooking here: اینجا چه خبره؟

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

because: مترادف های because: Due to Owing to ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talk behind someone's back: پشت سر کسی حرف زدن - غیبت کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im blacking out: چشمام سیاهی میره سرم گیج میره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im prada and you're nada: به ما نمیخوری - مال این حرفا نیستی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send someone on fool's errand: دنبال نخود سیاه فرستادن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's not the case: این حقیقت ماجرا نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's not the case: این حقیقت ماجرا نیست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it slipped out: از دهنم پرید

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it slipped out: از دهنم پرید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im slammed: سرم خیلی شلوغه - وقت سر خاروندن ندا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've lost it: دیوانه شده ام - رد داده ام

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im bored out of my mind: حوصله م پوکید - حوصله م حسابی سر رف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im tipsy: مست و پاتیلم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're shameless: تو بی حیایی - تو بی شرمی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't have the guts: شهامت و جراتشو ندارم - عرضشو ندارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're screwed: گند زدیم - گاومون زایید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop prying: فضولی موقوف

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're two peas in a pod: با همدیگه مو نمیزنید - خیلی شبیه هم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm high: من نشئه ام

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm high: من نشئه ام

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got a crush on you: تو کفتم - تو نختم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont take it to heart: به دل نگیر - ناراحتش نشو

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dont take it to heart: به دل نگیر - ناراحتش نشو

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bundle up: خودتو بپوشن مثال: بیرون سرده، خودتو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tick somebody off: کسی را عصبانی کردن - کسی را ناراحت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tick somebody off: کسی را عصبانی کردن - کسی را ناراحت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

new release: نسخه تازه منتشر شده فیلم و کتاب و. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

new release: نسخه تازه منتشر شده فیلم و کتاب و. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's life in the old dog yet: دود از کنده بلند میشه ( سرزندگی و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there's life in the old dog yet: دود از کنده بلند میشه ( سرزندگی و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دود از کنده بلند می شود: There's life in the old dog yet

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the life is between the old dogs yet: دود از کنده بلند میشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an urge for: هوس چیزی کردن مثال: I got an urge ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get an urge for: هوس چیزی کردن مثال: I got an urge ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

devoted person: کسی که خود را وقف انجام کاری کرده - ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a discerning eye: فهم و درک بالا داشتن - شعور بالا دا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fit in well: به خوبی در میان گروهی پذیرفته شدن و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit in well: به خوبی در میان گروهی پذیرفته شدن و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring somebody back to life: کسی را به زندگی امیدوار کردن - جان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strikingly handsome: مرد خیلی جذاب و خوش چهره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strikingly handsome: مرد خیلی جذاب و خوش چهره

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

occupy the mind: ذهن رو مشغول چیزی کردن - حواس رو به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occupy the mind: ذهن رو مشغول چیزی کردن - حواس رو به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to long for sth: از ته دل آرزوی چیزی را داشتن - اشتی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to long for sth: از ته دل آرزوی چیزی را داشتن - اشتی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burden somebody with something: وظیفه و کار سنگینی را به کسی تحمیل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burden somebody with something: وظیفه و کار سنگینی را به کسی تحمیل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch someone off balance: به طور غیرمنتظره با چیزی یا کسی موا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch someone off balance: به طور غیرمنتظره با چیزی یا کسی موا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smitten with someone: شیفته و عاشق کسی بودن I've been smi ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smitten with someone: شیفته و عاشق کسی بودن I've been smi ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see something coming: انتظار وقوع چیزی را داشتن He didn't ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see something coming: انتظار وقوع چیزی را داشتن He didn't ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak highly of someone: خوب کسی را گفتن - از کسی تعریف کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak highly of someone: خوب کسی را گفتن - از کسی تعریف کردن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't play dumb: خودت رو به نادانی نزن - خودت رو به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't play dumb: خودت رو به نادانی نزن - خودت رو به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak ill of someone: بدگویی کردن از کسی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak ill of someone: بدگویی کردن از کسی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to back out: جا زدن - از زیر چیزی در رفتن - کنار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to back out: جا زدن - از زیر چیزی در رفتن - کنار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of line: خارج از حد رفتار کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be out of line: خارج از حد رفتار کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't tell: نمیفهمی - نمیتونی تشخیص بدی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can't tell: نمیفهمی - نمیتونی تشخیص بدی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not my thing: اهلش نیستم - این کار یا این چیز باب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not my thing: اهلش نیستم - این کار یا این چیز باب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do some good: مفید بودن، تاثیر مثبت داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do some good: مفید بودن، تاثیر مثبت داشتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far reaching consequences: پیامدهای بسیار زیاد - عواقب گسترده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far reaching consequences: پیامدهای بسیار زیاد - عواقب گسترده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dramatic changes: تغییرات قابل توجه - تغییرات چشمگیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatic changes: تغییرات قابل توجه - تغییرات چشمگیر

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swallows are flying low: این جمله نشان از هوایی بارانی و طوف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallows are flying low: این جمله نشان از هوایی بارانی و طوف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wipe slate clean: کنار گذاشتن اختلافات گذشته

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wipe slate clean: کنار گذاشتن اختلافات گذشته

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god give you strength: خدا صبرت بده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminal record check certificate: گواهی عدم سو پیشینه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's grab a bite: بریم یه چیزی بخوریم Let's get somet ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my conscience pricks me: عذاب وجدان دارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's just as well: چه خوب شد که. . . چه کار خوبی کردی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disgrace someone: آبروی کسی رو بردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im a doer not a talker: من مرد عملم نه حرف

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you broke your word: زدی زیر قولت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm hooked on you: عاشقتم - خرابتم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hence: مترادف های hence: As a result So T ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

astronomical price: قیمت خیلی بالا - قیمت نجومی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astronomical price: قیمت خیلی بالا - قیمت نجومی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have an eye for something: سلیقه خوبی در چیزی داشتن مهارت خوبی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have an eye for something: سلیقه خوبی در چیزی داشتن مهارت خوبی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you for real: جدی میگی؟ راست میگی؟

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

are you for real: جدی میگی؟ راست میگی؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sheer folly: حماقت محض

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheer folly: حماقت محض

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close one: نزدیک بود ها

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

word2vec: در علوم کامپیوتر یکی از تکنیک های ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word2vec: در علوم کامپیوتر یکی از تکنیک های ( ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop monkeying around: کرم نریز - مسخره بازی در نیار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop monkeying around: کرم نریز - مسخره بازی در نیار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear's service: دوستی خاله خرسه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't half ass it: کم کاری نکن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't half ass it: کم کاری نکن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't pout: اخم و تخم نکن - قیافه ناراحت به خود ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't pout: اخم و تخم نکن - قیافه ناراحت به خود ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be in twilight: توی شک و تردید نباش - مردد نباش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twizzy: نوعی ماشین دو نفره کوچک

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's no skin off my nose: اصلا برام اهمیتی نداره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's no skin off my nose: اصلا برام اهمیتی نداره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she doesn't pass her lips: نم پس نمیده - خیلی پنهان کاره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had the time of my life: خیلی بهم خوش گذشت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i had the time of my life: خیلی بهم خوش گذشت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pull an all nighter: تا دیر وقت بیدار ماندن - شب زنده دا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to pull an all nighter: تا دیر وقت بیدار ماندن - شب زنده دا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have itchy feet: عاشق سفر بودن - یه جا بند نبودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to have itchy feet: عاشق سفر بودن - یه جا بند نبودن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if my memory serves me well: اگه حافظه م خوب یاری کنه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if my memory serves me well: اگه حافظه م خوب یاری کنه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but: مترادف های but: Although However ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alright already: باشه بابا، خب حالا ( به حالت دلخوری ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pow on long: مدت طولانی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not right in the head: عقل توو سرش نیست مغزش معیوبه

٨ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

مدال‌های Masoud Dobash