سید محراب میرکریمی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard cooked egg: تخم مرغ پخته شده ( آب پز شده ) به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the expense of: به قیمتِ از دست دادنِ. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sustainedly: به طور مداوم، به طور مستمر، به طور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oil deposits: ذخایر نفتی که از زیرِ زمین یا زیر د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fond memories: خاطرات گرم خاطرات صمیمانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in cooperation with: با همکاریِ. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sufficiently important: به اندازه کافی مهم به قدر کافی با ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lookout: ۱. دیدبان، نگهبان ۲. برج دیدبانی، د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lookout: ۱. دیدبان، نگهبان ۲. برج دیدبانی، د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron beam: تیر آهن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equipped: دارای مهارت های لازم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad feeling: نفرت، خشم، تندی ( بین افراد )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shift responsibility: مسئولیت ( اتفاقی بد ) را ( به طور ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vicious dog: سگ خشن و بسیار خطرناک صفتی است برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run around with: وقت زیادی را با کسی گذراندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run around with: وقت زیادی را با کسی گذراندن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not feel like it: not want to Are you gonna come wit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get one's dander up: خشمگین شدن، عصبانی کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get your dander up: عصبانی نشو! خشمگین نشو!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you got what you deserved: حقت بود!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

renewables: انرژی های تجدید پذیر دقت کنید که ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twin bedded: دو تختِ خوابه مثلاً اتاقی در هتل که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrive on the dot: درست سرِ وقت رسیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a fair shake: رفتار عادلانه و منصفانه داشتن ( با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

own label: دارایِ برچسب خصوصی صفتی است برای کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

own brand: دارایِ برچسب خصوصی صفتی است برای کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

store brand: دارایِ برچسب خصوصی صفتی است برای کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

store brand: دارایِ برچسب خصوصی صفتی است برای کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite a person: این اصطلاح زمانی به کار میره که میخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a person: این اصطلاح زمانی به کار میره که میخ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm absolutely positive: من کاملاً مطمئنم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in good heart: خوشحال و امیدوار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be in good heart: خوشحال و امیدوار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as tough as nails: ۱. مثل کوه استوار، بسیار سرسخت و مق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mean the world: ( شخصی یا چیزی برای شخصی دیگر ) خیل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mean the world: ( شخصی یا چیزی برای شخصی دیگر ) خیل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll in money: ( شکل درست این اصطلاح be rolling in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rolling in it: توی پول غلت زدن، پول ( کسی ) از پار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll in it: ( شکل درست این اصطلاح be rolling in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the hook: اصطلاح leave the phone off the hook ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make somebody's hair stand on end: مو به تن کسی سیخ کردن ( به دلیل ترس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make hair stand on end: شکل صحیح این اصطلاح make somebody's ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make one's hair stand on end: مو به تن کسی سیخ کردن ( به دلیل ترس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same for me: من هم همچنین این عبارت در رستوران خ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw in at the deep end: کسی را بدون آمادگی قبلی مجبور به ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw in at the deep end: کسی را بدون آمادگی قبلی مجبور به ان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw somebody in at the deep end: کسی را بدون آمادگی قبلی مجبور به ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw somebody in at the deep end: کسی را بدون آمادگی قبلی مجبور به ان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go right ahead: زمانی از Go right ahead استفاده می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go right ahead: زمانی از Go right ahead استفاده می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wish you the best of luck: با آرزوی بهترین ها برای شما. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am absolutely positive: من کاملاً مطمئنم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up on somethting: جبران کردن کار عقب افتاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be on edge: مضطرب و نا آرام بی صبر و قرار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on edge: مضطرب و نا آرام بی صبر و قرار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the same boat: دوستان دقت کنید که شکل درست این اصط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

descipline: دوستان دقت کنید املای صحیح این کلمه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be open to: پذیرایِ - آماده ی شنیدنِ مثال: they ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be open to: پذیرایِ - آماده ی شنیدنِ مثال: they ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take somebody for a ride: کسی را گول زدن، فریب دادن کسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overstep the mark: از حد خود خارج شدن ( منظور رفتار نا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overstep the mark: از حد خود خارج شدن ( منظور رفتار نا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overstep the line: از حد خود خارج شدن ( منظور رفتار نا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take sb off: ادای کسی را درآوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take somebody off: ادای کسی را درآوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بلاد: در زبان عربی: بَلَد = شهر / جمع آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلدان: در زبان عربی: بَلَد = شهر / جمع آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

itch for: چیزی رو از ته دل و سریعاً خواستن مث ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be itching for: چیزی رو از ته دل و سریعاً خواستن مث ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

itch to do something: چیزی رو از ته دل و سریعاً خواستن مث ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be itching to do something: چیزی رو از ته دل و سریعاً خواستن مث ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overhunt: بی رویه شکار کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overhunting: شکار بی رویه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

platonist: تلفظ: /pleɪtənɪst/ > پلِی تِنیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breadbasket: یک منطقه حاصلخیزِ کشاورزی که برای س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

car culture: a society or way of life characteri ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شاعبه: دوستان دقت کنید که املای صحیح این ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضایل: ⚠️ دوستان دقت کنید که املای صحیح ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زکاوت: ⚠️ دوستان دقت کنید که زیرکی، هوشیار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsaleable: غیر قابل فروش ترکیب کامل کلمه: پیشو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهمل گذاردن: باطل و بیهوده رها کردن تفلظ صحیح مُ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مهمل گذاردن: باطل و بیهوده رها کردن تفلظ صحیح مُ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سپاس گذاری: ⚠️ دوستان دقت کنید که املای صحیح ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خضراوات: در زبان عربی به معنی سبزیجات است تل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

awsome: ⚠️ دوستان دقت کنید املای صحیح این ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بنیان گزاری: ⚠️ دوستان دقت کنید املای صحیح این ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarve: ⚠️ دوستان دقت کنید! ما کلمه ای به ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

katipo: نام نوعی عنکبوت سمی است که در معرض ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mailing address: آدرس پستی، نشانی پستی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tens: ⚠️ دوستان دقت کنید که{ نگران}معنی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold your hand up: اعتراف کردن ( به اشتباهی که مرتکب ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not a moment too soon: At the last possible moment before ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the request of: in accordance with the specific dem ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

account for somebody: دانستن اینکه کسی بعد از وقوع حادثه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

account for: دانستن اینکه کسی بعد از وقوع حادثه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extention: ⚠️ دوستان دقت کنید که املای صحیح ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glasslike: شبیه شیشه شیشه مانند

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in somebody's good books: در نظر کسی خوب بودن به چشم کسی خوب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in someone's good books: در نظر کسی خوب بودن به چشم کسی خوب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in someone's good books: در نظر کسی خوب بودن به چشم کسی خوب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one's good books: در نظر کسی خوب بودن به چشم کسی خوب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one's bad books: به چشم کسی بد بودن در نظر کسی بد ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in someone's bad books: به چشم کسی بد بودن در نظر کسی بد ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in somebody's bad books: به چشم کسی بد بودن در نظر کسی بد ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provided that: دقیقاً معادلِ《 if 》و یا《 only if 》 ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get into a row with: بحث و دعوا کردن با کسی To get into ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burn a hole in someone's pockets: به شدت مشتاقِ خرج کردن بودن زیاد پو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn a hole in someone's pockets: به شدت مشتاقِ خرج کردن بودن زیاد پو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capacity audience: نهایت ظرفیت حضار ( یعنی بیشترین تعد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beyond hope: در شرایط بسیار بد ( به صورتی که هیچ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a lot to answer for: to be responsible for many bad thin ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give sb the silent treatment: به کسی بی محلی کردن با کسی سرد برخو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the silent treatment: به کسی بی محلی کردن با کسی سرد برخو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of sorts: ناخوش احوال

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no accounting for taste: سلیقه ها متفاوته هر کسی یه سلیقه ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no accounting for taste: سلیقه ها متفاوته هر کسی یه سلیقه ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not on: impractical or unacceptable عملی نی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take one's pick: انتخاب خود را کردن ( از بین چند چیز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you could have fooled me: ( به طور خودمانی ) آره جون خودت! تو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you could have fooled me: ( به طور خودمانی ) آره جون خودت! تو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sow the seeds of: بذر چیزی را کاشتن بنیاد چیزی را نها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sow the seeds of: بذر چیزی را کاشتن بنیاد چیزی را نها ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a box of birds: سالم و سلامت، خوشحال و عالی مثال: O ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a box of birds: سالم و سلامت بودن سرحال و عالی بودن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on that account: به آن دلیل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the right lines: در مسیر درست ( این عبارت یک اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go with the tide: همرنگ جماعت شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go with the tide: همرنگ جماعت شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take sb in: این phrasal verb در مجموع ۳ معنی دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take sb in: این phrasal verb در مجموع ۳ معنی دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take somebody in: این phrasal verb در مجموع ۳ معنی دا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play the goat: مسخره بازی درآوردن، رفتار احمقانه ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a foot in both capms: ⚠️ دوستان دقت کنید شکل صحیح کلمه، c ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settle the differences: اختلافات را حل و فصل کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settle differences: اختلافات را حل و فصل کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pride comes before a fall: به صورت تحت اللفظی اگر ترجمه کنیم: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pride comes before a fall: به صورت تحت اللفظی اگر ترجمه کنیم: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pride goes before a fall: به صورت تحت اللفظی اگر ترجمه کنیم: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pride goes before a fall: به صورت تحت اللفظی اگر ترجمه کنیم: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weigh one's words: حرف ها و کلام خود را سبک سنگین کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not raise a finger to do sth: دست به سیاه و سفید نزدن ( کنایه از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not lift a hand: دست به سیاه و سفید نزدن ( کنایه از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

promise the moon: وعده سر خرمن دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

promise the moon: وعده سر خرمن دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

promise the earth: وعده سر خرمن دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

promise the world: وعده سر خرمن دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

count to ten: معادل هاش در انگلیسی این ها میشه: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take on the phone: ⚠️ دوستان دقت کنید ترجمه آقای مسعود ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by a whisker: با اختلاف خیلی کم با فاصله خیلی کم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm rubber you're glue: این اصطلاح اکثرا توسط بچه ها استفاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm rubber you're glue: این اصطلاح اکثرا توسط بچه ها استفاد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am rubber you are glue: این اصطلاح اکثرا توسط بچه ها استفاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard left: این عبارت دو تا معنی داره: ۱. سمت چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard right: این عبارت دو تا معنی داره: ۱. سمت ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the house: idiom. "In the house" is a slang ex ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run a temperature: تب داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a wrap: used to say that the filming of a m ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a wrap: used to say that the filming of a m ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

isolated incident: رویدادی که فقط یکبار اتفاق می افتد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

needle in a haystake: ⚠️ دوستان دقت کنید که املای درست کل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

octagon: pentagon = پنج ضلعی hexagon = شش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonagon: pentagon = پنج ضلعی hexagon = شش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decagon: pentagon = پنج ضلعی hexagon = شش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foci: 🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

humeri: جمع کلمه humerus می باشد و خودِ hum ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be man enough to do sth: جرئت انجام کاری را داشتن ( در اصطل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exit exam: آزمون نهایی آزمونی که دانش آموزان ق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exit examination: آزمون نهایی آزمونی که دانش آموزان ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجربه تلخ: Bad experience Negative experience

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on famously: روابط دوستانه و خوبی داشتن مثال: M ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get along famously: روابط دوستانه و خوبی داشتن مثال: M ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fighting chance: روزنه امید، کورسوی امید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoot down in flames: پیشنهاد کسی رو رد کردن در اصطلاح عا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot down in flames: پیشنهاد کسی رو رد کردن در اصطلاح عا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot someone down in flames: پیشنهاد کسی رو رد کردن دست رد به سی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

join the ranks of: به جمعِ . . . . . پیوستن قاطیِ . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back on track: به روال عادی برگشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be back on track: به روال عادی برگشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be flying high: ( در اصطلاح عامیانه ) تو اوج بودن ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on a collision course: ( اصطلاح ) سر جنگ داشتن با کسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

might as well be hung for a sheep as for a lamb: آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be head and shoulders above: ( اصطلاح ) یه سر و گردن بالاتر بودن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give one's right arm: از جان مایه گذاشتن ( برای انجام کار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make one's toes curl: کسی رو از خجالت آب کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make somebody's toes curl: کسی رو از خجالت آب کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

punch drunk: ( در اصطلاح عامیانه ) له و لورده ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throw in the sponge: سپر انداختن ( به معنای تسلیم شدن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiddle while rome burns: با بیخیالی طی کردن کک کسی نگزیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go off the rails: از راه به در شدن ( مثلا افرادی که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the course of true love never did run smooth: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

albatross around one's neck: بلای جان وبال گردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

albatross around one's neck: بلای جان وبال گردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set one's sights on something: عزم خود را جزم کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learn by rote: طوطی وار حفظ کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jog somebody's memory: تداعی کردن خاطرات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jog someone's memory: تداعی کردن خاطرات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jog someone's memory: تداعی کردن خاطرات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick in one's mind: در ذهن نقش بستن در ذهن حک شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roll in the aisles: از خنده روده بر شدن از خنده ترکیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody the time of day: کسی رو آدم حساب نکردن

١٠ ماه پیش

مدال‌های سید محراب میرکریمی