ابوالفضل ترمه باف زاده یزدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goggles: عینک ( شنا، غواضی، اسکی و . . . )

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel out: برانداز کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short notice: وقت کم

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

artery: راه اصلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pictures: سینما ( پیکی بلایندرز - فصل 1 - ق ...

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suit: شکایت

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maga: آمریکا را دوباره عالی کن ( Make Am ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maga: آمریکا را دوباره عالی کن ( Make Am ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mariner: a sailor

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excavate: بیشتر برای کندن به منظور چیزهای با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vicious: خشن - بی رحم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lace: اضافه کردن الکل یا مواد مخدر به غذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bun: نان های گرد مخصوص برگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

altar: نوعی میز که در مراسم کلیسا یا سایر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

courier: نامه رسان ( از نظر زمان مربوط به گذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jedi: جدای قهرمانان اصلی در سری داستان ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jedi: جدای قهرمانان اصلی در سری داستان ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warp: عجیب و غریب برای رفتار افراد ( فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

artery: راه اصلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

artery: راه اصلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elusive: ریشه کلمه elude است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

induce: باعث

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adhere: عمل کردن ( به دستور یا قانون و . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ransomware: a type of malicious software design ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: شدید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hollow: پوک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fragrant: with a pleasant smell:

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragrant: with a pleasant smell:

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall foul: Things were going well for her till ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rip apart: از هم پاشوندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nodded off: چرت زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tanked: مست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy on: سخت نگرفتن - آسان گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first place: اول کار

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chill: به نظر من سرمای هوای پاییز نیرو بخش ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scent: سگ های شکاری حس شامه قوی دارند

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های ابوالفضل ترمه باف زاده یزدی