Djawad - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

included: many people—myself included—balk at ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give in to: تن در دادن، یا تن دادن به یکسری شرا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point: همیشه حواسم هست که همیشه مواظبم که ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dynamic: در جایگاه اسم، خاصه در متون روانشنا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resourceful: خوش فکر و ایده پرداز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: هول شدن، غرق و سردرگم شدن در سنگینی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as it is: معنی اول I'm not buying the childr ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indistinguishable: غیر قابل تمییز اینقدر شبیه که تشخی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disorganized: آشفته

٨ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accent: a blue shirt with accents of gray پ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good deal: حجم زیاد یا حجم زیادی از He spend a ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

show up: وقتی تو فارسی بعد اینکه یه نفر دیر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break a leg: قبل اجرا و یا یک برنامه به طرف میگن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that reminds me: خوب شد یادم انداختی خوب شد گفتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that reminds me: خوب شد یادم انداختی خوب شد گفتی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buddy up: دوست و رفیق شدن ( غیر رسمی ) I bud ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: دو معنی داره که نزدیک به هم هستن 1. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come into effect: اجرایی شدن یک قانون جدید

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embedded: جا خوش کرده در چیزی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vacillate: 1. این دست و آن دست کردن و اهمال کا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worth: توجه داشته باشید که واژه "Worth" در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meanwhile: در مشهد ما میگیم "تا موقع" یا "تا و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up with: همونطور که توی مثال ها هم دیده میشه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel out: از زیر زبان کسی حرفی یا فکری را بیر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arguably: مبتنی بر ادله و شواهدی که نظر ما را ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contribute to: مشارکت کردن در یک پروژه، بحث و. . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

step out: یه توکِ پا بیرون رفتن ( عامیانه )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good luck with that: جدای از معنای ظاهریش که کاربر dark ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

none the worse for wear: وقتی بعد از یک سری اتفاق بد و آسیب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neuroticism: ترجمه شده به " روان رنجوری" که به ط ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give in to: تن در دادن، یا تن دادن به یکسری شرا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liquor up: to get someone tipsy or drunk examp ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as it is: معنی اول I'm not buying the childr ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allow for: حواسمان به. . . هم باشد ( از قبل ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if not: 1 ) در غیر این صورت، مترادف otherwi ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go against the grain: بر خلاف جریان شنا کردن یا متفاوت با ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have the face: رو و جرات کاری را داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agonize: فکر عذاب دهنده یا توام با اضطراب غص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move in with: هم خانه شدن ( با کسی غیر از خانواده ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lecturer: اصولا lecturer یا مدرس، با professo ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge: خود را تحویل گرفتن مثل خوردن یک غذ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uninhibited: یکی از دو معنی اصلی واژه inhibit و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iconic: میتونه "ماندگار" هم ترجمه شه چیزی ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mutually exclusive: منافات داشتن یا در حالت منفی، وقتی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come under: 1. در دسته خاصی طبقه بندی شدن they ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the way: Thanks for coming all the way over ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as well: شانس آوردم که. . . شما بی برنامه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there need to be: there need to be reasonable limits ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fussy: Fussy به معنای ایرادگیر نق نقو! Fuz ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bittersweet: تلخ و شیرین لذت و درد توامان

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bae: زید !

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spirited away: این عبارت که نام انیمیشن معروف ژاپن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poetry: شاعرانگی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

versatile: قابلیت سازگاری و انعطاف پذیری در مو ...

٨ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

مدال‌های Djawad