Sunflower - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

share: intransitive ( در چیزی ) سهمی داشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

image: تصور عموم مردم تصور جامعه نظر عمو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fundamental: مهم، اولیه، ریشه ایی، کلیدی، حیاتی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbeknownst: مچهول، نا معلوم، ناشناخته ( برای خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unbeknownst: مچهول، نا معلوم، ناشناخته ( برای خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gladly: با کمال میل، با کمال رضایت، مشتاقان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gladly: با کمال میل، با کمال رضایت، مشتاقان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intense: با حرارت، پر احساس، با حرارت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

topsy turvy: زیر و رو ، برعکس، آشفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

topsy turvy: زیر و رو ، برعکس، آشفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haphazardly: به طور اتفاقی، بر حسب تصادف/اتفاق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tentative: مردد، تامل کننده، با شک و تردید، با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inviting: دلربا، فریبنده،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take the plunge: دل به دریا زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take the plunge: دل به دریا زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crease: خط اتو . . . نه اطو !!!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crease: خط اتو . . . نه اطو !!!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flabbergasted: مات و مبهوت، مات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

achieve: ( به چیزی ) دست پیدا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: Get manipulated بازیچه ی دست کسی شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone dry: خشک خشک، به طور کامل خشک، خیلی خشک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bone dry: خشک خشک، به طور کامل خشک، خیلی خشک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recognize: . to see = دیدن And I recognized t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

helpless: عاجز در انجام کاری، ناتوان در انجام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

helpless: عاجز در انجام کاری، ناتوان در انجام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tender: Tender age سن کودکی ( که فرد تجربه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tender: Tender age سن کودکی ( که فرد تجربه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

barely: تنها، تنها فقط، نه چندان، به ندرت، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bad mouth: پشت سر کسی حرف زدن، غیبت کردن، پست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

judgement: قضاوت، قضاوت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

judgement: قضاوت، قضاوت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quench: برطرف کردن Quench one's thirst

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mood: In the mood هوس چیزی کردن، میل به چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win over: غالب آمدن، غالب شدن، پیروز شدن، چیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

address: مورد خطاب قرار دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bring out: آشکار کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bound: نسبت داشتن Bound by blood

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blur: تیره کردن، تار کردن، تیره شدن، تار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

side with: طرف کسی را گرفتن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

escalating: در حال زیاد شدن، در حال افزایش یافت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

welcome: To be welcome = well recieved, app ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard: Adv به سختی با زحمت به هر زحمتی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

up to: Up to someone - تصمیم گیرنده ی کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disinterested: بی تفاوت، بی اعتنا، بی تمایل، بی اه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disinterested: بی تفاوت، بی اعتنا، بی تمایل، بی اه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

soon: And so on - و الا آخر - و بقیه ی. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when it comes to: وقتی این ( سوال ) پیش می آد، ( وجود ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when it comes down to: When it comes down to this وقتی موض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

matter: Question مسئله، سوال، پرسش، شبهه ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go: شروع کردن. شروع شدن. You have 2 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead: Lead as noun ( فیلم، سریال، تاتر ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

endeavor: An attempt to achieve a goal رسیدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endeavor: An attempt to achieve a goal رسیدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that is: - to be precise / specific دقیق بگم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

that is: - to be precise / specific دقیق بگم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plunge: شیرجه زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

awkward: معذب کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trade: عوض کردن ( چیزی با چیزی ) I won ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forked: Forked tongue زبان مثله مار ( نیش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overshadow: از اهمیت چیزی کم کردن از بزرگی چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overshadow: از اهمیت چیزی کم کردن از بزرگی چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trance: غرق در شگفتی/تعجب/حیرت خواب و رویا، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood soaked: غرق در خون, خون آلود، سر تا پا خونی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbowed: تسلیم نشده ( زیر فشار زور/ظلم، . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unreachable: دست نیافتنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unreachable: دست نیافتنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

out of nowhere: ( یهو/ یک دفعه ) نمی دونم از کجا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

beam: to smile very happily تا بنا گوش ل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compared to: در برابرِ با

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

consider: در فکر انجام کاری بودن قصد انجام کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

postpone: به روز دیگر انداختن، روز/تاریخ ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vigorously: به طور قاطع، جسورانه، ( به صورت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forcefully: In an assertive/ firm manner قاطعا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

possibly: - At all - Under any circumstance ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stuffed: شکمِ پُر !

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just so: 1. Arranged in a neat tidy way - ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just so: 1. Arranged in a neat tidy way - ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

relieve: آسوده خاطر شدن، خیال ( کسی ) راحت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

member: a person, animal, or plant belongin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

itch: تمایل، خواسته، علاقه خواستِ دل = ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

itch: تمایل، خواسته، علاقه خواستِ دل = ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

declining: رو به کاهش، کاستی، افول رو به نزول، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross: - خط زدن، - پا رو پا انداختن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supercalifragilisticexpialidocious: Extraordinarily good Wonderful ( ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supercalifragilisticexpialidocious: Extraordinarily good Wonderful ( ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

breathtaking: به طوری که نفس ( بیننده/خود/طرف ) ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intensify: شدت گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intensify: شدت گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pierce: Burst through, shatter شکستن My f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pierce: Burst through, shatter شکستن My f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at last: بعد از مدتها بعد یه مدت At long l ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood and thunder: یک اجرای. . . . بلند پر سرو صدا پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bounce: بالا پایین انداختن He bounced the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shaken: scared, frightened, troubled هراسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scoop up: pick up ( someone or something ) in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

OF: حاکی از، از رویِ، . . Murmur of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ripple: موجی ( از چیزی ) به راه افتادن/پدید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burst out: to suddenly say something loudly ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burst out: to suddenly say something loudly ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay the price: To suffer from the consequences for ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay the price: To suffer from the consequences for ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cahoot: In cahoots with someone - همدستی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hurt: اذیت شدن، ( روح - قلب ) جریحه د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on top of that: - علاوه بر ( همه ی ) این ( حرفها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beyond the pale: outside the bounds of acceptable b ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond the pale: outside the bounds of acceptable b ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unison: In unison همگی با هم، به اتفاق، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unison: In unison همگی با هم، به اتفاق، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flatly: showing little - no interest or emo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatly: showing little - no interest or emo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look up to someone: to admire and respect someone برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look up to someone: to admire and respect someone برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get under someones skin: To annoy or irritate someone intens ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave someone in peace: Go away and leave someone alone - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family: Adj : خانوادگی A family restaurant ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vulnerable: بی پناه، بی دفاع، بی پشتیبان، نا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flash through someones mind: Suddenly think of ( ناگهانی - یک د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flash through someones mind: Suddenly think of ( ناگهانی - یک د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beat to a pulp: To Beat severely and violenly سخت/ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat someon to a pulp: To Beat severely and violenly سخت/ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bitter: بد اخلاق، بد عنق، کج خلق اخمو، عبوس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to boot: Too , as well, also, in addition E ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to boot: Too , as well, also, in addition E ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shallow: جاهل، نادان، بی دانش، کوته بین، ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shallow: جاهل، نادان، بی دانش، کوته بین، ک ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های Sunflower