پیشنهادهای عبدالحمید قدوسیان (١٧)
دامون بخشی از دامنه کوه است، یا دشت بازی که روی دامنه کوه قرار دارد؛ جایی که جنگل تمام می شود.
وسیلۀ نخ ریسی سنتی
کبفوری / تضاد:ملال / هم خانواده: منشأ
واژۀ هیئت عربی و به معنی شـکل و صورت چیزی و نیز به معنی عـده و دسـته ای از مردم است. جمع هیئت نیز هیأت اسـت و نباید یکی را به جای دیگری به کار برد.
بی اراده، بی غیرت
لَهو و لَعب: بازی و سرگرمی، آنچه مردم را مشغول کند. خوش گذرانی [لعَب: بازی / لَهو: سرگرمی]
محفظۀ کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گران بها به کار می رود، جعبه، صندوق، صندوقچه
دردا
محل برآورده شدن حاجت نمونه: حاجت گـه جمله جهان اوست / محراب زمین و آسمان اوست
اقدام کردن و پافشاری کردن. نمونه: گرازان به تگ ایستاد.
واحد حجم
دگرگون گشت بس روز و مه و سال مرا جاوید یکسان بود احوال ( پروین اعتصامی )
بـی زَلّت و بـی گناه محبـــوسم بــی علّت و بــی سبب گــرفتارم
سرپرست، کارگزار ارزش امام زاده به متولیش است.
باقی نگذاردن؛فعل گذرای به مفعول می سازد.
ساده و متواضع و فروتن
سخن سجع دار و موزون