معین کریمی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put it: قول - بیان - گفته

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

facile: سطحی - بی محتوا

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjugal: زناشویی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guise: قالب - هیات - ظاهر - پوشش

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trainspotting: رگ یابی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close to: مشابه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope with: کنار آمدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonanza: چیز پولساز، منبع درآمد مهم، مرغ تخم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work wonders: Do/Work Wonders= To have a very goo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: ثبت و ضبط کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indistinct: مبهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intimately: عمیقاً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intermission: میان پرده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laid out: قرار گرفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عشق مهذب: عشق درباری

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

congratulate: قدر دانی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

congratulate: قدر دانی کردن

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reabsorb: بازجذب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reabsorb: بازجذب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facile: سطحی - بی محتوا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facile: سطحی - بی محتوا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

accurse: طرد شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divide: اختلاف نظر - چند دسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wayward: سرکش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wayward: سرکش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lyricism: چکامه سرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exemplary: نمونه وار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evocation: یادآوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evocation: یادآوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

personally: به نظر من

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rediscover: احیا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as seen on tv: از تلویزیون دیده شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trenchant: نافذ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to begin with: از ابتدا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to begin with: از ابتدا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to wit: به عبارتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lost sight of: غافل شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poetical: شاعرانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monkish: راهبانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stumbling block: سد راه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for the sake of: برای اینکه - به این خاطر که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brought back: بازگشتن - بازگرداندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cum: به همراه یک چیز دیگه - با - بعلاوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untold: untold ways راه های بیشمار. بیشما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leaving: واگذار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toward: نسبت با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tedious: ملال آور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any price: به هر قیمتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broadly based: مبتنی بر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restoration: احیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slap up: غذای خیلی خوشمزه ای که توی رستوران ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outward: سطح ظاهری و بیرونی چیزی - نمایان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outward: سطح ظاهری و بیرونی چیزی - نمایان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coupon: اوراق بهادار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

requote: پیش بینی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please understand: لطفا درک کنید. please understand m ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defective goods: کالاهای معیوب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand inspect: بازرسی دستی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work wonders: Do/Work Wonders= To have a very goo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work wonders: Do/Work Wonders= To have a very goo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

probation: به دوره کارآموزی که قبل از استخدام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well begun is half done: یک شروع خوب، نصف انجام کل کار است.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: ثبت و ضبط کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bargain over price: چانه زنی زیاد روی قیمت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not to mention: صرف نظر از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insofar as: تا بدانجا که

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on condition that: به شرطی که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hallucination: توهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make believe: خواب خوش - خیال ساختگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beget: هستی بخشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

begot: هستی یافته - بوجود آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presentiment: گواهی دادن دل - دلشوره داشتن - بد ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nought: عدم - نیستی - نابودی - هیچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nought: عدم - نیستی - نابودی - هیچ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subreption: مبهم کردن حقیقت جهت منافع خود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thus: بدین قرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reworking: بازنگری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at very least: دست کم - لااقل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

which is why: به همین دلیل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guise: قالب - هیات - ظاهر - پوشش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

short run: مدت زمان کوتاه - کوتاه مدت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibre optic: فیبر نوری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nose cone: کلاهک ( موشک - فضاپیما - . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redouble: مضاعف - تکرار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undoing: فروپاشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philander: فاسق گری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wittily: هوشمندانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extent that: تا جایی که

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disintegrating: فروپاشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

during: در خلال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

primordially: ازلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

machismo: قلدر مآبی - جاهل بازی، مردسالاری، ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

machismo: قلدر مآبی - جاهل بازی، مردسالاری، ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dupe: فریفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to an extent: تا حدی - تا اندازه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consubstantial: هم سرشت، هم ذات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coterminous: همخوانی داشتن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های معین کریمی