🍃🌺🍃 - جزئیات مدال‌ها

اولین لایک کردن

-

همه

٣ روز پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dreary: دلگیر

٥ روز پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive back: برگرداندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leisurely: Slow آهسته

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sell off: زیر قیمت فروختن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

erected: ساخته شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oracle: پیشگو

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long after: مدتی بعد . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slab: قطعه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tightly: به طور محکم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mound: کپه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marvel at: در عجب بودن از

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heed: to pay attention to someone’s advic ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open to dispute: جای بحث داشتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bookish: اهل کتاب

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pensive: متفکر

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imperial: سلطنتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

determination: تعیین

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the time: اون زمان

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep loss: کمبود خواب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get fine: خوب شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long haul: طولانی مدت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

function: کارایی داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big budget: پرهزینه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big budget: پرهزینه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

timed: زمان بندی شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draft: فراخواندن به خدمت سربازی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in color: رنگی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lower budget: کم هزینه تر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mellow: ملایم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synch: همزمان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moviegoing: تماشاچی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit: رسیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

file for bankruptcy: اعلام ورشکستگی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard hit: به شدت صدمه دیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

franchise: نمایندگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capitalist: Investor سرمایه گذار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monetary: مالی غلط هست ترجمه صحیح "پولی"

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

symmetry: تقارن ( قرینگی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

current terminology: اصطلاحا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toneless: بی صدا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pretty sounding: خوش صدا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accessory: زیورآلات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grid: نقشه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interesting looking: باظاهری جالب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conscious: خودآگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rust: زنگ زدگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rust: زنگ زدگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hum: زمزمه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dissatisfy: ناراضی بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propel: حرکت دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wrongheadedness: لجبازی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weight judging: قضاوت سخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the present: در حال حاضر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

valve: سوپاپ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

segregate: جدا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreary: دلگیر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

click through rate: تعداد کلیک کردن بر روی تبلیغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earnest: صادق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

racial: Racial نژادی Ethnic قومی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adjoining: مجاور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adjoining: مجاور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

police: نظارت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incoming: ورودی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie to: در ارتباط با

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decay: فاسد شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be of: داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be of: داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

optimize: بهینه سازی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

planetary: سیاره ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

systemically: به طور منظم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

memorized: صفت هست و به معنای "حفظ شده"

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dismissing: بی اعتنایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adoring: دوست داشتنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adoring: دوست داشتنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

closely connected: ارتباطات نزدیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spectre: کابوس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engage: درگیر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

century old: قدیمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accelerating: پر شتاب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

than this: از این به بعد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erected: ساخته شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

desecrated: بی حرمت شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chillingly: به طور وحشتناکی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hoping that: به این امید که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hoping that: به این امید که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open to dispute: جای بحث داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contradictory: متناقض

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whaler: صیاد وال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curator: مسئول موزه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go silent: ساکت شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rouse: بیدار کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unfair: غیر منصفانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get in trouble: تو دردسر افتادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in trouble: تو دردسر افتادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banded: متناهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

economics of scale: صرفه جویی ناشی از مقیاس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liquefy: نقدشونده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

average balance: متوسطِ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

project office: دفتر اداری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

narrow term: اصطلاح جزیی

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

growing understanding: درک درحال رشد

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strobe: فلش عکاسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any way possible: از هر راه ممکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in every way: از هر لحاظ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taper up: بالا رفتن ( ساختمان یا برج و . . . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is to come: در راه است

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

issue warning: هشدار دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make jokes: مسخره کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shadowy: mysterious مرموز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ghosty: شبح وار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phantom existence: وجود خیالی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

better than most: بهتر از همیشه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making the most: بیشترین استفاده را کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then and now: گذشته و الان ( برای مقایسه یک پدی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep to: پایبند بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take practice: تمرین کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bookish: اهل کتاب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interested in: علاقه مند به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vain: خودشیفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

zoom: باسرعت حرکت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obscure: ناشناخته

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instrument maker: ابزار ساز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ground truthing: راستی آزمایی زمین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ground truthing: راستی آزمایی زمین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

truthing: راستی آزمایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take note: یادداشت برداری کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on ramp: دسترسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go uncollect: جمع آوری کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

manner of: مثلِ یک . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur: جاده فرعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

river crossing: گذرگاه رودخانه ای

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop a name check: یه اسم از قلم افتاد یه چیزی جا افت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nudged by curiousity: از روی کنجکاوی ( کتاب inside Read ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nudged by curiousity: از روی کنجکاوی ( کتاب inside Read ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take hold: گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

human made: ساخته بشر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

human made: ساخته بشر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead reckoning: موقعیت یابی کورکورانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilotage: مسیر یابی Navigation

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chart: ترسیم کردن ( به شکل نمودادی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was to no avail: فایده ای نداشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voyager: Voyage : سفر Voyager : مسافر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

long after: مدتی بعد . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long after: مدتی بعد . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get there: رسیدن به جایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top speed: حداکثر سرعت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is not far behind: خیلی عقب نیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leaper: پرش گر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had no choice: چاره ای نداشتم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tanks to: به لطفِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hitter: ضربه زننده ( در ورزش بیسبال )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flow: جریان پیدا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinctively: به طور متمایزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offer: نشان دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

point: سوق دادن هدایت کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the obvious: چیزای واضح ( واضحات )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move out of the shade: آگاه شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diminish: کاهش دادن کاهش یافتن

١٠ ماه پیش

مدال‌های 🍃🌺🍃