جدیدترین پیشنهادها
معنی فارسی : تعهد ، وظیفه، مسئولیت معنی انگلیسی : The state of having to do something because it is a law or duty , or because you have promised مثال ...
معنی فارسی : منطقی ، عقلانی معنی انگلیسی : Seeming natural , reasonable or sensible مثال : It was the logical thing to do
معنی فارسی : بسیار معنی انگلیسی : Very much مثال : We are greatly amused
معنی فارسی : غرغره کردن معنی انگلیسی : Wash your throat with a liquid مثال : She gargled the mouthwash
معنی فارسی : کمک های اولیه معنی انگلیسی : Medical help that you give to somebody who is hurt or ill before the doctors arrives. مثال : The nurse ga ...
جدیدترین ترجمهها
به دنیا آمدن پسرش وقفه ی کوتاهی در زندگی ( کاری ) او ایجاد کرد.
در دوره ی ( ملکه ) الیزابت شاعران نا آشنا و گمنام بسیار زیادی وجود داشتند.
آیا قرص ویتامین C که آن کارخانه ی دارو سازی برای کودکان تولید میکند دارای اثرات جانبی است ؟
این ( کار ) تنها کار منطقی برای انجام دادن بود.
آوردن یک چتر ، باران نباریدن را تضمین میکند !