بختیاری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensive: به عنوان پسوند شاید بهترین ترجمه "ب ...

جدید ١٦ ساعت پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

isbn: International Standard Book Number

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assist: تسهیل کردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jwt: JSON Web Tokens

٢ روز پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

بزرگترین عدد اول شناخته شده عدد مر ...

٤ روز پیش

پاسخ به پرسش بدون پاسخی که حداقل ٦٠ روز گذشته ثبت شده

-

بپرس

-

بزرگترین عدد اول شناخته شده عدد مر ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deposit: balance = موجودی ( حساب بانکی ) de ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with that in place: با این همه، با در نظر گرفتن [این مط ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give off: emission

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compel: ترغیب کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agnostic: ( علوم رایانه و فناوری اطلاعات ) مس ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garment: لباس ( مخصوصا وقتی صحبت در مورد تول ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cosmopolitan: دوستان توجه کنند که این کلمه معنای ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: این کلمه میتونه به یک صفت مثبت بار ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit: تاثیر منفی یا بد گذاشتن روی چیزی.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rudimentary: این کلمه بار معنایی منفی داره شاید ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domain expert: متخصص ( در زمینه خاص )

٥ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carbon footprint: اثر کربنی ( =میزان کربن دی اکسیدی ک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

telltale signs: علائم آشکارساز، علائم برملاکننده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for my taste: به نظرم = In my opinion مثال: This ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for like: در حدود؛ تقریبا مثال: I've known th ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's someone all right: ( شخصی ) همیشه همین طوریه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

siesta: تفاوت ریزی که با nap داره اینه که ا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a trip: سر زدن به جایی.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be getting in the way: دست و پا گیر بودن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cherry on the cake: مزیت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broke: به معنای بی پول بودن است و با bankr ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sue: کشاندن کسی به دادگاه معمولا برای ضر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deligate: ( علوم رایانه و فناوری اطلاعات ) ان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associate with: تجسم کردن، در نظر آوردن، تداعی شدن، ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hazardous: از این واژه بیشتر برای اشاره به چیز ...

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instill: نهادینه شدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oversight: غفلت، سهل انگاری ( =فراموش کردن کار ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think again: تجدید نظر کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stalk: مثل کَنه به کسی چسبیدن برای آزار اذ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capture: تداعی کردن

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paraphrasing: تعبیر

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suppress: [ریاضیات] حذف حذف گرادیان :Suppres ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occupy: واقع شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot: ( محاوره ) : سوالت را بپرس.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i guess: فکر می کنم ( اما مطمئن نیستم )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defiant: سرباز زدن ( از انجام کاری )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotlight: ( موضوع، نکته و غیره ) زیر ذره بین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

found himself: خود را در موقعیت . . . . . دید.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assertion: ( ریاضیات ) گزاره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do you have any idea: هیچ میدونی؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

headhunter: استعدادیاب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uptight: سختگیر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i felt shiver run down my spine: ( از شدت ترس ) تنم لرزید.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for the birds: چرت و پرت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the bull by the horns: تصمیم قطعی گرفتن. مصمم بودن در انج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horse of a different color: قضیه اش فرق میکنه.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fishy: بودار بودن موضوعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver: قائل شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nerve racking: استرس زا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out there: گذشته از اون ( موضوعی که الان بحث ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be through: تجربه داشتن در چیزی: You don't eve ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reverse: روند بهبود یا پیشرفت در بیماری معکو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invection: دری وری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invection: دری وری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manifest: ظهور پیدا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: صحبت از چیزی به میان آمدن. مثال: . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set the record straight: clear up

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brace for impact: آماده برخورد شدید به چیزی بودن. ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confront: رویارویی یا برخورد ( بین چند نفر یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on impulse: بدون برنامه ریزی و یا قصد قبلی ( کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think again: تجدید نظر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exposure: سرمازدگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

showers: باران مقطعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take advantage of: از موقعیت استفاده کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carbon footprint: اثر کربنی ( =میزان کربن دی اکسیدی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take time: عجله نکردن در انجام کاری.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordeal: ( تجربه ) سخت و ناخوشایند، کابوس وا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: به هم ریختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scared stiff: از شدت ترس خشک شدن!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

siesta: تفاوت ریزی که با nap داره اینه که ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discreet: ظریف ( بدون جلب توجه ) مثال: discr ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voice activated recorder: دستگاه خودکار ضبط صدا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: غلبه کردن، فائق آمدن ( بر یک مسئله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back up: تأیید ( مطالبی که قبلا گفتین با ارا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

include an example: مثال زدن، نمونه آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

particularly: بیشتر ( از حد معمول یا چیزهای دیگر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out: با کسی رو هم ریختن!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crime doesn't pay: بار کج به منزل نمیرسه.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accurate: ( خبر، اطلاعات و غیره ) موثق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitch: an effort to sell or promote someth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sue: کشاندن کسی به دادگاه معمولا برای ضر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rudimentary: این کلمه بار معنایی منفی داره شاید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gross: ناخوشایند، غیر قابل قبول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamina: . Stamina is the physical or mental ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endorse: تبلیغ کردن ( چیزی توسط افراد مشهور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the suffragette movement: جنبش حق رأی زنان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off by one error: a common programming mistake that o ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های بختیاری