امیر حسین - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

امضا: سانژه ( سان: علامت، ژه: پسوند تصغی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pre: این پیشوند هندو اروپایی است و با وا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ماشه: ماشیدن: to motion ( پارسی میانه: Mo ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regression: وایاختن: to regress وایازش سنی: age ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

غارت: فارسی وارون عربی که سامیه یک زبان ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

واسه: تو مازندرانی با ریخت "سِه" کاربرد د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اشاره: نماره از کنش نماردن، به چم اشاره کر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تاثیر: واژه هشت در پهلوی ساسانی ( پارسی می ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اغوش: واژه قز/قیز در ترکی آذربایجانی بازم ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مشوش: آشورده

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

محافظ: زِنیدن: محافظت کردن زِنوَر: حافظ، م ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knowledge: Science علم ( عربی ) ویستا ( فارسی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سوژه: هیچ زبانی پاک از وام واژه نیست. بر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cough: سرفه در گیلکی: خوفِه Xufe در کردی: ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیبورد: تپسیدن: To type تپسه: Key تپسین: Ke ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

معنی: مانی: meaning ( مانک یا ماناک در فا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تحت الفظی: واژ به واژ

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اماتور: همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

یعنی: مانی: meaning ( مانک یا ماناک در فا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اتئیست: تئیست: خداباور آتئیست: بی خدا ریشه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

انکار: انکار ( بر وزن افعال، نکر ) از واژه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اما: اما عربی است ولی مخفف ولیک است که خ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هشتن: در پارسی میانه hištan به چم اجازه د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مخزن: ریشه یابی: واژه گنج در پهلوی ساسانی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لنگ: واژه ای هندو اروپایی به مینه پا که ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فمینیسم: Feminism articulated the shadow sid ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سودا: قهرمان: این واژه در پهلوی ساسانی کو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel: سُهیدن: To feel سهش: Feeling

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

almost: همبیشت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اختن: در پهلوی: آختن: axtan آهیختن: ahixt ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نصب: گذاربندی Installation گذاربستن To I ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مخدر: کرختار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خانوار: خانه واده، خانه وار، خانه مان از خا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

information: Science علم ( عربی ) ویستا ( فارسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

صورتی: در فارسی میانه ( پهلوی ) وارِن، وَر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مارمولک: پهلوی ساسانی: کرپک karpak گویش های ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازفنداک: آژفنداک، تیراژه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

گارسون: خدمت عربیه پس پیشخدمت برابر پارسی گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حرف: در گویش مازندرانی گپ بزوئن: حرف زدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ننه: مادر در زبان تپوریج ( طبری، مازندرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حداقل: در پهلوی ساسانی: کمیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اول: در پهلوی naxvist و nazdist: نخست f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساعت: تساک و گاس Gās: hour Tasāk: clock

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

لیوان: کردی و فارسی جدا نیستند. هردو یک ری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کوچک: پارسی باستان ( هخامنشی ) : کوتَکا k ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بزرگ: بزرگ در پهلوی ساسانی: Vazurg Vazurk ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کوچک: بزرگ در پهلوی ساسانی: Vazurg Vazurk ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دختر: در پهلوی ساسانی: duxtar، duxt، doxt

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زن: زن در پهلوی ساسانی به دو چهر زن ( z ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کوچک: امید بخشی فعلا شمایی که داری بدون ذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فیلم: فیلم: رخشاره تصویر: فرتور ( پرتور د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تفاوت: متفاوت بودن: ناسان بودن فرق داشتن: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چاقو: همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کارد: در پهلوی ( پارسی میانه ) کارت kārt

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اتاق: خانه در پارسی کهن ( هخامنشی ) کانا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خانه: پارسی باستان ( هخامنشی ) : کانا پار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اخته: در پهلوی: آختن: axtan آهیختن: ahixt ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در: روسی: Дверь ( dvier ) پارسی میانه: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جوراب: پارسی تازی گشته، گورَب ( برهان ) ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شیر: به شیر نوشیدنی در پهلوی ساسانی شیر، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همجنس گرایی: همژادگرایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گی: گی در مازندرانی: گُه گِی: بیشتر به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قحبه: برابر پارسی آن روسپی است.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کفش: کفش در پهلوی ساسانی: کفش kafš کفشَک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پول: مازندرانی: پیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پول: پهلوی: Pul Ster Stir Denār ( دینار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ویدئو: نماهنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تاکسی: نرخی، بهابر کرایه تازی است.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قیچی: همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت الفظ: واژ به واژ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت الفظی: واژ به واژ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تحلیل: واکاوی بررسی ارزیابی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بنا: در پهلوی بُنَگ بود که در دری بُنِه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بنابراین: در پارسی بُنِه: بنا ( پهلوی: بُنَگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنابر ان: در پارسی بُنِه: بنا ( پهلوی: بُنَگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مجبور: مجبور کردن: وادار کردن، واداشتن مجب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حتی: هَتا ( برگرفته از هاتا در پارسی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ترتیب: وینارش ( پهلوی: vinārišn )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وی: در پهلوی او با ریخت Oy بوده که کارب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قاشق: همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ادب: دبستان ( برگرفته از واژه دپ پارسی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ادب: درسته کل فارسی و عربی تورکیه اصلا خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جنگ: بله نه تنها انگلیسی و فارسی و عربی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

جنگ: جنگ در پهلوی ساسانی با همین ریخت ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

گل: گُل در پهلوی ساسانی با دو ریخت vart ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیوت: این اوزرا یه تنه همه فارسی و عربی و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خوشگل: این اوزرا یه تنه همه فارسی و عربی و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

غم: در پارسی غِیش، اندوه، اَندَمه، چَشا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اطاق: خانه در پارسی کهن ( هخامنشی ) کانا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نوتیفیکیشن: آگَهِش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سکس: سپوژ در پهلوی ساسانی سپوختم: سکس کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

گاییدن: سکس: سپوژ در پهلوی ساسانی سکس کردم: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بابا: واژگان مامان و بابا در پارسی میانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مامان: مادر در پهلوی ساسانی: ماتَر، مات، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فهمیدن: اُزواردن، اُسوَردن در پهلوی Uzvārta ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فلش بک: برابر پارسی: آیژپَس آیژ: جرقه، شرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایژ: برابر پارسی فلش بک: آیژپس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرگ باران دیده: بالان نام تله ( دام ) ی است که شکار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گرگ باران دیده: بالان نام تله ( دام ) ی است که شکار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بالان: بالان نام تله ( دام ) ی است که شکار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بالان: بالان نام تله ( دام ) ی است که شکار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کمک: یکی از اندک باره هایی که جناب ع درس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حیوان: برابر پارسی: جانور: جان ( حی ) ور ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دد: دَد و دَدِه در فارسی به چم جانور وح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حرف زدن: در گویش دری: گپ زدن تبری ( مازندران ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صحبت کردن: گویش دری: گپ زدن تبری ( مازندرانی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منجمد کردن: شجاندن خاک دریا شود بسوزد آب بفسرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منجمد شدن: شجیدن خاک دریا شود بسوزد آب بفسرد ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منجمد شدن: شجیدن خاک دریا شود بسوزد آب بفسرد ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فعل: فعل، فاعل، مفعول: کُنِش، کنشگر، کنش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فاعل: فعل، فاعل، مفعول: کُنِش، کنشگر، کنش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مفعول: فعل، فاعل، مفعول: کُنِش، کنشگر، کنش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مغازه: ریشه یابی: واژه گنج در پهلوی ساسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گنج: واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گنجه: ریشه یابی: واژه گنج در پهلوی ساسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مخزن: ریشه یابی: واژه گنج در پهلوی ساسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گنجور: واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خزانه: ریشه یابی: واژه گنج در پهلوی ساسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شاخاب پارس: خلیج واژه فارسی است خَل از خلیدگی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جنس: ژاد: جنس ژادینگی: جنسیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

جنسیت: ژاد: جنس ژادینگی: جنسیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assassin: واژه انگلیسی Assassin بنا بر سایت د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assassination: واژه انگلیسی Assassin بنا بر سایت د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assassinate: واژه انگلیسی Assassin بنا بر سایت د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قاتل: واژه انگلیسی Assassin بنا بر سایت د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assassins creed: واژه انگلیسی Assassin بنا بر سایت د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خانواده: ریشه خانه، خانواده، خانوار، خانمان: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بزرگ: فرقش اینه که فارسی هندو اروپایی و ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تست: Test: سنجش Testing: سنجیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ساعت: ساعت ( Clock ) : تَساک ( برگرفته از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دقیقه: ساعت ( Clock ) : تَساک ( برگرفته از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ثانیه: ساعت ( Clock ) : تَساک ( برگرفته از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hour: ساعت ( Clock ) : تَساک ( برگرفته از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسنیزه: برف در پارسی ( پارسی میانه: Snizak ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسنیزه: برف در پارسی ( پارسی میانه: Snizak ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اضافه: اضافه: اِسپین ( اوستایی: Spin, Spu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: برگرفته از واژه ساسانی سُخرآب به چم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چاقو: واژه چاقو از چاکو در پارسی به چم چا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

باسن: در زبان مازندرانی: کنگ Keng، موس Mu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دارک: با تاریک همریشه است. تار: سیاه، تی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قاشق: پارسی میانه: کَفچَک پارسی نو: کفچه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

الان: مازندرانی: اِسا کردی و لری: ایسه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عطسه: در زبان فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sneeze: در زبان فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سرفه: سرفه در گیلکی: خوفِه Xufe در کردی: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cough: سرفه در گیلکی: خوفِه Xufe در کردی: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تنها: تنها در زبان فارسی میانه ( پهلوی سا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساکت: در زبان تالشی : تَم ( tam ) و تام ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مغز: در زبان تالشی که یک زبان ایرانیک اس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زندگی کردن: زیویدن ( فارسی میانه: Ziwestan ) ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خارج شدن: خروج > اُزین ( پارسی میانه: Uzēnag ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mood: به فارسی: جاوَر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

licking: همریشه با لیسیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear: همریشه با وار در شلوار و گوشوار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barber: پیرایشگر آرایشگر میشه hairdresser

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تنها: پسوند قید در زبان پهلوی ساسانی iha ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تنها: زبان تپوری ( مازندرانی ) : تینار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدون: بی از آن > بی ز اون > بیزون، بدون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صبر کردن: وایسادن ( وایساد، وایس ) ( از وا ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

myth: در اوستایی mithokht

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مود: Mood به فارسی: جاوَر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وسیع: بس، بسیار و بسا، از وس ( was ) در پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خسور: در اوستایی: خوَسورَ ( Xvasura ) ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up: اف روختن: Firing up اف زودن: Adding ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down: نِه وشتن: Writing down نِه شستن: Si ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فکر کردن: واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ذکر: واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

articulate: به فارسی: دِرَنجیدن deranjidan ( ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the: I bought a book من کتابی را خریدم I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hate: کین ( Hate ) کینیدن ( کین، کینید ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غروب: شب و روز از رفتن بی درنگ ز شبگیر و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

space: در زبان فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انکار: انکار ( بر وزن افعال، نکر ) از واژه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rise: راشتن ( راز، راشت ) : To rise افراش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump: جهیدن ( To jump ) پریدن ( To fly )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هشتن: در مازندرانی بِشتِن ( بِشت، اِل ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلت: کمنا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قلت: کمنا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تفاوت: ویسانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متفاوت: ویسان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mood: به فارسی: بیر، ویر، جاوَر، هولسه ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بو کردن: بوییدن، سِمیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smell: بو کردن، بوییدن، سِمیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بوییدن: بو کردن، سمیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لمس کردن: مجیدن، برمجیدن، سودن، بسودن، بساوید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch: لمس کردن، سودن، مجیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هرس: هِرِس ( Heres ) در مازندرانی به چم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live: زیویدن ( زیو، زیوید ) زندگی می کن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مفلس: دیوال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sing: سرودن آواختن خُنیدن ( آهنگ= خنیا )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حرکت کردن: ماشیدن: حرکت کردن ( پارسی میانه: Mo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حرکت: ماشیدن: to motion ( پارسی میانه: Mo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ماشه: ماشیدن: to motion ( پارسی میانه: Mo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ماشین: ماشیدن: to motion ( پارسی میانه: Mo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

respond: پاسخ دادن، پواختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حرف زدن: گفتن: To say واختن: to speak آواختن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گرسنه: در مازندرانی گرسنه: وشنا - تشنه: تش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گشنه: Gor: Heat Goresneh: Hungry Tar: Wet ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گرسنه: گُر: Heat ( Proto Iranian: *gar ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تشنه: گُر: Heat ( Proto Iranian: *gar ) ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیر حسین