ویدا ب - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opossum: ساریگ ( از کیسه داران که اندازه ای ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

space out: توجه نکردن / اهمیت ندادن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implanted: کار گذاشته شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stock: سهام. Stock market =بازار سهام

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perishability: اتلاف پذیری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

although: از آنجایی که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

electrochemical: الکتروشیمیایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conditional offer: پیشنهاد مشروط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

space out: توجه نکردن / اهمیت ندادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

space out: توجه نکردن / اهمیت ندادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

birun: بیرون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emulating: تقلید کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottle nursing: شیر خوردن با شیشه شیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my everything: معنای با ارزش بودن اون چیز تموم زن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fight flight freeze: بجنگ، فرار کن یا خودتو بزن به مردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rasa: خالی سفید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

setele: Veteran به چه زبانی است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrower: جزئی. کوچک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knowles: یکی از موافقان نظریه اندراگوژی در ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presented: مطرح کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self directing: خودگردانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deplate: کاملا صرف کردن، تهی کردن ، خالی کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interprise: کار ، عمل Social enterprise = عمل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

requirements: شرایط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

progressed: تبدیل شد . تکامل یافت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

progressed: تبدیل شد . تکامل یافت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pre fixed: از پیش تعیین شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anticipates: پیش بینی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

formulate: 1. تعیین کردن 2. فرمول بندی کردن 3. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

confining: باز دارنده ، محدود کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confining: باز دارنده ، محدود کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scheduling: 1. زمان بندی 2. برنامه ریزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stock: سهام. Stock market =بازار سهام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stuggling: کوشش

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pickpocketing: جیب بُری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pickpocketing: جیب بُری

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ویدا: mividA وlA vida در زبان اسپانیایی ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ویدا: mivida وla vida در زبان اسپانیایی ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very much: بسیار "خیلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

very much: بسیار "خیلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get over: نمیتونم از این شوک بیرون بیام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

absessed: ( adj ) to think and be worried a l ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absessed: ( adj ) to think and be worried a l ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it for granted: Accept sth true without thinking ab ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beheading: گردن زدن سر بریدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ویدا: به ترکی یعنی پیچ ⚙️🔩 به فارسی یع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

starred: ستاره بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

starred: ستاره بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seldom equaled: نظیر آن به ندرت دیده شده کم نظیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seldom equaled: نظیر آن به ندرت دیده شده کم نظیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

opossum: ساریگ ( از کیسه داران که اندازه ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opossum: ساریگ ( از کیسه داران که اندازه ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

einkorn: گندم تک دانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crossing arms: حالت دست به سینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rost beef: گوشت گاو سرخ شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ویدا: هویدا آشکار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unihipili: اونیهیپیل، خود خفیف، کودک درون یا ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unihipili: اونیهیپیل، خود خفیف، کودک درون یا ذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy trails: سفر خوش!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twirly: دست پاچه

١ سال پیش

مدال‌های ویدا ب