رضا حیدری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stack up: قابل مقایسه بودن # Their gift does ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devastated: داغون , ویران ؛ شوکه # The area ha ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pose: ژست ( گرفتن ) ؛ تظاهر ( کردن ) ؛ مح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mixed up: گیج ؛ بهم ریخته # He's just a mixe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knit: بافتن ؛ جوش خوردن ( استخوان ) ؛ در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toss: انداختن , پرت کردن ؛ تکان دادن ( بد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plethora: یه عالمه , یه خروار # The city fac ...

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

point: نکته , مطلب ؛ جا , لحظه ؛ فایده ؛ ا ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

influential: تأثیر گذار , با نفوذ # a highly in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bunch of: یه دسته , یه مشت # a bunch of keys ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stew: خورشت ؛ آرام پختن # lamb stew # Th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a close shave: خطر از بیخ گوش گذشتن # I had a clo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binding: الزام آور , لازم الاجرا ؛ صحافی ( ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big dipper: دب اکبر ( نجوم ) # See if you can ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constellation: صورت فلکی ؛ جمعی از بزرگان # The L ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pave the way for: راه رو باز کردن , راه رو هموار کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn to: رو آوردن به ( چیزی یا کسی ) # She ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acronym: مخفف چند واژه ( با استفاده از سرواژ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believer: معتقد # He is a firm believer in f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: درد ( ناک ) ؛ عصبانی ؛ شدید # I've ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boarding school: مدرسه شبانه روزی # Both their chil ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure: شخص , هیکل ؛ پیکره ؛ عدد ؛ شکل ؛ فک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stillness: سکوت , سکون # nocturnal stillness ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spike: سرنیزه , برآمدگی ( روی پوست های زره ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stranded: گیر افتاده , سرگردان # The ship wa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undone: تمام نشده ؛ باز ( دکمه , زیپ ) # ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POD: غلاف ( نخود , لوبیا ) # pea pod # ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come apart: از هم باز شدن , از هم جدا شدن # Th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down to: بستگی داشتن به # It all comes down ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: آمدن ؛ به هوش آمدن ؛ تغییر عقیده دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come about: رخ دادن , اتفاق افتادن [happen] # ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: تشکیل دادن ؛ به حساب آمدن # Women ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: نزدیک شدن ؛ مواجه شدن ؛ رویکرد ؛ مس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application: کاربرد , استفاده ؛ درخواست ؛ برنامه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enclose: محصور کردن , احاطه کردن ؛ ضمیمه کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prevail: موفق شدن , غلبه کردن ؛ رواج داشتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hook: قلاب ( کردن ) , با قلاب گرفتن # Ha ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gut: دل و روده ؛ پاک کردن ( مرغ , ماهی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mangle: داغون کردن , لت و پار کردن # My sw ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nightingale: بلبل # the song of a nightingale # ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrow: مغز استخوان ؛ کدو # The regret pen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marrow: مغز استخوان ؛ کدو # The regret pen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tinker: ور رفتن ( به منظور تعمیر ) # He's ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های رضا حیدری