پرهام اسدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

legend has it: در افسانه ها آمده با توجه به افسانه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

house sale: فروش وسایلی که دیگه مورد نیاز نیستن ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravitas: جدیت و وقار گفتار که باعث احترام و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gravitas: جدیت و وقار گفتار که باعث احترام و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

legend has it: در افسانه ها آمده با توجه به افسانه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legend has it: در افسانه ها آمده با توجه به افسانه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch somebody redhanded: مچ کسی رو حین ارتکاب جرم گرفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the stakes are high: یعنی ریسک خیلی بالایی وجود داره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the stakes are high: یعنی ریسک خیلی بالایی وجود داره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a trick knee: زانوی ناپایدار An unstable kneethat ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charter flight: چارتر به معنی دربست کردن است یا بهت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the zone: حالتی که تمام تمرکزت روی کاریه که د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the zone: حالتی که تمام تمرکزت روی کاریه که د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drain away: کم شدن و نهایتا تموم شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drain away: کم شدن و نهایتا تموم شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

totes: مخفف totally

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

totes: مخفف totally

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get hung up: سر موضوعی گیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get hung up: سر موضوعی گیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undercurrent: احساسات یا افکاری که اونهارو در ناخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of the nature of: از ماهیت چیزی از جنس چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

armed to the teeth: همون تا دندان مسلح خودمون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attagirl: به معنی آفرین دختر خوب که ابتدا tha ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jackass: قبلا بیشتر به معنی احمق الان بیشتر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pickled eggs: تخم مرغ پخته ای که تو سرکه میندازن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

level with somebody: بعد اینکه چیزی رو از کسی پنهان کرده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

level with somebody: بعد اینکه چیزی رو از کسی پنهان کرده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinema verite: سینما - حقیقت یا سینما وریته ( به ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the whole nine yards: تمام کارها و چیزهایی که ممکنه تو یه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

umami: اومامی یه کلمه ژاپنیه به معنی لذیذ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salad days: دوران جوانی و ناپختگی و بی تجربگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salad days: دوران جوانی و ناپختگی و بی تجربگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a constellation of something: مجموعه ای از چیزهای مشابه هم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all manner of: همه مدل از چیزی هر حالتی از چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fine tuning: تنظیم دقیق

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transcribed: رونویسی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transcribed: رونویسی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skimp: وقت و انرژی نذاشتن برای کاری. بها ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plunge into: ناگهانی و با علاقه مندی کاری رو شرو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chronometry: سنجش زمان

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fortuitously: از بخت خوب به صورت اتفاقی ( که نتی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as per usual: طبق معمول ( برای اتفاق های بد بیشتر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

putting lipstick on a pig: ظاهر چیزی رو خوب جلوه دادن با وجود ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

level against: level something against/at somebody ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های پرهام اسدی