نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take to heart: یک چیز ( معمولا انتقادی ) رو جدی بگ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to one's heart content: به اندازه ای که می خوای انجامش میدی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
know something by heart: یاد گرفتن یا حفظ کردن چیزی به طور ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
pick someone's brains: اطلاعات یا توصیه خواستن از کسی که ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a weight off one's mind: احساس آسودگی کردن به خاطر اینکه یک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a load off one's mind: احساس آسودگی کردن به خاطر اینکه یک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a mind of it's own: ( برای ماشین ) اونجوری که میخوای کا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have a mind of it's own: ( برای ماشین ) اونجوری که میخوای کا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a mind of one's own: داشتن شخصیت یا توانایی فکر کردن یا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have a mind of one's own: داشتن شخصیت یا توانایی فکر کردن یا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put one's mind at rest: خیال کسی را راحت کردن، ترس و نگرانی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set one's mind at rest: خیال کسی را راحت کردن، ترس و نگرانی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blood and guts: ( غیر رسمی ) ( برای فیلم ) خیلی پر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
blood and guts: ( غیر رسمی ) ( برای فیلم ) خیلی پر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like getting blood from a stone: انجام دادن اون کار خیلی سخت یا غیر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
like getting blood from a stone: انجام دادن اون کار خیلی سخت یا غیر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sweat ones guts out: ( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
work ones guts out: ( غیر رسمی ) خیلی سخت کار کردن، تلا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on someone's back: ( غیر رسمی ) به طور مدوام از کسی بخ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be on someone's back: ( غیر رسمی ) به طور مدوام از کسی بخ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put one's back up: ( عامیانه ) 1 - عصبانی کردن ، آزار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when one's back is turned: انجام دادن کاری وقتی دیگران نمی تون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
you scratch my back and i'll scratch yours: اگه تو کمکم کنی منم بهت کمک می کنم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
know like the back of your hand: خیلی خوب مکانی یا شخصی یا چیزی را ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
on the back burner: کم تر اهمیت دادن به چیزی ، کم تر رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the back of beyond: از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at the back of beyond: از همه شهرها دوره، یک جای دور افتاد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall off the back of a lorry: اجناس دزدیده شده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by the back door: از روشی اومده که درست یا رسمی نیست، ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
through the back door: از روشی اومده که درست یا رسمی نیست، ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
bend over backwards: خیلی زیاد تلاش کردن برای خشنود کردن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lend over backwards: خیلی زیاد تلاش کردن برای خشنود کردن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
without a backward glance: بدون هیچ پشیمونی و احساس غم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
leave without a backward glance: رفتن از مکانی بدون هیچ پشیمونی و اح ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how long is a piece of string: در جواب سوال هایی به کار میره که تو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
to cut a long story short: به طور خلاصه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to cut a long story short: به طور خلاصه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a list as long as your arm: لیست خیلی بلند از کاری هایی که باید ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
long haul: یک کار سخت که زمان و انرژی زیادی بر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go to great lengths: خیلی زیاد تلاش کردن ، خیلی کار کردن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go to great lengths: خیلی زیاد تلاش کردن ، خیلی کار کردن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
go to any length: انجام دادن هرکاری که لازم باشه برای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
go to any lengths: انجام دادن هرکاری که لازم باشه برای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go a long way: خیلی موفق شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
come a long way: پیشرفت زیاد و قابل توجهی کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is in line for: به نظر میاد کسی چیزی رو به دست میار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
out of line: نامناسب، کاری که نباید انجام داده م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
along the lines of: مشابه به
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
draw a line under something: تصمیم بگیری که چیزی تموم شده و شما ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
draw a line under something: تصمیم بگیری که چیزی تموم شده و شما ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
draw a line under something: تموم کردن چیزی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a fine line between: دوچیز خیلی مشابه هستند اگرچه چیز دو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a thin line between: تفاوت کمی بین دوچیز وجود داره
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
catch in the act: دیدن یا فهمیدن اتفاقی هنگامیکه دارن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get in on the act: درگیر شدن در فعالیت موفق دیگری یا ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
get in on the act: درگیر شدن در فعالیت موفق دیگری یا ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
balancing act: سعی کردن برای رفتار کردن یکسان با د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
clean up one's act: متوقف کردن انجام دادن کاری که مردم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
clean up one's act: متوقف کردن انجام دادن کاری که مردم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
act the goat: جدی نگرفتن چیزی، احمقانه رفتار کردن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
act the fool: خنده آور یا شوخ رفتار کردن معمولا ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hive of activity: یک مکان خیلی شلوغ با مردمی که همیشه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
out of action: به صورت عادی کار نکردن ( شاید بخاطر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be back in action: دوباره به کار برگشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be back in action: دوباره به کار برگشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a slice of the action: شرکت کردن در یک کار موفق و سودآور
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
a piece of the action: شرکت کردن در یک کار موفق و سودآور
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
go one better: کار بیشتری انجام دادن یا چیز بهتری ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stand in good stead: به درد خوردن، به کار آمدن در آینده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
stand in good stead: به درد خوردن، به کار آمدن در آینده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the best of both worlds: سود بردن از دوچیز متفاوت به طور همز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
for the best: الان ناخوشاینده ولی درآینده خوب میش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
for the best: خوبه برخلاف این که اولش ممکنه بد به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on best behavior: تلاش کردن برای رفتار کردن به بهترین ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a bad way: - مشکل مالی داشتن در شرایط فقر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give up as a bad job: متوقف کردن چیزی به خاطر اینکه احساس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cut the ground from under one's feet: کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
cut the ground from under one's feet: کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cut the ground from under one: کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cut the ground from under: کاری کنی که نظرهای اونها کم تاثیر ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
stand one's ground: نپذیرفتن عوض کردن نظر و رفتار
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on dangerous ground: داشتن نگرش یا نظری که ممکنه مردم رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
give ground: عوض کردن نظر خود یا قبول کردن موقعی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
shift one's ground: عوض کردن نظر و استدلال ، تغییر نگرش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get off the ground: خوب و موفق شروع شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wish the ground would swallo up: آرزو کردن برای ناپدید شدن ، آرزو کر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thick on the ground: تعداد زیاد از آن در یک منطقه هست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
thin on the ground: تعداد کمی از آن در یک منطقه هست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
suit down to the ground: کاملا ایده آل بودن برای کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
suit down to the ground: کاملا ایده آل بودن برای کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
go to ground: مخفی شدن از کسی یا چیزی ، ظاهر نشدن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
as free as a bird: خیلی آزاد
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as free as the air: خیلی آزاد، کاملا آزاد، بدون محدودیت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like something the cat brought in: ژولیده و کثیف ، نامرتب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
like something the cat brought in: ژولیده و کثیف ، نامرتب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like something the cat dragged in: خسته و داغون
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
as slippery as an eel: حیله گر و غیر قابل اعتماد
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as sly as a fox: خیلی زیرک ، مکار و حیله گر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
as cunning as a fox: خیلی زیرک ، مکار و حیله گر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have eyes like hawk: همه چیز رو می بینه ، هیچ چیزی رو از ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
avoid like the plague: دوری کردن از کسی یا چیزی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as ugly as sin: خیلی زشت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
as ugly as sin: خیلی زشت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as heavy as lead: خیلی سنگین
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a memory like a sieve: حافظه ی ضعیف داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a memory like a sieve: حافظه ی ضعیف داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like greased lightning: خیلی سریع
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
like greased lightning: خیلی سریع
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as flat as pancake: صاف و تخت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as daft as a brush: خیلی احمق
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
as daft as a brush: خیلی احمق
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as good as gold: مطیع و خوش رفتار
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as stiff as a ramrod: خیلی صاف بایستی یا بشینی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as straight as a ramrod: خیلی صاف بایستی یا بشینی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sink like a stone: سریع و کاملا شکست خوردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
sink like a stone: سریع و کاملا شکست خوردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
knock into shape: کاری انجام بدی که وضعیت چیزی خوب و ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drop in on someone: ناگهانی و پیش بینی نشده به کسی سر ز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
drop in on someone: ناگهانی و پیش بینی نشده به کسی سر ز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lick one's wounds: تلاش کردن برای بهبود دادن یک تجربه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
debt of honor: قرضی که اخلاقی به دیگران مدیون هستی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
debt of honour: قرضی که اخلاقی به دیگران مدیون هستی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like a deer caught in the headlights: انقدر ترسیدند که نمی تونند درست فکر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get off your backside: تنبلی رو تموم کن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get off your backside: تنبلی رو تموم کن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
know no bounds: بدون محدودیت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
when the shit hits the fan: اوضاع یهویی خیلی بی نظم ، خطرناک ، ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hopping mad: خیلی عصبانی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hopping mad: خیلی عصبانی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a name for: معروف یا محترم شدن به خاطر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
run a tight ship: کنترل کردن چیزی به طور جدی و موثر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
run a tight ship: کنترل کردن چیزی به طور جدی و موثر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
run a tight ship: نگه داشتن یک مکان گروه یا سازمان به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
run a tight ship: خیلی جدی بودن در مدیریت کردن سازمان
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go spare: خیلی عصبانی شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
behind one's back: بدون اینکه کسی بدونه، در غیاب کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feather one's own nest: به طور نادرستی از موقعیتت استفاده ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
feather one's own nest: به طور نادرستی از موقعیتت استفاده ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
be beyond the pale: غیرقابل قبول بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take center stage: مهم ترین و قابل توجه ترین چیز یا شخ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take center stage: مهم ترین و قابل توجه ترین چیز یا شخ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
join forces with: با کسی کار کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is a casualty: به طور بدی تحت تاثیر قرار گرفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
pull rank on: استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
pull rank: استفاده کردن از قدرتی که موقعیتش به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get the flak: مورد انتقاد شدید قرار گرفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get the flak: مورد انتقاد شدید قرار گرفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take the flak: مورد انتقاد شدید قرار گرفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take the flak: مورد انتقاد شدید قرار گرفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see sense: کاری کنی که بقیه معقول تر از قبل فک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see reason: کاری کنی که بقیه معقول تر از قبل فک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
see reason: کاری کنی که بقیه معقول تر از قبل فک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
see the point: اهمیت چیزی را فهمیدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
see the joke: فهمیدن یه چیز خنده دار و اینکه به ن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a black mark: مردم فکر می کنن که کار بدی کرده اید ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
uncharted territory: یه موقعیتی که ناواضح و ناشناختست که ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
uncharted territory: یه موقعیتی که ناواضح و ناشناختست که ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
bluff one's way: فریب دادن بقیه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
pass: کارت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
out of your own pocket: Pay for something yourself خودت پول ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk about the good old days: Remember the past nostalgically به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
clip one: محدود کردن کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spirit of adventure: روحیه ماجراجویی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
spirit of adventure: روحیه ماجراجویی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be at loss for words: Not know what to say ندونی چه چیزی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fighting fit: کاملا سالم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be batting a thousand: Doing something extremely well, bet ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be batting a thousand: عالی عمل کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fresh out of something: تازه تمام کردن چیزی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
isn: بی ارزش یا کم ارزشه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the frosting on the cake: Something that make a good thing ev ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
weep buckets: Cry alot ( informal )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cry buckets: Cry alot ( informal )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cold cash: Money in form of cash or notes , no ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like the cat that got the cream: خیلی خوشحال و راضی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
first lady: The expert or the best
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
from hell: کسی یا چیزی که شدیداً ناخوشایند و غ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
from hell: کسی یا چیزی که شدیداً ناخوشایند و غ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
like nailing jelly to a wall: Difficult to understand or describe ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get trough: تماس گرفتن مثال:the line is busy—I ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take wind out of sails: نا امیدم کرد، انرژیمو گرفت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
put it there: used when you are offering to shake ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put one's hands together: تشویق کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put one's hands together: تشویق کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be running on fumes: ادامه دادن با وجود کمبود انرژی و اش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
swan around: To move in a dramatic or affected m ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
like a headless chicken: You do it very quickly and without ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
swan song: آخرین اجرای عمومی یا حرفه ای قبل از ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
swan song: آخرین اجرای عمومی یا حرفه ای قبل از ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put your foot in your mouth: To say or do something that offends ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put your foot in your mouth: گفتن یه چیز نامناسب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cat's whiskers: If you describe someone or somethin ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wheedle something out of someone: با چرب زبانی کردن چیزی را از کسی گر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت اولین پیشنهاد

-
دیکشنری
-
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ترجمه با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
by hook or by crook: کاری می کنم با من ازدواج کنه ، هرجو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ترجمه با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
call the shots: مدیران دستور می دهند و هبچ چیز بدون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ترجمه با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go downhill: بعد از آن همی چیز شروع به بدتر شدن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ترجمه با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get the picture: به اندازه کافی گفتی. من فهمیدم.
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ترجمه با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
on the blink: یخچال ما دوباره خراب شده است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ترجمه با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lose heart: او از هموطنان خود درخواست کرد که ما ...
١٠ ماه پیش