علی منصوری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

relent: ارام شدن ، بیخیال شدن ، کوتاه امدن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relay rack: قفسه ی رله دار ، قفسه های کشویی ، ر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the tip of one's tongue: سرِ زبان بودن ، نوک زبان بودن . . .

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

backbone: شاکله ، اساس ، بنیان

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go away: دور شدن ، کنار رفتن ، ناپدید شدن ، ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

relent: ارام شدن ، بیخیال شدن ، کوتاه امدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relent: ارام شدن ، بیخیال شدن ، کوتاه امدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

convenient: مرسوم بودن ، مقدور بودن!برای مثال i ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

levi civita: تولیو لوی چیویتا ( ریاضی دان ایتالی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

levi civita: تولیو لوی چیویتا ( ریاضی دان ایتالی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non of your cheek: این عبارت یک اصطلاح است به معنی : ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

non of your cheek: این عبارت یک اصطلاح است به معنی : ف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non of your jaw: فضولی موقوف، فضولی اش به تو نیامده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

non of your jaw: فضولی موقوف، فضولی اش به تو نیامده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non of your concern: فضولی اش به تو نیامده، فضولی موقوف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

non of your concern: فضولی اش به تو نیامده، فضولی موقوف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheat on somebody: به کسی خیانت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cheat on somebody: به کسی خیانت کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my way is highway: ترجمه ی تحت الفظی این عبارت درست نی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my way is highway: ترجمه ی تحت الفظی این عبارت درست نی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فضولی موقوف: non of your jaw , non of your cheek ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فضولی موقوف: non of your jaw , non of your cheek ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

priori: پیشین، قبلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

priori: پیشین، قبلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: در حالت صفتی ، معنی خیلی عالی رو می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intimate: تنگاتنگ , نزدیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intimate: تنگاتنگ , نزدیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

explicit: ساده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

explicit: ساده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as it stand: همانطور که به نظر میرسد ، همانطور ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as it stand: همانطور که به نظر میرسد ، همانطور ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serves: بکار گرفته شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serves: بکار گرفته شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nerf: کلمه ی nerf بطور معمول در نقد و برر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nerf: کلمه ی nerf بطور معمول در نقد و برر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hyper shell: در ریاضی و فیزیک به معنای ( ابر پوس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hyper shell: در ریاضی و فیزیک به معنای ( ابر پوس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypersurface: در ریاضی و فیزیک به معنای ( ابر سطح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypersurface: در ریاضی و فیزیک به معنای ( ابر سطح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

langevin: تلفظ درست ان لانجوین است! پل لانجوی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

langevin: تلفظ درست ان لانجوین است! پل لانجوی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

langevin function: تابع لانجوین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

langevin function: تابع لانجوین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

langevin dynamics: دینامیک لانجوین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

langevin dynamics: دینامیک لانجوین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

postulate: در فیزیک به معنی اصل موضوعه است. یع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

postulate: در فیزیک به معنی اصل موضوعه است. یع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entanglement: در فیزیک کوانتمی Quantum entangleme ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foolish: به معنی احمقانه و ابلهانه است ! بطو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scout rifle: به دسته ای از تفنگ ها اطلاق میشه که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scout rifle: به دسته ای از تفنگ ها اطلاق میشه که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immersed: معمولا این کلمه به معنا ی چیزی به ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immersed: معمولا این کلمه به معنا ی چیزی به ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost track of time: این اصطلاح به معنی عدم توجه به گذر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lost track of time: این اصطلاح به معنی عدم توجه به گذر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the look he gave me: یعنی نگاهی که اون به من انداخت. برا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the look he gave me: یعنی نگاهی که اون به من انداخت. برا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contemplate: هر چند مترادف با کلمه ی think به مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

team up: این عبارتی نیست که بشه تک تک معنی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

team up: این عبارتی نیست که بشه تک تک معنی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off track: ترجمه ای که بطور پیش فرض شده نادرست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off track: ترجمه ای که بطور پیش فرض شده نادرست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sea of difference: یه اصطلاحه به معنی تفاوت های زیاد و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sea of difference: یه اصطلاحه به معنی تفاوت های زیاد و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whiz: به معنی یک شخص با استعداد ، نابغه ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

whiz: به معنی یک شخص با استعداد ، نابغه ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keyed up: ترجمه ی پیش فرض نادرسته ! یه اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keyed up: ترجمه ی پیش فرض نادرسته ! یه اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

clearly: بوضوح ، واضح است که ، روشن و مبرهن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

AOE: مخفف کلمه ی area of effect هست، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AOE: مخفف کلمه ی area of effect هست، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dont give up: معنی پیشفرض اشتباهه چون این عبارت ی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand and face me: وایسا و با من روبرو شو ، وایسا و با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand and face me: وایسا و با من روبرو شو ، وایسا و با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look down: نگاهی که به سمت پایین باشه رو با ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look down: نگاهی که به سمت پایین باشه رو با ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the road to something: این یه اصطلاحه و زمانی ازش استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the road to something: این یه اصطلاحه و زمانی ازش استفاده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dps: DPS در بازی های کامپیوتری مخفف میزا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dps: DPS در بازی های کامپیوتری مخفف میزا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fps: مخخف کلمه ی فریم در ثانیه، FPS = Fr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fps: مخخف کلمه ی فریم در ثانیه، FPS = Fr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ICU: مخفف کلمه ی Intensive care unit به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ICU: مخفف کلمه ی Intensive care unit به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look down on someone: این عبارت یه phrasal verb هست، phra ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look down on someone: این عبارت یه phrasal verb هست، phra ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come across: come across یک phrasal verb هستش به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come across: come across یک phrasal verb هستش به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build out: رشد ، توسعه یا بسط چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build out: رشد ، توسعه یا بسط چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backscattering: در فیزیک به معنی " پس پراکندگی " اس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backscattering: در فیزیک به معنی " پس پراکندگی " اس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dedicated to you: تقدیم به تو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dedicated to you: تقدیم به تو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dedicated to: تقدیم کردن به ، اهدا کردن به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dedicated to: تقدیم کردن به ، اهدا کردن به

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mirana: میرانا یه اسمه به معنی : شگفت انگیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mirana: میرانا یه اسمه به معنی : شگفت انگیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quest: تقلا ، سعی و کوشش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

localize: معنی پیش فرض نادرسته ! در فیزیک به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pounding: تپش ، ضربه ، خرد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pounding: تپش ، ضربه ، خرد کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the most possibile: محتمل ترین ، بیشترین احتمال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the most possibile: محتمل ترین ، بیشترین احتمال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

build up: در فیزیک به معنی " انباشت " در بعضی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build up factor: در فیزیک به معنی " ضریب انباشت " هس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

build up factor: در فیزیک به معنی " ضریب انباشت " هس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im done: یه عبارته بادو معنی نزدیک به هم : 1 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

im done: یه عبارته بادو معنی نزدیک به هم : 1 ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comoving: در فیزیک نجوم و کیهان شناسی به معنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comoving: در فیزیک نجوم و کیهان شناسی به معنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comoving distance: در کیهان شناسی به معنی " فاصله ی هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comoving distance: در کیهان شناسی به معنی " فاصله ی هم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comoving coordinate: مختصات همراه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comoving coordinate: مختصات همراه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linear beam optics: اپتیک پرتو های خطی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

linear beam optics: اپتیک پرتو های خطی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chromaticity: این کلمه یک قید است به معنی ( کیفیت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chromaticity: این کلمه یک قید است به معنی ( کیفیت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

field compensation: در فیزیک شتابدهنده ها به معنی : تصح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

field compensation: در فیزیک شتابدهنده ها به معنی : تصح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

octupole: در فیزیک : هشت قطبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

octupole: در فیزیک : هشت قطبی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sextupole: در فیزیک : شش قطبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sextupole: در فیزیک : شش قطبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quadrupole: در فیزیک : چهار قطبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quadrupole: در فیزیک : چهار قطبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

consequences: عواقب و نتایج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overlap: مقارن شدن ، هم پوشانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

power supply: منبع تغذیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resolving: تفکیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resolving: تفکیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resolving time: در فیزیک به معنی " تفکیک زمانی" است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolving time: در فیزیک به معنی " تفکیک زمانی" است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

backbone: شاکله ، اساس ، بنیان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

async: سرواژه یا کوتاه شده ی لغت Asynchron ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

async: سرواژه یا کوتاه شده ی لغت Asynchron ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

complex conjugate: برگردان این عبارت در کتاب های دانشگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complex conjugate: برگردان این عبارت در کتاب های دانشگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

easy come easy go: معادل فارسی : باد آورده را باد می ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go easy on: به داداش کوچیکت سخت نگیر ( منظور با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go easy on: به داداش کوچیکت سخت نگیر ( منظور با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go easy on: با ملایمت رفتار کردن ، سخت نگرفتن ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

after all: روی هم رفته ، در کل ، از اینها گذشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resist: مقاومت کردن ، ایستادن ، ایستادگی کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fissile: شکافتنی ، شکافت پذیر. در فیزیک هس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fissile: شکافتنی ، شکافت پذیر. در فیزیک هس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fertile: در فیزیک و مهندسی هسته ای Fertile ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

former: پیشین ، سابق ، ذکر شده ، مذکور ، اخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let out: معنی اسمی : فرصتی برای فرار یا اجتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scream out: فریاد زدن ، داد زدن ، جیغ و هورا کش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scream out: فریاد زدن ، داد زدن ، جیغ و هورا کش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

faraway: دور از، دور افتاده ، دور دست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consider it done: وقتی از شما کاری خواسته میشه و شما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

consider it done: وقتی از شما کاری خواسته میشه و شما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dereferencing: The dereference operator or indirec ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dereferencing: The dereference operator or indirec ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

odocoileus: آهوی کوهی معانی دیگر: ( جانورشنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

odocoileus: آهوی کوهی معانی دیگر: ( جانورشنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

left off: متوقف کردن ، رها کردن ، منصرف شدن ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deconvolution: ( mathematics ) : The inversion of ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the tip of my tongue: وقتی دنبال یه جمله، لغت، یا هر چیزِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the tip of my tongue: وقتی دنبال یه جمله، لغت، یا هر چیزِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the tip of one's tongue: سرِ زبان بودن ، نوک زبان بودن . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the tip of one's tongue: سرِ زبان بودن ، نوک زبان بودن . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fish in troubled waters: از اصطلاحات مرسوم و رایج بین مردم ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fish in troubled waters: از اصطلاحات مرسوم و رایج بین مردم ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drastically: محسوس ، قابل ملاحضه ، در خور توجه ، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relay rack: قفسه ی رله دار ، قفسه های کشویی ، ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adhere: چسبیدن سریع به سطح یا ماده، اعتقاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

evolved: تکامل یافته ، متحول شده ، ارتقا یاف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kotl: در بازی Dota 2 سرواژه ی یکی از کارک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kotl: در بازی Dota 2 سرواژه ی یکی از کارک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

charge sensitive configurations: پیکربندی حساس به بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

configurations: بهترین معادل این کلمه در فارسی، " پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insurgent: طغیان گر، شورشی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unity gain: بهره ی واحد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superposition: ( در فیزیک ) برهم نهی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full energy peaks: ( فیزیک ) قله ی تمام انرژی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hex dump: In computing, a hex dump is a hexad ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curiosity killed the cat: being inquisitive about other peopl ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

timing: اندازه گیری زمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

timing: اندازه گیری زمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coincident: همفرود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ironic: . . . It is ironic that خنده دار اس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit me up: 1 - درخواست از کسی، بطور معمول، درخ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over current: In an electric power system, overcu ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

configuring: arrange or put together in a partic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

configuring: arrange or put together in a partic ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reactor core: A nuclear reactor core is the porti ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

data acquisition: داده برداری، داده گیری، فرآیند نمون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

data acquisition: داده برداری، داده گیری، فرآیند نمون ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

verilog: Verilog, standardized as IEEE 1364, ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی منصوری