Janan - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let me know: بهم اطلاع بده به من خبر بده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

side plate: پیش دستی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

couch potato: معتاد تلویزیون

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shopping district: محوطه یا بخش خرید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

truffles: یک نوع گیاه شبیه به قارچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at that moment: در آن حال یا در همین حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweeten the deal: معامله را جوش دادن پیشنهاد بهتری د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twist one's arm: وادار کردن قبولاندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twist one's arm: وادار کردن قبولاندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at first: در ابتدا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recipe: دستور آشپزی دستور پخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

picture: تصویر عکس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chop: تکه تکه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toss: در آشپزی : مخلوط کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heat: حرارت گرما medium heat حرارت متوسط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

red onion: پیاز قرمز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

red onion: پیاز قرمز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pepper: pepper فلفل red pepper/ chili pepp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let's go dutch: بیا دنگی حساب کنیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's on me: من حساب میکنم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lolipop: آبنبات دسته دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

side plate: پیش دستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reunion: تجدید دیدار host a family reunion ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guess: حدس حدس زدن ، گمان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reasonable: منطقی معقول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازمایشگاه: laboratory

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

messiest: شلخته ترین شلوغ ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

messiest: شلخته ترین شلوغ ترین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

general chores: کارهای عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

general chores: کارهای عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

راستی: By the way

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let me know: بهم اطلاع بده به من خبر بده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چنگال: fork = چنگال spoon = قاشق knife = ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

certain: من مطمئنم که او هنوز زنده است .

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های Janan